سه شنبه, 02 مرداد 1403

 



ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی

                      بسمه تعالی                                                                                                                                                                                                                                                                                                 

نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی

خط تولید یک مقاله، متشکل از سه مرحله تتبع، تحلیل و نگارش است. روش تتبع نویسنده، کتابخانه¬ای است. بدین معنی که در مرحله¬ گرد¬آوری داده¬ها، منابع تفسیری، روایی و لغوی را مورد توجه قرار داده است. وی در مرحله¬ تحلیل گزاره¬ها، برآیند سال‌ها پژوهش و تدریس در زمینه تدبر....

 

نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی
چکیده¬
خط تولید یک مقاله، متشکل از سه مرحله تتبع، تحلیل و نگارش است. روش تتبع نویسنده، کتابخانه¬ای است. بدین معنی که در مرحله¬ گرد¬آوری داده¬ها، منابع تفسیری، روایی و لغوی را مورد توجه قرار داده است. وی در مرحله¬ تحلیل گزاره¬ها، برآیند سال‌ها پژوهش و تدریس در زمینه تدبر را مورد توجه قرار داده است و می¬توان روش تحلیل او را، نوشتاری و گفتاری قلمداد کرد. سبک نگارش این مقاله، تلفیقی از علمی و ادبی است. یعنی بار علمی مقاله، مانع از بروز ذوق ادبی نشده، چنانکه رویکرد ادبی آن، حیثیت علمی را پنهان نکرده است.
نویسنده، در مقدمه¬ای با عنوان «ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟»، خطر توسعه و تثبیت نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی را گوشزد کرده و آن را مصداق مهجوریت مدرن قرآن کریم معرفی کرده است. او، ریشه این نگاه را، پندار ناکارآمدی قرآن در متن زندگی فردی و اجتماعی دانسته است.
وی در مقطع دوم سخن، با عنوان «تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی»، نگاه ناهماهنگ و کشکول¬وار به صحیفه وحی را، عامل اصلی پندار پیش¬گفته قلمداد کرده است. او در مقام اثبات این واقعیت است که آیات قرآن، بدون لحاظ انسجام و هماهنگی، تنها در حد روایاتی مجمل، ایفای نقش می¬کند و با این نگاه، قرآن کریم، هرگز نقش بی¬بدیل خود را در پیشبرد اهداف دین ایفا نخواهد کرد و به بیان بهتر، قرآن تا حد قابل توجهی مهجور خواهد ماند. آنگاه با استناد به آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، تدبر در کلام خدا را، تنها راه ارتقاء از وضعیت کنونی (فهم نابسامان از سامانه قرآن) به وضعیت مطلوب (فهم مجموعی و هماهنگ از قرآن) معرفی کرده است. اینجاست که نقش انحصاری تدبر در توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی آشکار می¬شود.
نویسنده در ادامه نوشتار، «آیات و روایات تدبر» را مورد بحث و بررسی قرار داده و از اهمیت بالای این حق و تکلیف الهی در بیان خدای متعالی و معصومان (علیهم السلام) پرده برداشته است. آنگاه، مبحثی علمی درباره «مفهوم¬شناسی تدبر» مطرح کرده تا به مخاطبان اطمینان دهد که تدبر مورد تأکید قرآن و عترت (علیهم السلام)، همان فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن (آیات، سوره¬ها، کل قرآن و موضوعات) است. خلاصه¬ای از نتیجه تدبر در سوره مبارکه جمعه نیز پایان¬بخش این مقاله و نمونه¬ای عینی از تدبر است.

کلیدواژه‌ها: نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی، مهجوریت مدرن قرآن، فهم ناهماهنگ قرآن، فهم انسجام و هماهنگی در قرآن، تدبیر خدا در قرآن، تدبر در قرآن.


