گفتگو با خانم آرزو مرادی طباخ و فروشنده آش و حلیم در خیابان محمدی شهر ری
از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید ممنونم . لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.
آرزو مرادی هستم متولد سال 1364 ، شهر لاهیجان هستم و از دبیرستان انزلی دیپلم گرفتهام.
لطفاً بفرمایید چطور شد که به تهران مهاجرت کردید؟
بعد از اینکه پدرم سکته کردند و فوت کردند، تصمیم گرفتیم که شهرمان را عوض کنیم. پدرم فیزیو تراپ بود. و مادرم هم کارمند اداره بهزیستی هستند. مادر بزرگم در شهر ری زندگی میکنند. قبلا وقتی برای دیدن او می آمدیم از اینجا خیلی خوشمان میآمد. این بود که وقتی پدرم فوت کرد به این شهر آمدیم. و الان هم 10 سال است که اینجا زندگی میکنیم. برادرم دانشجو است رشته مهندسی صنایع در دانشگاه... مادرم هم کار می کند . او 42 سال دارد متولد سال 45 است.
چه شد که این شغل را انتخاب کردید، و چه مدت است که مشغولاش هستید؟
شغل سختی است . مخصوصا برای ما که تازه کاریم تا فوت و فن کار دستم بیاد ولی خیلی هم شیرین است . از این لحاظ که وقتی مردم تعریف میکنند. از زمانی علاقه مند شدم به آشپزی که چند بار برای مهمانهایمان غذا درست کردم وقتی تعریف کردند خیلی خوشحال شدم . چند ماهی است که مغازه زدهام . از چند سال پیش تصمیم به این کار داشتم ولی موقعیت پیش نیامد.
چرا خیابان «محمدی» را انتخاب کردید ؟ آیا منزلتان در همین خیابان است ؟
قسمت بود . خیلی جاها را دیدیم اما اینجا چشممان را گرفت. شرایطش هم خوب بود. چون اینجا قبلاً هم مغازه آش فروشی بوده. اما چون شغل دومش بود ، کارش خوب نگرفت . آخه مرتب نمیایستاد. بعدم اینکه به علت بومی بودن این محله و خونگرم بودن مردمان اینجا برایمان خوب است. محله قدیمی است و اخلاق مردمش هم خوب است و آدم احساس دلگرمی می کند. البته تمام ایران مردمان خونگرمی دارد. ما ایرانیان معروف به خونگرمی هستیم ... انگار همه چیز جور شد تا به اینجا بیایم با اینکه خیلی جاهای دیگر را دیدیم قسمت بود. منزلمان در این خیابان نیست اما خیلی هم از اینجا دور نیست. در خیابان وحید زندگی میکنیم.
آیا در پختن آش از کسی هم کمک می گیرید یا کارهایش را خودتان به تنهایی انجام می دهید ؟
بله یکی از دوستانم و برادرش به من کمک میکنند. چون نمیتوانم تمام کارها را خودم تنهایی انجام دهم. این کار اولین شغل من است و قبلا اصلا کار نمی کردم. قبلش که درس می خواندم و تحصیل میکردم و وقتی هم که دیپلم گرفتم چند سال تو خونه بودم . دوست نداشتم که بروم سر کاری که اداره باشد و وقتم مال خودم نباشد. وگرنه مادرم که توی اداره بهزیستی کار می کند می توانست کمک کند توی اداره کار کنم. دوست داشتم که توی مغازه کار کنم. مثلا خیلی دوست دارم یک مغازه از خودم داشته باشم مال خودم باشد و اجاره ندهم . مثلا یک مغازه لباس فروشی.
آیا مغازه اجاره ای است ؟ درآمد تان از راه فروش آش ، آنقدر هست که پول اجاره اش در بیاید؟
آرزو: بله اینجا اجارهای است. ماهی هم 600هزار تومان پول اجارهاش است. اگر کار داشته باشیم بله انشاءالله پولش درمیآید. الان یواش یواش داریم شناخته میشویم. سفارشی داریم. برای مدرسهها و مسجدها که صبحها نذری میدهند، حلیم و آش میپزیم. بعضی از خانمها هم که میخواهند «سفره» بیاندازند، برایشان آش میپزیم و حلیم و این چیزها میپزیم.
با مغازه های همسایه هم ارتباط دارید ؟ مثلا آیا می دانید که مغازه های روبرو و یا دو طرف مغازه را چه کسانی اداره میکنند و یا چه کالایی ارائه میکنند ؟
خیر ، ارتباط نداریم اما می دانم چه مغازه هایی اطرافم هست . برخوردهایشان خوب بوده ، احساس غریبی نکردم. من برای خرید به سوپر روبرویی میروم و سلام و علیک داریم و میدانند که اینجا کار میکنم. اما هیچوقت برای خرید حلیم یا آش به اینجا نیامده است . اما مغازههای بغلیمان و اطراف گاهاً برای خرید آش یا حلیم میآیند.
