بسمه تعالی
کتاب The Road Ahead, Bill Gates
من اولین برنامه کامپیوتر را زمانی که سیزده سال داشتم نوشتم. برنامه به کامپیوتر می گوید که چه کاری را انجام دهد. برنامه من به کامپیوتر گفت که بازی بکند. این کامپیوتر خیلی بزرگ و کند بود. حتی صفحه نمایش هم نداشت. اما به نظر من جالب بود. من فقط یک بچه بودم اما کامپیوتر هرآنچه را که می خواستم انجام می داد. و حتی امروزه چیزی را که درمورد کامپیوتر عاشقانه دوست دارم این است که وقتی برنامه خوبی می نویسم همیشه و در هر زمان به نحو احسن کار می کند.
کامپیوتر وسیله بازی ما بود. ما با آن بزرگ شدیم. و وقتی که بزرگ شدیم اسباب بازی مان را با خود آوردیم. حالا کامپیوتر در منازل مان و در دفاتر کارمان هم هست. آن زندگی ما را تغییر داده و دوباره در حال تغییر دادن زندگی ماست زیرا کامپیوترها در حال ساخت سیستم جدید هستند. در این سیستم، کامپیوترها در سراسر دنیا آغاز به کار مشترک کرده اند. آنها تلفن های ما، اداره پست ما، کتابخانه ما و بانکهای ما هستند.
زمانی که ما درخصوص این سیستم جدید صحبت می کنیم آن را اینترنت می خوانیم. این کتاب تلاش می کند تا سوال هایی را درمورد آینده اینترنت – شبیه چه چیزی خواهد بود، و چگونه ما از آن استفاده خواهیم کرد- پاسخ دهد. گاهی اوقات وقتی که ما درباره آینده اینترنت صحبت می کنیم آن را "بزرگراه اطلاعات" می خوانیم.
زمانی که بزرگراه اطلاعات را به کار می بریم به این معنی است که راههای جدیدی برای انجام چیزهایی وجود خواهد داشت. راههای جدیدی که عجیب اند و حتی گاهی اوقات مردم در مورد آنها نگران هستند اما آنها در عین حال مهیج می باشند. من به عنوان بخشی از این چیز عجیب خوشحالم.
من قبلا این خوشحالی و هیجان را احساس کرده ام. بعد از اینکه اولین برنامه کامپیوتری را در سن سیزده سالگی نوشتم دوستم پاول آلن و من زمان زیادی را صرف استفاده از کامپیوتر کردیم. کامپیوترها بسیار گران بودند و یک ساعت استفاده از یکی از آنها چهل دلار می ارزید. ما در طول تابستان با کار کردن در شرکت های کامپیوتری پول جمع کرده بودیم.
دوستم پاول اطلاعات بیشتری نسبت به من در مورد ماشینها داشت. و من به برنامه ها علاقه مندتر بودم. اما از او یاد گرفتم. یک روز در سال 1972، زمانی که من 16 ساله و او نوزده ساله بود او به من چیزهایی را که مطالعه می کرد به من نشان داد. آن درباره شرکت به نام اینتل بود که ریزپردازنده جدیدی داشت.
ریزپردازنده بخشی از کامپیوتر است که فکر می کند. این بخش خیلی هوشمند نبود ولی ما می خواستیم که ببینیم آیا می توانیم برای آن یک برنامه بنویسیم. و در آخر برای آن برنامه نوشتیم اما پول زیادی از طریق آن کسب نکردیم.
ریزپردازنده بعدی از اینتل در بهار 1974 به بازار آمد و از قبلی هوشمندتر بود. وقتی که ما در مورد آن مطلبی خواندیم من به پاول گفتم که زمان کامپیوترهای بزرگ به پایان رسیده است.
اما ایده جدیدی بود که ما را بیشتر به هیجان آورد. در دسامبر همان سال، تصویری ازآلتایر 8800 مشاهده کردیم. آلتایر یک کامپیوتر کوچک با ریزپردازنده اینتل جدید بود. وقتی که ما آن را دیدیم فکر کردیم که مردم به سوی نوشتن برنامه های واقتی برای این ریز پردازنده هستند! من مطمئن بودم که می خواستم تا بخشی از آن باشم.
پنج هفته با تلاش زیاد گذشت اما در پایان ما آن را انجام دادیم. ما برای آلتایر یک برنامه و حتی چیزهای بیشتری داشتیم. ما اولین کمپانی جهان را داشتیم که برای میکرو کامپیوترها برنامه می نوشت. در این زمان ما آن را مایکرو سافت نام نهادیم.