نمودار نقش تدبر در ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی


مقدمه؛ ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟
تشخیص درست راه و روش گسترش فرهنگ قرآنی، در گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است. دو نگاه در این باره قابل تصور است:
فرهنگ قرآنی، امری مهم است که باید در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، مورد توجه باشد. انسان و جامعه انسانی، باید به موازات توجه به امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیاست، موسیقی، ورزش، تفریح و... ، قرآن را هم از یاد نبرد و با قرائت و ترجمه و تفسیر آن محشور باشد.
جامعه، نیازمند مؤسسات و مراکزی است که امکان قرآن¬آموزی (فراگیری روخوانی، روان¬خوانی، تجوید، صوت و لحن، ترجمه و مفاهیم، تفسیر و حفظ قرآن) را در اختیار همگان قرار دهد. در صدا و سیما و سایر رسانه¬ها، باید شبکه¬ها و ستون‌هایی برای قرآن طراحی شود تا همگان و بویژه اهل قرآن از آن استفاده کنند. ایجاد و گسترش رشته¬های تحصیلی قرآن و تفسیر در حوزه¬ها و دانشگاه¬ها لازم است تا در کنار اساتید و کارشناسان سایر شاخه¬های دینی، اساتید و پژوهشگران قرآنی تربیت شوند و در مؤسسات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قرآن خدمت کنند. باید کتاب‌های آموزش قرآن در مدارس و دانشگاه¬ها تدریس شود تا دانش¬آموزان و دانشجویان، افزون بر دروس طبیعی خود با قرآن هم آشنا باشند. در و دیوار جامعه باید با آیات قرآن مزین شود تا چشم رهگذران در کنار مشاهده انواع ظواهر دنیا، آیات قرآن را هم مشاهده کند. تشکیل معاونت¬های قرآنی در نهادهای مختلف فرهنگی، پدیده¬ای قابل توجه است تا با نظارت و حمایت ایشان، برنامه¬های قرآنی در سطح نهادها و زیر مجموعه تحت پوشش آن‌ها پیاده شود. قرائت قرآن در مساجد، ابتدای مجالس، محافل انس، جلسات بزرگداشت اموات و قبرستان‌ها و همین¬طور قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان و ایام اعتکاف نیز سنت‌هایی نیکو است که حتما باید با رونق بیشتری ادامه یابد و...
فرهنگ قرآنی، امری ضروری است که باید زیربنای همه شئون زندگی فردی و اجتماعی باشد. باید روح حاکم بر جامعه انسانی و همه لوازم مادی و معنوی آن باشد. در این نگاه، قرآن نه به عنوان یکی از امور مورد نیاز انسان و جامعه، بلکه به عنوان اصل حاکم بر همه امور مربوط با انسان و انسانیت و برپا دارنده مصالح اجتماع بشری مورد توجه است: «... يَتْلُواْ صحُُفًا مُّطَهَّرَةً * فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة...»؛ (بینه، 2و 3) ... صحیفه¬های پاک قرآنی را بر آن‌ها تلاوت می¬کند * در آن صحیفه¬ها، نوشته¬هایی است که احکام و معارف الهی را که برپا دارنده امور جامعه انسانی است بیان می¬کند. (صفوی، 1385، ص598)
جامعه، مؤسسه قرآنی می¬خواهد؛ شبکه و مجله قرآن، لازم است؛ ایجاد رشته¬های متنوع تحصیل در زمینه علوم قرآنی و تفسیر، مطلوب است؛ تدریس قرآن در مدارس و دانشگاه¬ها، ضروری است؛ تابلوهای قرآنی هم خالی از لطف نیست؛ تشکیل معاونت¬های قرآنی، اقدام مبارکی است؛ قرائت قرآن در شرایط مکانی و زمانی خاص، سنت حسنه¬ای است؛ ولی همه اینها، به عنوان پشتیبان، ناظر، شاخص یا... ایفای نقش می¬کند و هدف اصلی، حاکمیت قرآن بر همه شئون است. مقصود نهایی از همه فعالیت‌های قرآنی، تزریق قرآن و فرهنگ قرآنی به شریان‌های زندگی، اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، ورزشی، تفریحی و... است.
دیگر معنی ندارد که مؤسسات قرآنی در کنار مراکز فرهنگی دیگر، اما بی¬ربط با آن‌ها ایفای نقش کند؛ یا قرآن¬شناسان در کنار کارشناسان سایر علوم انسانی و اسلامی و حتی طبیعی و ریاضی، اما بدون تعریف نسبت خود با آن‌ها مشغول خدمت باشند؛ یا کتبی برای تدریس قرآن طراحی شود، اما رابطه¬ای بین این کتب و این دروس با سایر کتاب‌ها و درس‌ها برقرار نشود؛ یا تابلوهای قرآنی بر در و دیوار نصب شود، اما سیستم حاکم در جامعه، قرآنی نباشد؛ معاونت قرآنی، تشکیل شود، اما پشتوانه¬ای پنداری برای شانه خالی کردن سایر معاونت¬ها از زیر بار قرآن باشد و در نهایت از حاکمیت فرهنگ قرآن خبری نباشد.
در این نگاه، قرآن در متن زندگی فردی و اجتماعی انسان به طور مستقیم دخالت دارد. کتاب مرجع آحاد مردم در زمینه¬های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری است. در همه علوم اسلامی، حرف اصلی را می¬زند. مبدأ و منتها و جهت¬گیری علوم طبیعی و ریاضی را مشخص می¬کند. اصلی¬ترین کتاب قانونگذاری و مبنای روشن حکومت است. سیستم¬های مبنایی اقتصاد، سیاست و... را نیز تعیین می¬کند. در این نگاه، قرآن برای قرآن نیست. قرآن برای انسان است و انسان شکوفا از قبَل قرآن. قرآن برای جامعه است و جامعه، در مسیر تکامل قرآنی.
مقایسه بین این دو نگاه، ذهن انسان را متوجه خطر مهم توسعه و تثبیت نگاه سکولاریستی به مقوله فرهنگ قرآنی می¬کند. این خطر، محصول پندار ناکارآمدی قرآن در متن زندگی، به موازات احساس ضرورت حضور قرآن کریم در جامعه است. یعنی ما از یک سو، باور داریم که قرآن تنها راه نجات است و باید مورد توجه باشد و از سوی دیگر، کارآمدی قرآن را وجدان نکرده¬ایم، هر چند که به آن معتقد باشیم. این امر سبب می¬شود که با همه وجود به امر قرآن اهتمام ورزیم، اما ناخودآگاه و به تدریج، قرآن را از متن زندگی فردی و اجتماعی فاصله دهیم.
نشانه وجود این خطر آن است که هر روز بر تعداد مراکز قرآنی و حجم فعالیت‌های قرآنی افزوده خواهد ¬شد، اما به تناسب آن از حاکمیت قرآن خبری نخواهد بود. این سخن به معنی نفی آثار مثبت اقدامات قرآنی نیست، بلکه هشدار نسبت به آفت احتمالی رویکرد موجود است. تکثیر تصاعدی مراکز، کتب، کارشناسان، طرح‌ها و برنامه¬های قرآنی در کنار سرعت کمِ رشد، یا رکود و یا عقبگرد در حیطه حاکمیت قرآن کریم، مهجوریت مدرن کتاب آسمانی است که نتیجه نگاه سکولار به فرهنگ قرآنی به شمار می¬رود.
این نوشتار، ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی را با نفی نگاه سکولاریستی مورد توجه قرار می¬دهد. یعنی بر آن است که تدبر را به عنوان راه تزریق فرهنگ قرآنی به شریان‌های مختلف جامعه بشری مطرح کند.

تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی
همه مسلمانان به عظمت و قداست قرآن کریم، اعتقاد دارند و این باور همگانی از بیانات نورانی خدای عزّوجل و رسول گرامیش9 و اهل بیت معصوم او (علیهم السلام) سرچشمه گرفته است. تمام اندیشمندان آگاه و متعهد، قرآن را زیربنای رشد افراد، خانواده¬ها و جوامع و قانون اساسی حکومت جاودانه الهی، به گستره همه هستی می¬دانند. این گزاره بدین معنی است که در حیطه نظری، مانع مهمی بر سر راه حاکمیت قرآن در جامعه اسلامی وجود ندارد؛ هر چند به موازات بینش قرآن¬مدار امت اسلامی، سؤالات و شبهاتی، ذهن جستجوگران حقیقت را به خود مشغول کرده و گاه، قلم برخی از نویسندگان را از راه روشن منطق و استدلال، به بیراهه تردید و انکار لغزانده است. البته به برکت وجود دانشمندان ربانی، بازار پاسخ به کج¬اندیشی-ها، همواره پر رونق بوده است.
موج قرآن¬گرایی، پس از فراز و نشیب بسیار، اینک به سمت اوج بی¬بدیل خود در حال حرکت است و به اعتراف کاوشگران عرصه قرآن، جهان اسلام در حال جهشی کم¬نظیر در وادی قرآن است و حتی می¬توان گفت که سیر تطور اندیشه و عمل در میان غیر مسلمانان نیز، از این واقعیت بی¬نصیب نمانده است. به تناسب افزایش ظرفیت اعتنا و ابتنای به قرآن کریم در عرصه جهانی، سیل شبهات و حتی حملات ناجوانمردانه به ساحت قرآن، خروشان¬تر از گذشته در مسیر تخطئه باور قرآنی، در حال طغیان است. به نظر می¬رسد که زمان تحول در چگونگی دفاع از حریم قرآن کریم فرا رسیده است و باید میدان پاسخ به شبهات فراوان مربوط به قرآن را تغییر داد. واقعیت آن است که شبهات و پاسخ‌ها، تازگی ندارد و چیزی جز حجم شبهه و پاسخ و ادبیات شبهه ¬افکنی و پاسخ¬گویی عوض نشده است.
تا کی باید اعجاز کلام وحی مورد سؤال باشد و اندیشمندان قرآن¬باور، فقط در مقام نظر پاسخ دهند؟ تا کدامین زمان رواست که قدرت پاسخ¬گویی قرآن به مسائل زمان نادیده گرفته شود و علمای ربانی، تنها تئوری توان رهبری قرآن در هر زمان را گرم‌تر مطرح کنند؟ تا چه وقت می¬توان پذیرفت که گزاره¬های قرآن، خطاپذیر و ناکارآمد معرفی شود و در مقابل آن، به نگارش مقاله¬های داغ، اکتفا گردد؟ البته لزوم دفاع نظری از بینش قرآن¬گرایی، قابل انکار نیست، اما ضرورت پاسداری عملی از قرآن و اندیشه قرآن¬مداری، بیش از هر زمان دیگری قابل درک است. اینک چندین پرسش مهم در زمینه پاسداری عملی از حریم قرآن قابل طرح است. بهتر است که خواننده گرامی، این پرسش‌ها را در فضای صافی ذهن و دل مورد بررسی قرار دهد و اجازه ندهد که پاسخ¬های قالبی و غیر نافذ، راه تولد سؤال و شکوفایی نیاز را سد کند، زیرا تنها با رویش پرسش، آفتاب جواب، ثمر خواهد داد. در ادامه این مکتوب، پرسش‌های مورد نظر، طبقه¬بندی شده است:
آیا قرآن، معجزه الهی است؟
معجزه، امری خارق عادت بشری و شاهد صدق ادعای رسالت است. دعوای ختم رسالت، نیازمند معجزه جاوید است. ما که قرآن را به حق، معجزه جاوید خاتم الأنبیاء9 تلقی می¬کنیم، آیا با جانمان این اعجاز را وجدان کرده¬ایم؟ و آیا در برابر وحی و پیام متعالی آن به عجز در آمده¬ایم؟
آیا قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور است؟
 
