شهادت مولای متقیان علی (ع)برشیعیان تسلیت باد
- توضیحات
-
منتشر شده در جمعه, 27 تیر 1393 22:49
-
بازدید: 2727
ان زاده کعبه و امین حرمین/افتاده میان خاک و خون دیدی تو
انکس که ستیز خیبر و بدر و احد/چون شیر بغرید چنین دیدی تو
ایا تو درون ظلمت شام سیاه/ نان اور کودک یتیم دیدی تو
ایا دل پرز خون و گریان چشمی/از جور زمانه و زمان دیدی تو
علي عليه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت به كوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حكام ايالات نيز در اجراي فرمان آنحضرت تا حد امكان به بسيج پرداخته و گروه هاي تجهيز شده را به خدمت وي اعزام داشتند. تا اواخر شعبان سال چهلم هجري نيروهاي اعزامي از اطراف وارد كوفه شده و به اردوگاه نخيله پيوستند، علي عليه السلام گروههاي فراهم شده را سازمان رزمي داد و با كوشش شبانه روزي خود در مورد تأمين و تهيه كسري ساز و برگ آنان اقدامات لازم را بعمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاويه و مخصوصا از نيرنگهاي عمرو عاص دل پر كينه داشتند در اين كار مهم حضرتش را ياري نمودند و بالاخره در نيمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجري علي عليه السلام پس از ايراد يك خطابه غراء تمام سپاهيان خود را بهيجان آورده و آنها را براي حركت بسوي شام آماده نمود، ولي در اين هنگام سه تن از فراريان خوارج به اسامي عبد الرحمن بن ملجم و برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در يكي از شبها گرد هم آمده و از گذشته مسلمين صحبت ميكردند، در ضمن گفتگو به اين نتيجه رسيدند كه باعث اين همه خونريزي و برادر كشي، معاويه و عمرو عاص و علي عليه السلام مي باشند و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند مسلمين به كلي آسوده شده و تكليف خود را معين مي كنند. اين سه نفر با هم پيمان بستند و آنرا بسوگند مؤكد كردند كه هر يك از آنها داوطلب كشتن يكي از اين سه نفر باشد. عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل علي عليه السلام شد، عمرو بن بكر عهده دار كشتن عمرو عاص گرديد، برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت و هر يك شمشير خود را با سم مهلك زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد.
نقشه اين قرار داد بطور محرمانه و سرّي در مكه كشيده شد و براي اينكه هر سه نفر در يك موقع مقصود خود را انجام دهند، شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بيدار مي ماندند براي اين منظور انتخاب كردند و هر يك از آنها براي انجام مأموريت خود بسوي مقصد روانه گرديد، عمرو بن بكر براي كشتن عمرو عاص بمصر رفت و برك بن عبد الله جهت قتل معاويه رهسپار شام شد. ابن ملجم نيز راه كوفه را پيش گرفت. برك بن عبدالله در شام به مسجد رفت و در ليله نوزدهم در صف يكم نماز ايستاد و چون معاويه سر بر سجده نهاد برك شمشير خود را فرود آورد ولي در اثر دستپاچگي شمشير او به جاي فرق معاويه بر ران وي اصابت نمود. معاويه زخم شديد برداشت و فوراً به خانه خود منتقل و بستري گرديد و ضارب را نيز پيش او حاضر ساختند، معاويه گفت تو چه جرأتي داشتي كه چنين كاري كردي؟ برك گفت امير مرا معاف دارد تا مژده دهم. معاويه گفت مقصودت چيست؟ برك گفت همين الان علي را هم كشتند: معاويه او را تا تحقيق اين خبر زنداني نمود و چون صحت آن معلوم گرديد او را رها نمود و به روايت بعضي (مانند شيخ مفيد) همان وقت دستور داد او را گردن زدند. عمرو بن بكر نيز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف يكم به نماز ايستاد. اتفاقاً در آن شب عمرو عاص را تب شديدي رخ داده بود كه از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پيشنهاد پسرش قاضي شهر را براي اداي نماز جماعت به مسجد فرستاده بود! پس از شروع نماز در ركعت اول كه قاضي سر به سجده داشت عمرو بن بكر با يك ضربت شمشير او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نيمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصريان افتاد، چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وي را به عذابهاي هولناك عمرو عاص تهديدش ميكردند. عمرو بن بكر گفت مگر عمرو عاص كشته نشد؟