افتتاح یک کمپانی کار ساده ای نیست. گاهی اوقات به این معنی است که شما نمی توانید کارهایی را که دوست دارید انجام دهید. من عاشق کالج بودم. تبادل نظر و صحبت کردن با افراد باهوش را دوست داشتم. اما می دانستم که باید انتخاب کنم. بهار آن سال، پاول تصمیم گرفت که شغلش را ترک کند و من تصمیم گرفتم که کالج را کنار بگذارم و نوزده سال سن داشتم.
فصل دوم:
نگاهی به گذشته کمک می کند تا آینده را بهتر بفهمیم. بیش از صد و پنجاه سال قبل، یک مرد بریتانیایی به نام چارلز بابج ایده ای درباره ماشینی که بتواند با اعداد کارکند داشت. او می خواست تا ماشینی بسازد که از دستورات مختلفی پیروی کند تا کارهای متفاوتی انجام دهد. امروزه ما این ماشین را کامپیوتر می نامیم و به این دستورات نرم افزار می گوییم. نرم افزار گروهی از قوانینی است که شما به ماشین می دهید تا کاری را چگونه انجام دهد. برنامه های کامپیوتری نرم افزار هستند.
به مدت صد سال بعد از آن، مردم با ایده بابج کار می کردند. نهایتا، در سال 1940 آنها اولین کامپیوتر را ساختند. ایالات متحده و بریتانیای کبیردر طول جنگ به صورت محرمانه بر روی آن کار کردند. سه نفر از مهم ترین افرادی که به ساخت آن کمک کردند الان تورینگ، کلاود شانون و جان ون نیومن بودند.
حتی قبل از جنگ، کلاود شانون علاقه مند به ماشینهای فکری بود. او نشان داد که چگونه دکمه های کوچک می توانند الفبای کامپیوتر باشند. در سیستم او دکمه خاموش به معنی درست و دکمه روشن به معنی نادرست بود. این سیستم ساده سیستم دو دویی نامیده می شد و هنوز هم کامپیوترها از این سیستم استفاده می کنند.
جان ون نیومن، یک آمریکایی که در مجارستان متولد شده بود چیزهای مهمی را به آن اضافه کرد. او ایده ای درباره چگونگی استفاده کامپیوتر از حافظه به صورت قدرتمند داشت. در اولین زمان ممکن کامپیوترهای جدید به وجود آمدند.
همیشه این امکان برای کامپیوتر وجود ندارد که تمام اطلاعاتش را در حافظه اش بدون تغییر دادن آن نگه دارد. اغلب کامپیوتر بایستی اطلاعاتش را کوچک کند تا آن حافظه بتواند مقدار بیشتری را در یک لحظه نگهداری کند. بیشتر وقتها این عمل را قبل از جابجایی اطلاعات به کامپیوتر دیگر انجام می دهد.
هر ساله ما داده های بیشتری را جابجا می کنیم. داده کلمه دیگری به جای اطلاعات می باشد. تقریبا تمام این داده هایی که ما امروزه به صورتهای گوناگونی می گیریم از طریق کامپیوتر هستند و کامپیوتر آن را به طرق مختلف به ماشینهای گوناگون در خانه می فرستد. اگر کامپیوتر پیام صوتی دریافت کند به عنوان مثال تلفن زنگ خواهد زد. اگر پیام به صورت عکس یا عکسهایی مثل فیلم دریافت شود در تلویزیون نمایش داده خواهند شد. روزنامه یا فاکس در صفحه کامپیوتر نشان داده می شوند. احتمالا آنها انواع مختلفی از اطلاعات هستند اما ما هنوز نمی دانیم زیرا آینده همیشه سرشار از چیزهای شگفت انگیز است.
در گذشته هیچ شگفتی وجود ندارد اما درسهایی در زمان گذشته هستند. شرکتهایی که سرمایه خود را صرف بزرگراه اطلاعات می کنند سعی خواهند کرد تا اشتباهات مشابه قبل را که شرکتهای کامپیوتری دیگری در طی بیست سال گذشته انجام داده اند تکرار نکنند. در زمان قدیم، آنها وقت زیادی را صرف ماشینهایی می کردند و زمان مناسبی را برای نرم افزار نمی گذراندند. آنها کامپیوتری را نمی ساختند که با نرم افزارهای شرکتهای دیگر کار کند.