آیا مردم «شمال» هم صبحها، حلیم و عدس میخورند؟
اصلا در شمال حلیم را با عدس نمی خورند . بعد هم حلیم را با شکر میخورند. ولی وقتی فهمیدم تهرانی ها چطور میخورند، مطابق ذائقه آنها درست کردم. حتا در شمال با گوشت بوقلمون یا سینهی مرغ درست میکنند اما اینجا آنرا با گوشت میپزند.
آیا مایحتاج تان را از همین خیابان محمدی تهیه می کنید ؟ لطفا هم در مورد مواد غذایی بفرمایید و هم در مورد لوازم شخصی (پوشاک و ...) ؟
روزانه برای خرید خانه بله از همینجا خرید میکنیم. برای مغازه هم از عمدهفروشی که همه چیز میفروشند و قیمتش ارزانتر تمام میشود میخریم. برای لوازم شخصی هم که هر کجا که خوشمان بیآید و قیمت هم مناسب و ارزان باشد خرید میکنیم. مثلا اطراف خانه خودمان بد نیست قیمتهایش...
گفتید در محله «وحید» زندگی میکنید آیا خانه از خودتان است ؟
خیر ، منزلمان اجارهای است و به همین دلیل هم تا به حال چند جا عوض کردهایم.
خانواده تان با کار کردن شما و کاری که انجام می دهید مشکلی ندارند ؟ تا چه حد شما را حمایت میکنند ؟
خیر با کار من مشکلی ندارند و پیشنهاد آنها هم بود و من را حمایت میکنند . البته خانوادهی من مادرم و برادرم است . چون گفتم که پدرم فوت کرده است . وقتی 10 سالم بود او فوت کرد.
روحی : آیا در این خیابان مغازه دیگری هم هست که فروشنده اش «زن» باشد ؟
بله ، یکی لوازم آرایشی است و آن یکی هم در داروخانه گیاهان دارویی کار میکند.
نظرتان درباره مشاغلی که اخیراً خانمها به آنها روی آورده اند چیست ، به عنوان مثال شغلی مانند خودتان که تا همین اواخر در شهرهای بزرگ مردها متصدی اش بودهاند؟
بسیار عالی است چون دیگر زیاد فرقی بین زن و مرد از لحاظ کاری نیست و دوم باعث اعتماد به نفس بیشتر خانمها میشود و بعد هم از خیلی کارهای بد دوری میکنند . الان به دلیل نیاز اقتصادی لازم است که زنها هم کار کنند . همین حالا اگر مادرم کار نمیکرد ، بعد از فوت پدرم ما چه کار میکردیم !؟ برای همین هم زنها مجبور به کار هستند و هم اینکه «کار» به آدم اعتماد به نفس میدهد.
دوست دارید شوهر آیندهتان شغلش چه باشد؟
دوست ندارم ادارهای باشد. دوست دارم شغلاش آزاد باشد و اختیارش از خودش باشد .
آیا در این خیابان (به جز مغازهی شما) مغازه دیگری هم هست که کارش پختن آش باشد ؟ و در ضمن آیا مشتریان شما محلی هستند یا آنکه از مناطق دیگری هم برای خوردن یا بردن آش به اینجا میآیند ؟
بله همین نزدیکی ها یک جایی توی یک کوچه ای هست که آش میپزد . مشتری های ما هم محلی هستند و هم گذری . گذری خیلی داریم . بعد هم که آشنا میشوند دوباره میآیند و خرید میکنند . مثلا از مناطق دیگر مشتری داریم. مشتریهای صبح معمولا آقایان هستند که دارند میروند سرکار و خانمها هم بیشتر بعد از ظهر ها میآیند.
به نظر شما خیابان محمدی چگونه است ، جایش در شهر خوب است ؟ چه کم و کاستی هایی دارد؟ آیا فکر می کنید اگر مغازه تان در جای دیگری بود ، بهتر بود کجا؟
خیابان خوبی است فقط باریک است و جای پارک ندارد . از لحاظ بهتر بودن جایش هم اگر آشپز خوبی باشی و برخورد خوب و بهداشتی داشته باشی، فرقی نمیکند کجا باشی. اگر هم بهترین جا باشی و این سه را نداشته باشی ، پیشرفت نمیکنی.
از موقعیت خودتان راضی هستید ؟ اگر قدرت تغییر زندگی تان را داشتید ، چه چیز را تغییر میدادید؟
بله راضی هستم . خیلی چیزها است که نمیتوانم بگویم ولی خوب خیلی کارها را که کردم را نمیکردم و خیلی کارهایی که نکردم را میکردم ولی ای کاش میشد با عقل الان اگر بشه و گرنه بازم فرقی نمیکند چون تمام اشتباهاتم را تکرار میکنم.
خسته نباشید. از اینکه اجازهی این مصاحبه را به من دادید از شما تشکر میکنم.