ما که با همه وجود و به خاطر اعتقاد مقدسمان، قرآن کریم را زیربنای همه شئون تکامل انسان و انسانیت می¬دانیم، از این کتاب آسمانی چه بهره¬ای داریم؟ ما که قرآن را قانون اساسی دین مبین اسلام می¬دانیم، آیا تعریفی کامل و درست از چگونگی ابتنای به قانون اساسی در مسائل مختلف اسلامی ارائه داده¬ایم؟
آیا قرآن، ثقل اکبر است؟
«
قالَ رسولُ الله9: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض»؛ (حر عاملي، 1409، ج27، ص33) رسول خدا9 فرمود: همانا من در ميان شما دو يادگار گرانبها به جا مي‌گذارم، مادامي كه به آن دو تمسك كنيد گمراه نمي‌شويد، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم را و اين دو از يكديگر جدا نمي‌شوند، تا روزي كه در حوض بر من وارد شوند. ما که در باورمان، لزوم تمسک به دو ثقل اکبر و کبیر، یعنی قرآن و عترت (علیهم السلام)، نقش بسته است، از تمسک به ثقل اکبر چه تعریفی داریم؟ مگر نه این است که ما قرآن را همانند روایات و تنها از پنجره روایات، می¬نگریم. به راستی اگر بنای دین بر مبنای ما بود و کمیت و کیفیت بهره¬مندی فعلی ما از قرآن، مطلوب خدا و رسول او بود، آیا سفارش رسول الله9 برای تمسک به عترت (علیهم السلام) کافی نبود؟ مگر ما از قرآن چه بهره¬ای داریم که از فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام) حاصل نمی¬شود؟
همه ما می¬دانیم که اگر کسی قرآن را امام خود بداند و قرآن ناطق را رها کند، بر سبیل نجات نیست. حال با خود بیاندیشیم که اگر کسی امام را قرآن خود بداند و امام مکتوب را رها کند، چگونه است؟ این چه نقشی است که بر عهده قرآن است و وظیفه امام نیست؟ آن چه وظیفه¬ای است که بر دوش امام است و رسالت قرآن نیست؟ متأسفانه ما هنوز انتظار خود را از قرآن و عترت (علیهم السلام) تفکیک نکرده¬ایم و رسالت هر یک از این دو یادگار ارزشمند پیامبر خود9 را به درستی تشخیص نداده¬ایم.
به همین دلیل، بود و نبود قرآن، تأثیر چندانی در وضعیت فعلی ما ندارد. به عنوان مثال، اگر قرآن از فقه ما خارج شود، آیا چیزی جز آیات زینت¬بخش ابواب فقهی از دست رفته است؟ آیا آیه¬ای در یک موضوع فقهی هست که مضمون آن در روایات ما به بیان روشن¬تری یافت نشود؟ اگر قرآن از فلسفه ما، کلام ما، اخلاق ما، سیاست ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما و... کنار گذاشته شود، چه خسارت جبران¬ناپذیری اتفاق خواهد افتاد که ما تا این حد نگران، از قرآن دفاع می¬کنیم؟ باید اعتراف کرد که هنوز قرآن کریم، نقش بی¬بدیل خود را در شاخه¬های مختلف علوم انسانی و اسلامی ایفا نکرده است.
آیا قرآن، مرجعی همگانی است؟
مشکل کجاست که قرآن در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمی¬کند؟ خلأ در چه رویکردی است که قرآن، متن مورد رجوع عامه مردم برای پاسخ به سؤالات و شبهات اساسی در زمینه¬های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری نیست؟ محرومیت طلاب و دانشجویان و علما و دانشمندان، از رجوع مکرر به قرآن در همه شئون، از کدامین نقیصه نشأت می¬گیرد؟ فقدان نقش¬آفرینی قرآن در مبدأ و متن و منت‌های علوم انسانی و در مبدأ و منتها و جهت¬گیری علوم طبیعی و ریاضی از کجاست؟ اگر دانشمندان ربانی ما بخواهند که قرآن را اصلی¬ترین درس حوزه¬های دینی قرار دهند، چه کنند؟ آیا فقط برای مرور متن تفاسیر یا ترجمه¬ها برنامه¬ریزی کنند؟ آیا این اقدام، برای یک حرکت قرآن¬محور کافی است؟ نقص قرآن¬مداری در نهادهای قانون¬گزاری و حکومتی در چه چیز ریشه دارد؟
اینها چهار دسته پرسش مهم در باب مهجوریت قرآن است. پاسخ چیست؟ به راستی دلیل مهجور ماندن قرآن چیست؟ آیا مشکل را در کمبود اهتمام و اعتنا جستجو کنیم؟ یا در کم بودن مراکز و مؤسسات قرآنی پی بگیریم؟ شاید بودجه کم است. شاید کارشناس کم داریم. شاید کتب تفسیر و علوم قرآنی به اندازه کافی موجود نیست. ای بسا ترجمه¬ها کم است و لازم باشد که هر روز ترجمه جدیدی به بازار آید و... . باید بیاندیشیم، مشکل را بیابیم و آنگاه آستین همت به رفع آن بالا بزنیم. همه ما در قبال قرآن کریم، مسئولیم.
امت اسلام بايد همه تلاش خود را در جهت رفع مهجوريت قرآن كريم به كار گيرد، تا مشمول شكايت پیامبر اسلام9 در روز قيامت قرار نگيرد: «وَ قَالَ الرَّسُولُ يَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا»؛ (فرقان، 30) و یاد کنید روزی را که محمد9 فرستاده خدا، لب به شکایت می¬گشاید و می¬گوید: پروردگارا، کافران و گنهکاران قوم من این قرآن را وا نهادند. (صفوی، 1385، ص362) امروز، تشخیص مهجوریت قرآن کریم، بسی سخت¬تر از گذشته است. این مهجوریتی مدرن است. قرآن در همه جا هست، اما آن طور که باید و شاید و در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمی¬کند. این نوشتار، در ادامه به ریشه¬یابی مهجوریت قرآن کریم پرداخته و زمینه¬هایی برای پاسخ¬دهی به دسته¬های چهارگانه پرسش فراهم می¬سازد:

قرآن، معجزه الهی
آنچه گذشت، ضرورت ایجاد تکامل در روند قرآن¬گرایی و دفاع عملی از حریم قرآن کریم را مشخص می¬کند، اما این مهم، جز با تصحیح و تکمیل شناخت ما از قرآن کریم، میسر نخواهد بود. قرآن چیست؟ قرآن، ریسمانی است که از عالم ملکوت به عالم ملک آویخته شده و عموم انسان‌ها با چهره ملکی آن، یعنی ظاهر قرآن کریم مواجه هستند و همین ظاهر، حجت خدا بر ایشان است. یعنی باید به آن تمسک کنند تا ایشان را به عالم ملکوت رهنمایی کند: «... كِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ سَبَبُ بِأَيْدِيكُمْ وَ سَبَبٌ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل...»؛ (مجلسی، 1404، ج30، ص65): ... کتاب خدا، ثقل اکبر است. ریسمانی آویخته شده از آسمان به زمین. یک سوی آن در دست شماست و سوی دیگر در دست خدای عز و جل... . ظاهر قرآن متشکل از کلمات، آیات و سوره¬هاست. خدای سبحان به وسیله قرآن با انسان سخن گفته است.
حال سؤال این است که آیا می¬توان یک واژه از قرآن را به تنهایی مصداق سخن پروردگار متعالی با انسان دانست؟ آیا یک آیه تنها، مصداق کلام اعجازین خدای متعالی است؟ راستی چرا هرگز درباره یک کلمه یا یک آیه قرآن، تحدی نشده است و آیا این نشان از معجزه نبودن یک واژه یا یک آیه تنها نیست؟ تحدی در قرآن فقط درباره سوره، ده سوره و کل کتاب به چشم می‌خورد: «... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ‏...»؛ (بقره، 23): ... سوره¬ای مانند آن بیاورید... (صفوی، 1385، ص4)؛ «... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ‏...»؛ (یونس، 38): ... شما هم باید سوره¬ای مانند آن بیاورید... (صفوی، 1385، ص213)؛ «... فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََيَات‏...»؛ (هود، 13): ... ده سوره ساختگی مانند آن بیاورید... (صفوی، 1385، ص223)؛ «... فَأْتُواْ بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ الله‏...»؛ (قصص، 49): ... شما از جانب خداوند کتابی بیاورید... (صفوی، 1385، ص391) این امر بدین معنی است که سوره، ده سوره و کل کتاب، مصداق معجزه جاوید پیامبر اسلام9 است. واژگان و آیات، جزئی از اعجاز قرآن است، اما به تنهایی، کلامی معجز به شمار نمی¬رود. (اگر برخی از قرآن شناسان، سوره را به معنی مجموعه¬ای از آیات مرتبط بدانند، باز هم خللی به این بحث وارد نیست، زیرا به هر حال، آیه تنها، از منظر هیچ قرآن¬پژوهی، سوره به شمار نرفته است.) برخورد ما با قرآن چگونه است؟ آیا از حد فهم واژگان و آیات فراتر می¬رویم؟ با این حال، چطور توقع داریم که اعجاز را درک کنیم؟ فهم اعجاز در گرو فهم سوره، ده سوره و یا کل قرآن است. همان امری که کمتر مورد توجه ماست. آری می¬توان ادعا کرد که با اکتفا به نگاه آیه¬ای نمی¬توان قرآن را شناخت و اعجاز آن را وجدان کرد.

قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همه امور
یکی از مهمترین عوامل مهجوریت قرآن کریم در ابعاد مختلف، نوع نگاه به این کتاب آسمانی است. به نظر می¬رسد تا زمانی که کلام خدای متعالی در صحیفه وحی، به صورت کشکولی از معارف پراکنده و در هم ریخته فهمیده شود، وضعیت نابسامان فعلی، سامان نمی¬یابد. اکتفا به مطالعه آیات و سوره¬ها و موضوعات به صورت از هم گسسته و پراکنده، قرآن را در حد یک مجموعه از روایات مجمل تنزل می¬دهد و تحقق رسالت ویژه این کتاب نورانی را ناممکن می¬سازد. وقتی یک آیه را مصداق قرآن بدانیم، قرآن را مصداق روایت مجمل و نیازمند بیان روایات دانسته¬ایم. در این صورت است که قرآن نقش قانون اساسی را نخواهد داشت. قانون اساسی آن است که بتواند مهندسی کلان دین را ارائه دهد. سیستم¬های کلان فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... را طراحی کند. جهت¬گیری، چارچوب و اسکلت دین را مشخص کند. آیا با اکتفا به نگاه آیه¬ای، قرآن کریم، چنین نقشی خواهد داشت؟ ما با بی¬توجهی به انسجام و انتظام بی¬نظیر در کلام وحی، ویژگی اساسی آن را نادیده گرفته و سهم خودمان از این کتاب عظیم را در حد کشکولی از مواعظ اخلاقی محدود کرده¬ایم.

قرآن، ثقل اکبر
توضیح این مطلب، با ذکر یک مثال، مناسب‌تر است: ما برای درک احکام فقهی به آیات استناد می¬کنیم. مسلما، آیات قرآن، اگر در مقام بیان جزئیات ارزیابی شود، نیازمند بیان روایی است. به سراغ روایات می¬رویم، هم معنی آیه را مطرح کرده و هم تقیید و تخصیص آن را ارائه داده است. اینک کارآیی آیه مورد نظر چه خواهد بود؟ اما اگر قرآن را با نگاه مجموعی مورد مطالعه قرار دهیم و آن را در مقام بیان جزئیات ندانیم، ما را به سیستم¬های کلان دین راهنمایی می¬کند و این کاری است که هرگز از روایات توقع آن را نداریم. قرآن، زیربنا، قانون اساسی، مهندسی دین و مجموعه سیستم¬های کلان مرتبط با هدایت انسان و جامعه انسانی است و در این باره حرف آخر را می¬زند و روایات، مبین جزئیات و آئین¬نامه¬های اجرایی است و در این باره حرف آخر را می¬زند. هر یک از این دو بدون یکدیگر، ناقص است. قرآن بدون روایت، مانند زیربنا و اسکلت یک ساختمان است که هنوز نازک¬کاری نشده و امکان سکونت در آن فراهم نیست و روایت بدون قرآن، مانند آجر و مصالح و درب و پنجره و... است که در بنای ساختمان مورد استفاده قرار نگرفته و قابل بهره-برداری نیست. جالب توجه است که اهل بیت معصوم (علیهم السلام)، هیچ¬گاه در سیره هدایتی خود، جای قرآن را پر نکرده¬اند و همواره انسان‌ها را به طور مستقیم به قرآن دعوت فرموده¬اند. اما در مواردی که افراد با استناد به قرآن و بدون استرشاد از معصومان (علیهم السلام) وارد حیطه اجرای دین می¬شدند، آن‌ها را نهی می¬کردند. یعنی رجوع مستقیم به قرآن کریم، برای استفاده جزئیات نیست، بلکه برای درک کلیات است. ناگفته نماند که وقتی سخن از کلیات به میان می¬آید، ذهن انسان متوجه گزاره¬های کلی می¬شود، مانند «بیع، حلال است»، «دروغ، حرام است» و...؛ در این نوشتار، قرآن کریم، مبین کلیات دانسته شد، اما نه فقط به معنی گزاره¬هایی کلی که افزون بر قرآن کریم، عقل آدمی و سنت هم آن‌ها را بیان می¬کند، بلکه به معنی سیستم‌های کلان هدایت بشر و جامعه بشری، به گونه¬ای که فرد، خانواده، جامعه و حکومت، در تعاملی تکامل¬ بخش، در مسیر تعالی قرآنی قرار گیرند. وقتی کلیات به این معنی مدّ نظر باشد، قرآن کریم، مهمترین منبع تشخیص آن خواهد بود.
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، مبین جزئیات و ظرائف و آئین‌نامه‌های اجرایی آن خواهند بود. عقل انسانی، قوه فهم و درک و عمل به محتوای قرآن و عترت (علیهم السلام)، خواهد بود. افزون بر اینکه، عقل و فطرت الهی انسان و انسانیت، از قِبَل وحی الهی و سخنان مفسران وحی، شکوفا شده و خود به عنوان منبعی دینی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب، دین، در وحدت با انسان نقش¬آفرینی خواهد کرد و تحمیل بر بشر به شمار نخواهد رفت. بنا بر آنچه گذشت، اگر شناخت ما از قرآن کریم، محدود به فهم شش هزار و اندی آیه باشد، از نقش¬آفرینی کلان و بی¬نظیر این کتاب محروم می¬مانیم.

