معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعتها و سوم ساخت ماشینآلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکانهای عمومی ساخته میشوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد.(...) هر سه اینها باید با توجه به دوام راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند
معماری یا مهرازی هنرو طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانهاست.
باید معماری را از مهندسی سازهو ساخت و سازمتمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانههاو مکانهای عمومی) کاملا در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانههاو غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است.[۱]دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزییناتو شیوه مجتمعسازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجه عوامل اقلیمی آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولا با نیازهای بدن انسان مرتبطند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای دخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند. ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان به این نیازها پاسخ میدهد.
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبادارد، رابطه مشخصی هم با مهندسیدارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکینیکیدارد که کار مهندس است. در حالیکه معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیساباید بیان کننده یک نظم کیهانی، منتقلکننده احساس ایثار و حتی آموزشدهنده ایمان فلسفه مذهبی از لابلای ریختهاو تزیینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانه هانه تنها عملکردی و ایمن بلکه باید دارای شخصیتی گرم و خانگی باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشوند و در حوزه کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارند.
برخی معمارانبارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتا زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعا با در نظر داشتن این تئوری طراحی و ساخته میشوند.
انسان امروزی بیش از 80% اوقات زندگی خود را در فضاهای بسته همانند محل کار و یا خانه می گذراند. در این میان یکی از مهمترین نیازهای انسان، خلق محل بهتری برای حیات است که این می تواند مقدمه ای برای تعریف دکوراسیون داخلی باشد. این بدین معناست که طراحی داخلی, علم و تجربه ای است به منظور بهینه سازی فضای زندگی چه از نظر ظاهری و چه از نظر روانی. دکوراسیون داخلی که با جزئیات بیشتری نسبت به معماری به فضای زندگی می پردازد، خود نیز شاخه های تخصصی تری همانند نورپردازی ساختمان و نما, طراحی داخلی مغازه, دکوراسیون آرایشگاه زنانه و مردانه, طراحی رستوران, طراحی داخلی ویلا, طراحی حیاط و نمای ویلا, طراحی داخلی موزه, طراحی استخر, طراحی پارتیشن اداری, طراحی بیمارستان, دکوراسیون آشپزخانه, اتاق خواب, و بسیار موضوعات دیگر تقسیم شده اند. اما با این همه گستردگی طراحی داخلی با توجه به نیازهای عمومی مردم به چند شاخه کلی و عامیانه تری تقسیم می شوند؛