زمانی که ما مایکروسافت را افتتاح نمودیم با شرکت MITS سازنده آلتایر 8800 کار کردیم. تا سال 1977، شرکتهایی چون اپل، کومودور و رادیو شاک نیز کامپیوترهای کوچکی می ساختند و ما به آنها نرم افزارمان را می فروختیم. نرم افزار ما بخش مهمی از کامپیوترها بودند زیرا کاربران می توانستند برنامه هایشان را نیز برای آنها بنویسند.
اما کاربران کارهای دیگری هم با نرم افزارهای ما می کردند، آنها آن را می دزدیدند. شخصی نرم افزار ما را خریداری کرد و با کپی برداشتن، آن را با تعداد زیادی از کاربران کامپیوتر شریک شد. متاسفانه دزدی نرم افزار به پایان نرسید.
حتی با وجود این مشکل، ما همچنان تعداد زیادی نرم افزار حتی به شرکتهای آمریکایی می فروختیم. تا سال 1979، تقریبا نیمی از اجناس ما از ژاپن می آمد.
در سال 1979، پاول و من مایکروسافت را به شهری نزدیک سیاتل، واشنگتن منتقل کردیم. شرکت در حال رشد بود. مایکروسافت کارش را به خوبی انجام می داد زیرا ما فقط نرم افزار می ساختیم نه کامپیوتر. شرکتهای کامپیوتری برای برنامه هایشان نزد ما می آمدند. و به دلیل اینکه تقریبا همه آنها نرم افزارشان را از ما خریداری می کردند زبان برنامه ریزی ما، بیسیک مایکروسافت مهمترین زبان برنامه کامپیوتر بود.
کامپیوترها و نرم افزارشان با خیلی از چیزهای دیگری که خریداری می شوند متفاوتند زیرا آنها می توانند مفیدتر باشند. اگر یک کامپیوتر بخرید به دلیل اینکه می خواهید با آن بازی کامپیوتری انجام دهید، در هر زمان خیلی مفیدتر خواهد بود چون شرکت بازی جدیدی را برای آن می سازد.
در ابتدا، تلویزیون در زندگی ما به اندازه امروز مهم نبود. تعداد زیادی تلویزیون موجود نبود و به همان نسبت هم برنامه های تلویزیونی وجود نداشت. اما چنانچه شرکتها تلویزیونهای بیشتری فروختند دلایل بیشتری برای ساخت برنامه های بیشتری وجود داشت. و با برنامه های بیشتری، تعدادی زیادی از مردم می خواستند تا تلویزیون بخرند.
اتفاق مشابهی برای دستگاههای پخش لوح فشرده رخ داد. زمانی که دستگاههای پخش لوح فشرده در فروشگاهها ظاهر شدند شما نمی توانستید تعدادی از لوحهای خواننده یا موزیک های موردعلاقه خود را پیدا کنید. اما وقتی که افراد زیادی شروع به خریدن این دستگاهها نمودند شرکتهای ساخت موزیک آغاز به ساخت لوح های فشرده بیشتری کردند. امروزه، موقع خریدن موزیک، شما معمولا لوح فشرده خریداری می کنید.
این درسها برای شرکتهای کامپیوتری مهم هستند. شرکتها باید به یاد داشته باشند که مردم می خواهند تا کامپیوترهایشان حتی الامکان کارهای مختلفی انجام دهند.
در سال 1980، دو نفر از شرکت آی بی ام به مایکروسافت آمدند تا درباره کامپیوترهای شخصی صحبت کنند کامپیوترهایی که مردم بتوانند در خانه یا کارهای کوچک از آنها استفاده کنند. آی بی ام خواسته بود تا این کامپیوترهای جدید در کمتر از یک سال آماده شوند. همچنین می خواستند تا نرم افزارهای آن را ما بسازیم.
ایده آی بی ام جالب به نظر می رسید. ما می خواستیم تا بخشی از آن باشیم. سیستم نرم افزاری که برای آنها ساختیم ام اس داس نام داشت. ما قیمت پایینی را برای آن در نظر گرفتیم و به واسطه همین قیمت کامپیوترها و نرم افزارهایشان به خوبی به فروش رفتند. به زودی افراد دیگری نرم افزاری را برای ام اس داس ساختند و این خبر خوبی برای ما بود زیرا در این روش سیستم ما برای هر کسی مفیدتر می شد. در طی چند سال، بیش از نیمی از تمام کامپیوترهای شخصی در مشاغل کامپیوترهای آی بی ام بودند.
کاری که ما با آی بی ام انجام دادیم خیلی مهم بود اما در سال 1992، بعد از یک سری مشکلات با سیستمهای نرم افزاری مختلف برای کامپیوترهای جدیدتر، ما کارمان را با آنها متوقف ساختیم.