قرآن، مرجعی همگانی
عموم مردم و حتی خواص آنان در مواجهه با قرآن کریم، با واسطه ترجمه و یا تفسیر اقدام می¬کنند و در غالب موارد، خود را در برابر معارفی پراکنده و ناهماهنگ می¬یابند و امکان انس حقیقی با این کتاب آسمانی برای ایشان فراهم نیست. كتابي را در نظر بگيريم كه جمله‌ جمله و يا بند بند آن قيچي شده، سپس قطعات قيچي شده آن، بدون هيچ نظمي و بر اساس اتفاق به يكديگر متصل شده است. آيا با مطالعه اين كتاب، پيام و غرض نویسنده آن را در مي‌يابيم؟!
به طور مسلم قرآن كريم، چنين وضعيتي ندارد، اما اگر ما در مطالعه قرآن، به نظم و هماهنگي بين آيات و سوره‌هاي آن توجه نكنيم، قرآن را مانند كتابي با وضعيت پیش¬گفته مي‌بينيم و در ارتباط با آن ناكام مي‌مانيم. آري، كلام صادر شده از منبع فيض، داراي عالي‌ترين مضامين و برترين سامان است، اما به آن کم¬توجهی می¬شود. ترجمه‌هاي موجود، گرچه در جايگاه والاي خود ايفاي نقش مي‌كنند، ولي در برآورده نمودن اين نياز جدي كافي نيستند، زيرا به انتظام آیات و سور در قرآن توجه كافي نكرده‌اند. بسیاری از تفاسير گرانمايه هم به اندازه لازم و به صورت روشمند و قابل اعتماد، به تبيين سامان آيات و سوره‌ها و موضوعات قرآن نپرداخته‌اند و نياز مهم انس با محتواي قرآن را تأمين نمي‌كنند.
چهار دسته پرسش و چهار بند زمینه ¬پاسخ¬دهی از منظر خواننده گرامی گذشت و نشان داد که مهمترین خلأ در عرصه قرآن¬مداری، فقدان نگاه جامع و منسجم به این کتاب آسمانی است و اینک باید دانست که راه حل قرآن کریم، برای جبران این نقیصه، «تدبر» است: «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»؛ (نساء، 82) پس آیا در قرآن تدبر نمی¬کنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می¬یافتند. (صفوی، 1385، ص91) این آیه نشان می¬دهد که قرآن مظهر هماهنگی اعجازین است و راه درک این هماهنگی، «تدبر در قرآن» است.

آیات و روایات تدبر
افزون بر آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، سه آیه دیگر در قرآن کریم، همگان را به تدبر در قرآن فراخوانده است:
«
أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُواْ الْقَوْل‏...»؛ (مؤمنون، 68) پس آیا در این قرآن، تدبر نکرده¬اند تا بدانند از جانب خداست؟... (صفوی، 1385، ص346) این آیه شریفه را می¬توان توبیخی بر عدم تدبر در قرآن دانست.
«
كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»؛‏ (صاد، 29) این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایت¬پذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. (صفوی، 1385، ص455) این کریمه، تدبر در قرآن را غایت انزال این کتاب مبارک و زمینه¬ساز تذکر خردمندان دانسته است.
«
أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ...»؛ (محمد، 24) پس آیا در قرآن تدبر نمی¬کنند؟... (صفوی، 1385، ص509) این آیه نورانی هم، تعریضی به تدبر در قرآن کریم است. گفتنی است، سیاق این آیه و آیه شصت و هشتم سوره مبارکه مؤمنون، حاکی از آن است که تدبر نكردن در قرآن، يكي از عوامل شرك و بي‌ايماني است. در نتیجه، تدبر، عامل افزایش ایمان توحیدی و تکامل آن است.
پیامبر اسلام9 و اهل بیت او (علیهم السلام) نیز هماهنگ با وحی، همگان را به تدبر در قرآن فراخوانده¬اند:
«...
أوصى رسول الله9 معاذ بن جبل، فقال له اُوصِيكَ باتِّقاءِ اللهِ وَ... تَدَبُّرِ القُرآنِ...»؛ (دیلمی، 1412، ج1، ص73) پیامبر اسلام9 به معاذ بن جبل وصيت كرد و فرمود تو را وصيت مي‌كنم به تقواي الهي و... تدبر در قرآن.... سفارش به تدبر در وزان توصیه به تقوای الهی در این روایت، حاکی از اهمیت بالای انجام این وظیفه است.
قال أمير المؤمنين7 : «... ألا لا خَيرَ فِي قَراءَةٍ لَيسَ فيها تَدَبُّرٌ...»؛ (کلینی، 1365، ج1، ص36) امير مؤمنان7 فرمود: آگاه باشيد، فايده‌اي در قرائت بدون تدبر نيست. بر اساس این روایت نورانی، تدبر وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمی¬شود. گفتنی است که این حدیث، بر تمام روایات مربوط به قرائت قرآن حاکم است و همه آن‌ها را به لزوم تدبر، مقید می¬کند.
عَن أبي عبد اللَّه7: «أَنَّهُ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ إِذَا أَخَذَ مُصْحَفَ الْقُرْآنِ وَ الْجَامِعَ قَبْلَ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ قَبْلَ أَنْ يَنْشُرَهُ يَقُولُ حِينَ يَأْخُذُهُ بِيَمِينِهِ بِسْمِ اللَّهِ... اللَّهُم‏... لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِي قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِيهَا بَلِ اجْعَلْنِي أَتَدَبَّرُ آيَاتِهِ وَ أَحْكَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِينِك...»؛ (محدث نوری، 1408، ج4، ص372) از امام صادق7 نقل شده است، هنگامي كه قرآن را به دست مي‌گرفتند، پيش از خواندن و حتی قبل از باز كردنش، آن را در دست راست مي‌گرفتند و چنين دعا مي‌كردند: به نام خدا... خدايا... قرائت مرا، قرائت بی‌تدبر قرار مده، بلكه مرا آنگونه قرار بده كه در آيات و احكام آن تدبر كنم، در حالي كه قوانين دين تو را اخذ مي‌كنم. این روایت نورانی نشان می¬دهد که تدبر، سیره مستمره معصومان (علیهم السلام) است.
سفارش به تدبر در قرآن کریم، از سوی خدای بلند مرتبه، رسول مکرم او9 و اهل بیت گرامی آن حضرت (علیهم السلام)، بدین سبب است که تدبر، یک وظیفه مهم قرآنی و یک جریان علمی و فرهنگی، برای فهم قانونمند و هماهنگ قرآن کریم است. تدبر، برنامه¬ای، برای زمینه¬سازی نفوذ فرهنگ عمیق و جامع قرآنی به زیربنا و سطح جامعه اسلامی است که این مهم به توفیق هرچه بیشتر انسان و انسانیت، در گذر از مادیت و سیر در معنویت و نیل به مقام رفیع عبودیت خواهد انجامید. استراتژی مهمی است که بارها و بارها در بیان و بنان اما راحل (ره) و رهبری معظم انقلاب هم بر آن تاکید شده است. به عنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب طی سخنانی فرموده¬اند: «... تلاوت قرآنى مطلوب است كه انسان با تدبر بخواند و كلمات الهى را بفهمد، كه به نظر ما مى‏شود فهميد. اگر انسان لغت عربى را بلد باشد و آنچه را هم كه بلد نيست، به ترجمه مراجعه كند و در همان تدبر كند، دو بار، سه بار، پنج بار كه بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنى نسبت به مضمون آيه پيدا مى‏كند كه با بيان ديگرى حاصل نمى‏شود، بيشتر با تدبر حاصل مى‏شود؛ اين را تجربه كنيد. لذا انسان بار اول وقتى مثلاً ده آيه‏ى مرتبط به هم را مى‏خواند، يك احساس و يك انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم كه همين را با توجه مى‏خواند، انتباه ديگرى دارد؛ يعنى انسان انشراح ذهن پيدا مى‏كند. هرچه انسان بيشتر انس و غور پيدا كند، بيشتر مى‏فهمد و ما به اين احتياج داريم... بنابراين در زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را در نظر داشته باشيد و نگذاريد حذف شود». (قسمتي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى هيأت دولت، 17/7/84‏‏)