بيچاره عمرو آنوقت فهميد كه اشتباها قاضي بي گناه را بجاي عمرو عاص كشته است لذا از كثرت تأسف نسبت به مرگ قاضي و عدم اجراي مقصود خود شروع به گريه نمود .بدين ترتيب مأمورين قتل عمرو عاص و معاويه چنانكه بايد و شايد نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نيز كشته شدند. اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم:اين مرد نيز در اواخر ماه شعبان سال چهلم بكوفه رسيد و بدون اينكه از تصميم خود كسي را آگاه گرداند در منزل يكي از آشنايان خود مسكن گزيد و منتظر رسيدن شب نوزدهم ماه مبارك رمضان شد،روزي به ديدن يكي از دوستان خود رفت و در آنجا زن زيباروئي به نام قطام را كه پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست علي عليه السلام كشته شده بودند مشاهده كرد و در اولين برخورد دل از كف داد و فريفته زيبائي او گرديد و از وي تقاضاي زناشوئي نمود.
قطام گفت براي مهريه من چه خواهي كرد؟گفت هر چه تو بخواهي! قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و يك كنيز و يك غلام و كشتن علي بن ابيطالب است:. ابن ملجم كه خود براي كشتن آنحضرت از مكه بكوفه آمده و نمي خواست كسي از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمايش كند لذا به قطام گفت آنچه از پول و غلام و كنيز خواستي برايت فراهم ميكنم اما كشتن علي بن ابيطالب را من چگونه ميتوانم انجام دهم؟ قطام گفت البته در حال عادي كسي نمي تواند باو دست يابد بايد او را غافل گير كني و غفلة به قتل رساني تا درد دل مرا شفا بخشي و از وصالم كامياب شوي و چنانچه در انجام اينكار كشته گردي پاداش آخرتت بهتر از دنيا خواهد بود!!ابن ملجم كه ديد قطام نيز از خوارج بوده و هم عقيده اوست گفت به خدا سوگند من به كوفه نيامدهام مگر براي همين كار!قطام گفت من نيز در انجام اين كار تورا ياريميكنم و تني چند به كمك تو مي گمارم بدين جهت نزد وردان بن مجالد كه با قطام از يك قبيله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جريان امر گذاشت و از وي خواست كه در اين مورد بابن ملجم كمك نمايد وردان نيز (به جهت بغضي كه با علي عليه السلام داشت) تقاضاي او را پذيرفت.
بالاخره شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسيد و ابن ملجم و يارانش به مسجد آمده و منتظر ورود علي عليه السلام شدند. مقارن ورود ابن ملجم به كوفه علي عليه السلام نيز جسته و گريخته از شهادت خود خبر مي داد حتي در يكي از روزهاي ماه رمضان كه بالاي منبر بود دست به محاسن شريفش كشيد و فرمود محاسن من را با خون سر من رنگين خواهد نمود و به همين جهت روزهاي آخر عمر خود را هر شب در منزل يكي از فرزندان خويش مهمان مي شد و در شب شهادت نيز در منزل دخترش ام كلثوم مهمان بود. موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشويش بود،گاهي به آسمان نگاه مي كرد و حركات ستارگان را در نظر مي گرفت و هر چه طلوع فجر نزديكتر مي شد تشويش و ناراحتي آن حضرت بيشتر مي گشت بطوري كه ام كلثوم پرسيد:پدر جان چرا امشب اين قدر ناراحتي؟