هرچیزی را که شما بفروشید برای همیشه خوب عمل نمی کند مگر اینکه بر روی آن کار کنید و آن را ارتقا ببخشید. ما ام اس داس را بهتر و بهتر ساختیم اما در نهایت ساخت آن را متوقف کردیم. در عوض، نرم افزار ویندوز مایکروسافت را فروختیم. ما برای ساخت ویندوز کاملا جدید برای هر دو یا سه سال یکبار برنامه ریزی می کنیم.
هر کسی اشتباه می کند اما آن چیزی که مهم است این است که بعد از انجام عمل اشتباه چه کاری را انجام می دهید. راز پیروزی ما در کارمان تغییر است. من معتقدم که یک شرکت زمانی می تواند در راس باشد که تغییرات به جا را در زمان درست انجام دهد.
فصل سوم:
وقتی که من بچه بودم برنامه اد سالیوان در ساعت هشت شب یکشنبه ها در تلویزیون پخش می شد. شما در ساعت هشت شب در مقابل تلویزیون بودید و یا ممکن بود آن را از دست دهید. و هیچ کس نمی خواست تا برنامه اد سالیوان را از دست دهد.
ما تصمیم می گیریم که چه چیزی را تماشا کنیم اما شرکتهای تلویزیونی تصمیم می گیرند که چه زمانی ما برنامه ها را تماشا کنیم. آن روشی است که من برنامه اد سالیوان را سی سال قبل تماشا می کردم و روشی که بیشتر ما اخبار را امشب تماشا خواهیم کرد.
در اوایل دهه 1980، ویدیو به خانه ها آمد. ویدیو دستگاهی است که از فیلم ها یا برنامه های تلویزیونی نسخه برداری می کند که شما بتوانید آنها را دیرتر تماشا کنید یا حتی از آنها نگهداری کنید. حالا شما می توانید انتخاب کنید که چه زمانی می خواهید آنها را تماشا کنید.
صحبت کردن با تلفن هم تغییر کرده است. قبل از تلفنهای با قابلیت پیغام گیر، شما بعد از کار به خانه می آمدید و نمی دانستید که شخصی می خواسته با شما صحبت کند. حالا ما می توانیم پیغام هایمان را بشنویم و با آنها تماس بگیریم.
در آینده تلویزیونهایی وجود خواهند داشت که کامپیوتر هم هستند. شما قادر خواهید بود که هر آنچه که در تلویزیون هست در هر زمانی که دوست دارید در کامپیوتر ببینید.
نامه شما هم به همین طریق خواهد بود، و کامپیوتر آن را برای شما نگه خواهد داشت تا وقتی که بخواهید آن را بخوانید.
اما بزرگراه اطلاعات تنها یک تلویزیون و یا صندوق پست نخواهد بود، بلکه قابلیتهای بیشتری خواهد داشت. به ما کمک خواهد کرد تا یاد بگیریم، خرید کنیم، مراقب پولمان باشیم و با خانواده و یا دوستانمان در هر جای دنیا که هستند صحبت کنیم.
صفحه نمایش کامپیوترها بهتر از آن چه که امروزه هستند خواهند بود. تصاویر آنها واضح تر و ما قادر خواهیم بود از آنها برای نوشتن و یا طراحی استفاده نماییم. مابقی با تلفن ها کار می کنند و به ما تصویر چهره افرادی که با ما تماس می گیرند را نشان می دهند.
در جهان امروز، مردم نیاز دارند تا در زمان مسافرت کار کنند. در طول سالها ما لپ تاپ داشتیم، کامپیوترهای کوچکی که با خود حمل می کردیم و حالا کامپیوترهایی وجود دارند که در جیب ما قرار داده می شوند.
این کامپیوترهای جیبی، در خود اطلاعاتی دارند و همچنین نامه می فرستند و بازی های کامپیوتری هم دارند. در طول سالهای آینده شما نیاز نخواهید داشت تا با خود پول حمل کنید زیرا شما برای خرید از کامپیوتر جیبی خود استفاده می کنید. آن بانک کوچک شما خواهد بود و فقط شما از آن استفاده خواهید کرد.