مفهوم¬شناسی تدبر
آیات الهی و بیانات نورانی معصومان (علیهم السلام) در خصوص تدبر، هر حق‌جویی را در مقام فهم معنی آن قرار می¬دهد. از این رو، بیانی کوتاه در این باره، زیبنده ادامه نوشتار خواهد بود:
تعريف صحيح تدبر در قرآن، مبتنی بر شناسايي مفهوم لغوي تدبر و آن نيز در گرو بررسي معني ماده و هيأت اين واژه در قرآن و منابع لغوی است:
ماده تدبر: ریشه این واژه دبر و در لغت به معني پشت و پشت سر اشياء است. (مصطفوی، 1360، ج3، ص173؛ قرشی، 1371، ج2، ص326؛ طریحی، 1375، ج3، ص298؛ راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص306؛ ابن منظور، 1411، ج4، ص268؛ فراهیدی، 1410، ص31) اين ماده 44 بار و به 11 صورت، در قرآن کریم استعمال شده و معنی پیش¬گفته، با همه موارد مطابق است. (سوره آل عمران، آيه 111؛ سوره نساء، آيه 82؛ سوره انعام، آيه 45؛ سوره انفال آيه 16؛ سوره توبه، آيه 25؛ سوره يونس، آيه 3؛ سوره نمل، آيه 10؛ سوره ص، آيه 29؛ سوره طور، آيه 49؛ سوره معارج، آيه 17؛ سوره نازعات، آيه 5؛ و... )
هيأت تدبر: تدبر بر وزن تفعل و این هیأت برای مطاوعه تفعيل است. (مصطفوی، 1360، ج3، ص176) بر همين اساس براي تشخيص معني تدبر، گريزي از بررسي مفهوم تدبير نيست.
تدبير: در كتب واژه‌شناسي، معاني متعددي براي تدبير ذكر شده كه برخي از آن‌ها عبارت است از:
«
التدبير فی الأمر أن تنظر إلی ما تؤول إلیه عاقبته»؛ (ابن منظور، 1414، ج4، ص273؛ طریحی، 1375، ج3، ص299) تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن است.
«
التدبير التفكر في دبر الأمور»؛ (راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص307) تدبیر، تفکر در آخر امور است.
«
و أما التدبير تصيير الشيء ذا عاقبة بأن يكون الشيء علي عاقبة حسنة و نتيجة مطلوبة... معني التدبير بالنسبة إلي الله تعالي معلوم و تدبيره تعالي عبارة عن تنظيم أمور العالم و ترتيبه و جعل الأمور علي أحسن نظام و اتقن صنع منتج»؛ (مصطفوی، 1360، ج3، ص175) و اما تدبیر، عاقبت¬دار کردن چیزی است، به این معنی که عاقبتی نیکو و نتیجه¬ای مطلوب داشته باشد... معنی تدبیر نسبت به خدای متعال، تنظیم امور عالم و ترتیب آن و قرار دادن امور بر بهترین نظام و متقن¬ترین ساختار منتج است.
بيان اول و دوم درباره مفهوم تدبير خالي از اشكال نيست، زيرا ماده دبر را در اصل معني تدبير در نظر نگرفته و به حاشيه رانده‌اند. توضيح اينكه در عبارت‌هاي «النظر في عاقبة الأمر» ‌و «التفكر في دبر الأمور»، قسمت اصلي معني، واژه‌هاي «النظر» و «التفكر» است كه هيچ ارتباط روشني با ماده يا هيأت تدبر ندارد و قسمت فرعي و حاشيه‌اي معني، «في عاقبة الأمر»‌ و «في دبر الأمور» است كه با معني تدبر مرتبط است؛ بیان سوم درباره معنی تدبیر خالی از این اشکال است و نشان مي‌دهد كه دو بیان پیشین، تدبير را به لازم آن، معنا كرده‌اند. بنابراین ريشه لغوي و ساختار لفظي تدبير، اقتضا مي‌كند که آن را به معنی پشت سر هم چيدن حكيمانه بدانيم كه با سومين مفهوم از مفاهيم پيش‌گفته، كاملاً هماهنگ است و استعمالات قرآني نيز آن را تأييد مي‌كند: «... یدبر الأمر...»؛ (رعد، 2) ... او کار جهان را تدبیر می¬کند... (صفوی، 1385، ص249) علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه مي‌فرمايد: «التدبير هو الإتيان بالشي‏ء عقيب الشي‏ء و يراد به ترتيب الأشياء المتعددة المختلفة و نظمها بوضع كل شي‏ء في موضعه الخاص به بحيث يلحق بكل منها ما يقصد به من الغرض و الفائدة...»؛ (طباطبایی، 1417، ج11، ص289) تدبیر آوردن چیزی به دنبال چیز دیگر است و مراد از آن ترتيب دادن اشياء متعدد مختلف، پشت سر يكديگر است، به گونه‌اي كه هر شيء در جايگاه خاص خود قرار گيرد و غرض و فايده و مقصود، بر آن مترتب شود...
تدبر: حال که معنی تدبیر دانسته شد، می¬توان معنی تدبر را نیز تشخیص داد:
«
وأما التدبر فهو تفعل لمطاوعة التفعيل فحقيقة معناه حصول مفهوم التدبير و اختيار ذالك المفهوم...»؛ (مصطفوی، 1360، ج3، ص176) و اما تدبر، پس آن تفعل برای مطاوعه تفعیل است، پس حقیقت معنی آن حصول مفهوم تدبیر و اختیار آن مفهوم است...
آری ريشه لغوي و ساختار لفظي تدبر، ايجاب مي‌كند كه آن را پذیرش (مطاوعه) چينش حكيمانه (تدبير) بدانيم. برخي بدون جمع‌بندي صحيح از ماده و هيأت، تدبر را اينگونه معني كرده‌اند:
«
التدبير أن تنظر إلي ما تؤول إليه عاقبته و التدبر التفكر فيه»؛ (ابن منظور، 1411، ج4، ص273؛ طریحی، 1375، ج3، ص299) تدبیر در کار، نظر کردن در آخر و عاقبت آن و تدبر، تفکر در آن است.
روشن است که در این بيان، مفهوم ماده در اصل معني دخالت داده نشده است.
با توجه به آنچه گذشت، می¬توان گفت که تدبر قرآن، پذیرش تدبیر آن است. آری کلام خدا يا هر كلام ديگري، محصول تدبير حروف و كلمات و عبارات و جملات در كنار يكديگر است. متکلم، کلمات را تدبیر می¬کند (پشت سر هم می¬چیند) و جملات را پدید می¬آورد. جملات را تدبیر می¬کند و پاراگراف‌ها را ایجاد می¬کند و...؛ مخاطب این متکلم، باید تدبیر او را بفهمد، یعنی باید تدبر کند. بدین معنی که چینش کلمات را دریابد تا به مفهوم جملات نائل شود. چینش جملات را دریابد تا به مفهوم پاراگراف‌ها دست پیدا کند و...