فرمود دخترم من تمام عمرم را در معركهها و صحنههاي كارزار گذرانيده و با پهلوانان و شجاعان نامي مبارزهها كردهام،چه بسيار يك تنه بر صفوف دشمن حملهها برده و ابطال رزمجوي عرب را به خاك و خون افكندهام ترسي از چنين اتفاقات ندارم ولي امشب احساس ميكنم كه لقاي حق فرا رسيده است. بالاخره آند شب تاريك و هولناك بپايان رسيد و علي عليه السلام عزم خروج از خانه را نمود در اين موقع چند مرغابي كه هر شب در آن خانه در آشيانه خود مي خفتند پيش پاي امام جستند و در حال بال افشاني بانگ همي دادند و گويا ميخواستند از رفتن وي جلوگيري كنند! علي عليه السلام فرمود اين مرغها آواز ميدهند و پشت سر اين آوازها نوحه و ناله ها بلند خواهد شد!ام كلثوم از گفتار آن حضرت پريشان شد و عرض كرد پس خوبست تنها نروي.علي عليه السلام فرمود اگر بلاي زميني باشد من به تنهائي بر دفع آن قادرم و اگر قضاي آسماني باشد كه بايد جاري شود. علي عليه السلام رو به سوي مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بيدار نمود و سپس به محراب رفت و به نماز نافله صبح ايستاد و چون به سجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشير زهر آلود در حاليكه فرياد مي زد لله الحكم لا لك يا علي ضربتي به سر مبارك آن حضرت فرود آورد و شمشير او بر محلي كه سابقا شمشير عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مباركش را تا پيشاني شكافت و ابن ملجم و همراهانش فورا گريختند. خون از سر مبارك علي عليه السلام جاري شد و محاسن شريفش را رنگين نمود و در آن حال فرمود :
به خدای کعبه که رستگار شدم
فضیلت و اهمیت لیالی قدر:*در
" ترجمان القرآن جرجانی " شب قدر ، شب اندازه کردن کارها ذکر شده است . صاحب " کشاف اصطلاحات الفنون " گوید : شب قدر ، شبی است با عزت و شرف که هر که در آن طاعت کند عزیز و مشرف گردد .
*در
" التفهیم بیرونی " آمده است : " واندر ماه رمضان لیله القدر است ، آنک جلالت او راه به دهه پسین جویند و نیز گفتند به طاقهای این دهه ." لیله القدر شبی مهم و سرنوشت ساز است .شب نزول رحمت و برکات الهی و تعیین سرنوشت ابدی انسانهاست و درخصوص اهمیت این شب گفتنی است که از صدر اسلام واز عهد رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) رسم بر آن بوده است که شبهای قدر را " احیا " بگیرند و تا سپیده دم به آداب مخصوص آن منجمله دعا و نماز و استغفار بپردازند .
*در فضیلت شب قدر آمده است شبی بهتر زا هزار ماه " لیله القدر خیر من الف شهر " و به احتمال قوی این شب ارجمند یکی از شبهای نوزدهم ، بیست ویکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است .
*در آیه نخست سوره مبارکه " قدر " نیز تصریح شده است به آن که قرآن کریم در شب قدر نازل شده است : " انا انزلنا فی لیله القدر " در " تفسیر ابولفتح رازی " پیرامون شب قدر آمده است : شب تقدیر است و فصل احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از اجال و ارزاق واقسام همه در این شب کنند و گفتند قوله " فی لیله مبارکه " هم این شب است و ...
*سخن در باب لیله القدر ( شب قدر ) بسیار است و در کتب تفاسیر درباره کیفیت و نزول رحمت و برکت در این شب استثنایی احادیث و روایات بسیار قابل تاملی ذکر شده است واما در نگاه شاعران سخن سنج مسلمان که میراث داران و پاسداران حریم فرهنگ و معارف عالیه اسلامی هستند ، حکایت شب قدر حکایتی بس شگفت و تفکر برانگیزی است .
*حکایتی که با زبان عرفان و تعابیر رمزگونه ، مخاطب را به این شب بزرگ و اسرار آمیز رهنمون می کند .این اشعار که بر اساس آیات ، احادیث و روایات سروده شده است همچون بارقه های آسمانی بر دل و جان شیفتگان می تابد و ظلمت درون را به انوار الهی روشن می سازد
نويسنده :
این کاربر مطلب منتشر شده دارد.