یکی از مسائلی که مردم درباره آن فکر می کنند درباره آینده اینترنت است که آنها می شنوند اینترنت سرشار از اطلاعات است. آنها تصور می کنند که اینترنت کوهی از اطلاعات خواهد بود که ریزش خواهد کرد. اما اطلاعات خیلی زیاد یک مسئله جدید نیست و مشکلی نیست که ما فقط با کامپیوتر داشته باشیم. به مدت یک دقیقه به کتاب فکر کنید. زمانی که شما به کتابخانه می روید درباره مطالعه آن همه کتاب نگران خواهید شد؟ البته که نه. شما می دانید که به چه چیزی علاقه دارید. و می دانید که چه چیزی را می خواهید بخوانید. و سیستم کتابخانه به شما کمک خواهد کرد که آن را پیدا کنید.
اینترنت فیلترهایی را دارد که فیلتر به شما کمک می کند تا آن چه را که می خواهید بیابید. فیلترهای آینده بهتر از امروزی خواهند بود. اگر شما به فوتبال علاقه مند باشید کامپیوتر شما برندگان مسابقات فوتبال را اگر بخواهید نشان می دهد. البته شما باید ابتدا چیزهایی را به آن بگویید. فیلتر اگر درباره شما بیشتر بداند بهتر به شما کمک خواهد کرد.
کامپیوترهای امروزی شبیه کارگرهایی هستند که روز اول کارشان است. شما باید به دقت درباره هر چیز دستور بدهید. و این کامپیوترها همیشه مثل کارگرهای روز اولی هستند. آنها نمی توانند از شما یاد بگیرند.
فیلتر که چیزهای زیادی درباره شما می داند می تواند یاد بگیرد. به خاطر خواهد داشت که شما در چه چیزی خوب هستید و چه چیزهایی را دوست دارید و چه چیزهایی را دوست ندارید. و سعی می کند تا به شما کمک کند.
زیرا فیلترها یاد می گیرند و آنها تغییر هم می کنند. زمانی که یک فیلتر خیلی هوشمند می شود ما آن را عامل می نامیم. حتی صدا هم دارد. بعضی افراد ایده صحبت با کامپیوتر را دوست ندارند. آنها می گویند که خیلی عجیب است. اما ما با دستگاهها صحبت می کنیم. زمانی که ماشین شما یا کامپیوتر شما کار نمی کند شما بر سر آنها فریاد می کشید. ما بر سر چیزها همیشه فریاد می کشیم. حالا به جای فریاد، ما قادریم که با آنها صحبت کنیم. اما بیشتر آن به مدت چند سال طول نخواهد کشید.
ساختن آینده اینترنت، بزرگراه اطلاعات، کار بزرگی خواهد بود. این سیستم باید با انواع مختلفی از کامپیوترها و دستگاههای اطلاعاتی دیگر کار کند. و گران خواهد بود. اما ساخت آن تاکنون آغاز شده است. اینترنت گروهی از کامپیوترهایی است که اطلاعات را با هم مشترک هستند. اینترنت اینجاست و مهم ترین ایده جدید در کامپیوترهاست.
اینترنت از سیستم تلفن استفاده می کند. زمانی که من برای شما پیام می فرستم از کامپیوترم به تلفن و سپس از آنجا به شرکت اینترنت می رود. بعد شرکت آن را به شرکت اینترنت شما و سپس از شرکت به شما فرستاده می شود.
اینترنت سیستم جالبی است اما مشکلاتی هم دارد. یکی از جدی ترین مشکلات هکر ها هستند. افرادی که درباره کامپیوترها اطلاعات زیادی دارند و از این برای دسترسی به کامپیوترهای مردم استفاده می کنند. در دوم نوامبر سال 1988، هزاران کامپیوتر شروع به استفاده از اینترنت کردند. تعدادی زیادی از آنها متوقف شدند. شرکتها ساعتهای کاری و پول از دست دادند. دلیل آن مشکلی بود که یک هکر چند ماه قبل در سیستم قرار داده بود.
اما بیشتر وقتها اینترنت بدون اشکال کار می کند. میلیونها نفر امروزه از آن استفاده می کنند و از آن راضی هستند. تغییر دیگری برای اینترنت در حال آمدن است. به زودی شما فیلم هایی را که انتخاب می کنید در تلویزیون یا کامپیوترتان می بینید. این فیلم ها از طریق شرکت های تلویزیون سیمی دریافت می شوند. شرکتهای تلویزیون سیمی و تلفن برای چیزهایی که به شما ارائه می دهند با هم رقابت می کنند مانند فیلم، بانکداری، خرید و غیره.
کامپیوتر شخصی از طرق مختلفی به افراد کمک کرده است. اینترنت بیشتر از آن را انجام خواهد داد و درهایی را به سوی بیشترین اطلاعات جهانی می گشاید.
نظرات