بر همین اساس، تدبیر خدا در قرآن، چینش واژگان برای به دست آمدن آیات، چینش آیات برای به دست آمدن سوره¬ها و چینش سوره¬ها برای سامان دادن کل قرآن کریم است. این تدبیر الهی در قرآن، تدبر مخاطبان قرآن را طلب می¬کند و آن، درک چینش واژگان برای فهم آیات، چینش آیات برای فهم سوره¬ها و در نهایت، تشخیص حکمت چینش سوره¬ها برای فهم کل قرآن است.
جالب است بدانیم کودکان در اوان کودکی خویش جملات را به صورت کلمه کلمه می¬شنوند و می¬فهمند و از این رو توانایی جمله¬سازی هم ندارند، زیرا توانمندی عقلی کافی برای ادراک ارتباط میان کلمات را ندارند و به تدریج و به موازات رشد عقلانی، به مهارت تشخیص ارتباط میان کلمات و فهم جملات و حتی جمله¬سازی دست می¬یابند و باز هم به تناسب رشد بیشتر، قدرت فهم ارتباط میان جملات را هم به دست می¬آورند. ما نیز در برخورد با قرآن کریم اگر مانند کودکان عمل کنیم تنها کلمات قرآن را می¬فهمیم و نمی¬توانیم به معانی آیات قرآن دست پیدا کنیم، اما اگر قرآن را در مقام یک متکلم حکیم قرار دهیم و خود را مخاطب عاقل آن بدانیم، به تدریج توانایی فهم ارتباط میان کلمات و ادراک جملات و آیات، فهم ارتباط میان جملات و آیات و ادراک سوره¬ها و حتی توان فهم ارتباط سوره¬ها و ادراک جامع قرآن (البته در حد ظاهر) را می¬یابیم و این همان تدبر است.
اشکال: تدبر پذیرش تدبیر است و این حروف و کلمات هستند که تدبیر الهی را می¬پذیرند، پس آنان متدبر هستند، نه ما.
جواب: خدای متعالی، تدبر را از ما خواسته است و نه از حروف و کلمات؛ چون تدبر، مطاوعه غير اختياري تدبير از سوي حروف يا اشياء خارجي نيست. توضیح: در معناي مطاوعي باب تفعل، نوعي اختيار و آگاهانه بودن لحاظ شده است بر خلاف معناي مطاوعي باب انفعال، بنابراين اگر بنا بود مطاوعه غير اختياري حروف يا اشياء خارجي در قالب لفظ درآيد، به صورت اندبار بيان مي‌شد. در نتيجه تدبر به معني پذيرش و كشف آگاهانه تدبير محقق شده در اشياء يا كلام است. آنجا كه تدبير نسبت به اشياء عيني خارجي صورت مي‌گيرد، مراد از تدبر، فهم و پذيرش آن است و آنجا كه تدبير كلام مطرح است، مراد از تدبر دريافت تدبير موجود در كلام، از سوي مخاطبان آن خواهد بود و اين همان عنصري است كه تدبر را راه فهم نظم ويژه قرآن و ايمان به الهي بودن آن قرار داده است. كاربردهاي قرآني تدبر، مؤيد همين معنا از تدبر در قرآن است:
«
أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»؛ (نساء، آیه 82) پس آیا در قرآن تدبر نمی¬کنند تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می¬یافتند. (صفوی، 1385، ص91) علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه مي‌فرمايند:
«
التدبير هو أخذ الشي‏ء بعد الشي‏ء و هو في مورد الآية التأمل في الآية عقيب الآية أو التأمل بعد التأمل في الآية لكن لما كان الغرض بيان أن القرآن لا اختلاف فيه و ذلك إنما يكون بين أزيد من آية واحد، كان المعنى الأول أعني التأمل في الآية عقيب الآية هو العمدة و إن كان ذلك لا ينفي المعنى الثاني أيضا»؛ (طباطبایی، 1417، ج5، ص19)
تدبير به معناي گرفتن چيزي بعد از ديگري است كه در اين آيه به معني تأمل در آيه پس از آيه ديگر است يا به معناي تأمل بعد از تامل در آيه است. با توجه به اينكه غرض آيه، بيان اين مطلب است كه در قرآن اختلافي نيست و درك اين حقيقت با توجه به بيش از يك آيه امكان‌پذير است، معني اول يعني تأمل در آيه بعد از آيه ديگر مناسب‌تر است، هر چند كه اين مسأله معني دوم را نفي نمي‌كند. بر اساس ظاهر آيه كه دفع اختلاف و ناهماهنگي از قرآن است و با توجه به توضيحات حضرت علامه (ره) مي‌توان نتيجه گرفت كه تدبر در قرآن به معني كشف هماهنگي قرآن است.
«
كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»؛‏ (صاد، 29) این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت است که آن را به سوی تو فرستادیم تا همگان در آیات آن تدبر کنند، پس هدایت¬پذیران راهیاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیابند و تا صاحبان خرد به دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. (ضا صفوی، 1385، ص455) علامه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه شريفه مي‌فرمايند: «توصيفه [الكتاب] بالإنزال المشعر بالدفعة دون التنزيل الدال على التدريج لأن ما ذكر من التدبر و التذكر يناسب اعتباره مجموعا لا نجوما مفرقة»؛ (طباطبایی، 1417، ج17، ص197) در اين آيه سخن از انزال كتاب است كه مشعر به نزول دفعي است، نه از تنزيل كه دال بر تدريج است، چون تدبر و تذكر مذكور در آيه مناسب با لحاظ مجموع كتاب است، نه توجه پراكنده و جداجدا. طبق بيان حضرت علامه (ره)، تدبر با اعتبار مجموع كتاب متناسب است كه خالي از اشعار به مفهوم كشف هماهنگي نيست.
تعریف «تدبر در قرآن»: اینک که معنی ماده و هیأت تدبر و همچنین مفهوم لغوی تدبیر و تدبر قرآن مشخص شد، می¬توان تعریفی از تدبر ارائه داد:

