ولادت دخت نبی اکرم (ص) و روز مادر مبارک
- توضیحات
-
منتشر شده در پنج شنبه, 20 فروردين 1394 16:52
-
بازدید: 1800
میلاد فرخنده و با سعادت اسوه تمام عیار مکارم و قله رفیع فضائل
صدیقه کبری ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
هفته ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر
را به همه مادران تبریک و تهنیت میگوئیم .
اگر قرار باشد از میان همه واژه ها به تعداد انگشتان دست واژه انتخاب کنیم ، یقینا یکی از آنها واژه مقدس " مادر " خواهد بود. مادر در همه فرهنگها و ادیان و ملل مورد احترام و تکریم ویژه است. این موجود مهربان و دوست داشتنی ، آسمانی ترین آفریده خداوند است که روی زمین زندگی می کند و به همین دلیل است که به او فرشته می گویند. فرشته فداکاری که ذره ذره می سوزد و چون شمع آب می شود تا به دیگران روشنایی و زندگی ببخشد.
او بی دریغ و چشمداشت از شیره جانش فرزند خود را سیراب می کند و تا آخرین لحظه عمر نگران پاره تن خود است. هیچ کس نمی تواند عظمت مادر را آن طور که باید و شاید وصف کند. این انسان خداگونه چنان سرشار از محبت و عشق و ایثار است که هیچ قلمی را یارای بیان آن نیست.
نکته جالب اینجاست که در برابر این همه از خود گذشتگی و مهر هیچ انتظاری جز احترام ومهربانی متقابل ندارد و عجبا که حتی اگر از فرزند خود بی مهری هم ببیند لب به نفرین او نمی گشاید.
خوشا به حال کسانی که سایه پربرکت مادر را بالای سر خود دارند. مرحبا به آنانی که بزرگی و بلندی مقام مادر را درک کرده اند. خوشا به حال فرزندانی که می دانند دعای خیر مادر چه تغییر و تحولات مثبتی در زندگی آنها ایجاد می کند و پیوسته احترام او را نگاه می دارند و از گل نازکتر به او نمی گویند وکمر به خدمت او بسته اند.
می گویند شخصی یک شب عارف بزرگ بایزید بسطامی را در خواب دید و پرسید: آیا این مقام عالی را از عبادتها یافته ای ؟ جواب داد : نه، بلکه نیمه شبی مادرم از من آب خواست . به چشمه رفتم و کوزه را پر از آب کردم و برگشتم ، ولی مادرم به خواب رفته بود . آنقدر بالای سر او نشستم تا از خواب بیدار شد و آب را به دستش دادم. مرا دعا کرد و این مقام را از دعای خیر مادر دارم.
مبادا به مادر بی احترامی کنیم و دل پاک و نازکش را بشکنیم ، مبادا صدایمان را روی او بلند کنیم.
سعدی این معنا را در حکایتی تاثیر گذار در گلستان آورده است : " وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم ، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت : مگر خردی فراموش کردی که درشتی می کنی ؟"
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در آن روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن
نويسنده :
این کاربر مطلب منتشر شده دارد.