«فهمِ روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن كريم»
توضیح: تدبر، فهمی منسجم و هماهنگ است که باید از تنگنای سلایق شخصی عبور کرده و در شاهراه قانون و ضابطه عقلایی (ادبیات، مرتکزات فطری منطق و اصول) صورت بگیرد و بستر محکم این شاهراه چیزی جز ظاهر قرآن کریم نیست. آری تدبر، فهم قانونمند سیاقی و مقایسه¬ای و به دیگر بیان، فهم مجموعی ظاهر قرآن است.

خلاصه¬ای از نتیجه تدبر در سوره مبارکه جمعه
این قسمت از نوشتار با ارائه اجمالی از تدبر سوره جمعه، تلاش دارد تا روزنه¬ای برای رسیدن مخاطب به فهمی عینی از معنای تدبر بگشاید. هر چند این اندک، تنها نمی از یم و اندکی از بسیار است:
چهار آیه نخست (1 تا 4) از آیات یازده¬گانه این سوره مبارکه، از بعث رسول9 از سوی پروردگار سبحان به منظور تزکیه و تعلیم امت، بر اساس آیات الهی خبر می‌دهد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ المَْلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الحَْكِيم ِ (1) هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنهُْمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ (2) وَ ءَاخَرِينَ مِنهُْمْ لَمَّا يَلْحَقُواْ بهِِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ (3) ذَالِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (4)

چهار آیه بعدی (5 تا 8) ذکر مثالی درباره امت یهود است، کسانی که از زیر بار تعالیم تورات، شانه خالی کردند و از کتاب آسمانی جز سنگینی ظاهری آن، چیزی به دوش نکشیدند.

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْرَئةَ ثمُ‏َّ لَمْ يحَْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحَْمِلُ أَسْفَارَا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (5) قُلْ يَأَيهَُّا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (6) وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِالظَّالِمِينَ (7) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (8)

سه آیه انتهایی سوره (9 تا 11) درباره نماز جمعه است و مؤمنان را به ترجیح یاد خدا بر بیع و همراهی با رسول خدا9 بر لهو و تجارت دعوت می¬کند.
 
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلىَ‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (9) فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكمُ‏ْ تُفْلِحُونَ (10) وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَيهَْا وَ تَرَكُوكَ قَائمًا قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَيرُْ الرَّازِقِينَ (11)
حال سؤال این است: آیا آیات سوره جمعه، سه دسته جدا از هم و بی¬ربط است که بر اساس اتفاق در یک سوره گرد آمده است؟ یا هدف غیر قابل فهمی از جمع این آیات در کنار یکدیگر وجود دارد؟ پاسخ منفی است، زیرا این سه مجموعه بر اساس حکمت الهی و با هدف روشن هدایتی، به دست وحی در کنار هم و با این ترتیب جمع شده است و تدبر، راه درک این هماهنگی و این هدف است.
ارتباط و هماهنگی سه دسته از آیات این سوره مبارکه بدین بیان قابل طرح است:
ارتباط دسته دوم با دسته اول: در دسته دوم سخن از یهودیانی است که در برخورد با تزکیه انبیای الهی مشکل داشته و از آن سرباز می¬زدند در حالی که بر اساس دسته نخست، غایت نهایی بعث رسل بود. تقديم تزكيه بر تعليم در آيات دسته اول بيانگر اين حقيقت است كه تأكيد آن بر تربيت است و در مقام تربيت، تزكيه و طهارت درون بر تعليم معارف حقه مقدم است.
ارتباط دسته سوم با دسته دوم: از آیات دسته دوم دانستیم که یهودیان مرگ¬گریز هستند. مرگ گريزي نشانه‌اي از دنياگرايي يهوديان است و همين دنياگرايي سبب عمل نكردن به تعاليم الهي و در نتيجه تربيت نشدن آنان شد. حال اگر دنياگرايي در ميان امت اسلام باب شود، آنان نيز تربيت نخواهند شد و تعاليم وحياني در ايشان اثر نخواهد كرد. برخي با ترجيح بيع و تجارت و لهو بر ذكر خدا و همراهي با رسول خدا در نماز جمعه، نشان دادند كه در عمل دنيا را بر آخرت و بيع و تجارت و لهو را بر ذكر خدا و همراهي با رسول او ترجيح مي‌دهند و اين همان آفتي است كه يهود را گرفتار دنياگرايي و آخرت گريزي كرد، پس به جاست كه براي هميشه ذكر خدا و همراهي با رهبر الهي را بر دنيا و بيع و تجارت ترجيح دهند و این محتوای دسته سوم است.
با توجه به ارتباط پیش¬گفته، غرض سوره «تبیین نظام هدایت اجتماعی» است و سیر هدفمند هدایتی آن در چند مرحله قابل بیان است:
آیات دسته نخست، حاکی از این حقیقت است: «برنامه هدایت باید وحیانی باشد».
آیات دسته دوم، گویای این مهم است: «به برنامه وحیانی هدایت باید عمل کرد».
آیات دسته سوم، مبین این اساس است: «در عمل به برنامه وحیانی هدایت، تقدم با امور معنوی (یاد خدا و حرکت پشت سر ولی خدا) است».
اینها مراحل نظام هدایت اجتماعی است که در قالب نمودار زیر قابل تبیین است

 
نتیجه
کم¬توجهی به انسجام هدایتی قرآن کریم، تنها کم¬رونقی یک فعالیت قرآنی غیر لازم نیست، بلکه محرومیت از نقش¬آفرینی ویژه کلام وحی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان است. بر این اساس، تدبر که فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن است، به عنوان راه فهم منسجم کتاب آسمانی، ضرورتی گریزناپذیر برای ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی است. بدون نگاه تدبری، به هیچ وجه از حاکمیت قرآن، خبری نخواهد بود، هر چند حضور پر رنگ قرآن کریم در عرصه¬های مختلف، بدون جریان در متن زندگی، یعنی همان مهجوریت مدرن منتفی نخواهد بود./

گرد آورنده

IMG 2789IMG 2789IMG 2982IMG 3078

 

نويسنده : حمیدرضا حسین زاده

این کاربر 1 مطلب منتشر شده دارد.

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.