شنبه, 03 آذر 1403

 



تقدم با کدامیک مدیریت دانش یا سازمان یاد گیرنده؟

خلاصه:

نیاز سازمانها برای تبدیل شدن به سازمانهای یاد گیرنده فزونی یافته است. سازمان یاد گیرنده به مدیریت دانش نیازمند است وبه عکس. این موضوع به مثال مرغ وتخم مرغ شبیه است. پاسخ به این که کدامیک زودتر مطرح شده غیر ممکن است.

زیرا برای نیل به موفقیت هر دو به هم نیازمندند. 

هر سازمان برای تبدیل شدن به یک سازمان یاد گیرنده نیازمند توجه به مفاهیم مرتبط به سازمان یادگیرنده ومدیریت دانش است. 

بنابراین در اینجا بر هر دو موردتاکید میشود. این مقاله به دنبال ارتباط این دو موضوع است و در یک رویکرد کلی نگر مدلی ادراکی را ارائه میدهد.

مقدمه:

صاحبنظران بر این باورندکه توانایی یاد گیری سریعتر نسبت به رقبا تنها مزیت رقابتی پایدار است. امروزه نیاز سازمانها به یاد گیری وتغییر فزونی یافته است. اگر یک سازمان اهسته تر از محیط پیرامون خویش میل به یادگیری داشته باشد محکوم به فناست. از این رو تممی سازمانهای موجود باید یاد گیرنده باشند. بنابر این مفهوم یاد گیرنده تنها به سازمانهایی گفته میشود که یاد گیری سازمانی انها خوب باشد. سازمان یاد گیرنده بر سازمان به عنوان یک موجودیت مستقل و شکل مخصوصی از سازمان تاکید داشته یادگیری سازمانی بر فرایندها و فعالیتهای یاد گیری در سازمان دلالت دارد. سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش هر دو دارای عقاید مشترک هستند وهر دو مرتبط با فرایند کسب واندوختن اطلاعات و تفسیر داده ها وتوسعه دانش و تقویت یادگیری میباشند. اینکه چگونه یک سازمان دانش خود را مدیریت میکند برای توسعه سازمانی بسیار با اهمیت است.

مدیریت دانش به چگونگی اداره کردن دانش اشاره دارد. مدیریت دانش شامل فعالیتهای ایجاد سازماندهی تسهیم و استفاده از دانش است. فناوری اطلاعات یک پیش نیاز برای اثر بخشی مدیریت دانش است. بدین معنا که پشتیبانی فناوری اطلاعات از مدیریت دانش بخش مهمی از مدیریت دانش است. سازمان یاد گیرنده و مدیریت دانش بدون یکدیگر نمیتوانند وجود داشته باشند. سازمانی که میخواهد به یاد گیرنده تبدیل شود بایستی به هردو به طور یکسان توجه کند. این مطلب نیازمند درک اولویتها هدفها و روابط مختلف انهاست. این مقاله به دنبال بیان وبررسی این موضوع مهم است و هدف ان ترسیم میریت دانش سازمان یاد گیرنده در چارچوب یک مدل ادراکی نظری به منظور ارائه یک مبنای توسعه راهبردی در مورد چگونگی معرفی مدیریت دانش و تلاش برای تبدیل سازمان به یک سازمان یاد گیرنده است. روش تحقیق از نوع تحلیل موضوعی  و جامعه اماری شاغلان ومحققان در زمینه مدیریت دانش وسازمان یاد گیرنده است.

1-سازمان یاد گیرنده چه سازمانی است؟

هر سازمان از گروهی از افراد تشکیل شده است. هر گروه باعث رشد و پویایی یک فرهنگ میشود. پایداری فرهنگ به مدت زمان موجودیت گروه ثبات عضویت افراد در گروه وشدت هیجانهایعاطفی مشترک انها بستگی دارد. نتیجه اینکه پرورش یک فرهنگ جدید برای مثال یک فرهنگ مبتنی بر یادگیری نیاز به زمان دارد.یک سازمان یادگیرنده دارای فرهنگی است که از نو اوریها ویاد گیری افراد وسازمان حمایت میکند. محیط فرهنگ یادگیری را ارتقا داده تضمین میدهد که یادگیری افراد منجر به توسعه و غنای کل سازمان میشود. فرایند یادگیری بایستی در نهایت به عنوان بخشی از فرهنگ قلمداد شود و نباید به عنوان راه حل یک مسئله مورد توجه قرار گیرد.

یک سازمان یاد گیرنده به دید گاه جدیدی از رهبری نیازمند است .رهبر به عنوان یک طراح فرهنگ با رهبری شروع میشود اما به دلیل اینکه این فرهنگ حاصل یادگیری انباشته گروه است در نتیجه خود این فرهنگ رهبری مورد نظر و مطلوب را مشخص میکند. برداشتن نخستین گام در ساختن سازمان یادگیرنده نیازمند شیوه ای از رهبری است که الهام بخش سازمان یادگیرنده باشد.سازمان یادگیرنده به خودی خود دارای ارزش نیست بلکه بایستی همواره در خدمت هدفهای وسیع تر سازمان باشد .نگرشهای مشترک در سازمان از نگرشهای فردی ناشی میشود. سازمان یاد گیرنده مبتنی بر فرهنگیاست که نیازهای افراد سازمان را مورد توجه قرار میدهد.در سازمان یادگیرنده افراد چرایی نیازها را میذانند ودر دیگر سازمانها به چگونگی پرداختن به این نیازها توجه میشود. سازماندهی یک سازمان یاد گیرنده به شکلی است که ضمن کاوش اطلاعات موجود در محیط خود اطلاعات جدیدی را ایجاد کرده افراد را به انتقال دانش بین اعضای تیم تشویق میکند.

این مهم بایستی از راه ساختار و نگرش حاکم بر رهبری راهبردی سازمان هدایت شود.کارکنان بایستی برای یاد گیری وقت گذاشته مدیریت سازمان بایستی به یاد گیری به عنوان یک کار واقعی توجه کند. در یک سازمان یادگیرنده فرایند های کاری بایستی به تمامی جنبه های دانش توجه داشته باشد. فرایندها بایستی زمینه انتشار دانش را فراهم ساخته وفرهنگ بایستس تسهیم دانش را تشویق کند. یادگیری زمانی اتفاق میافتد که در سطح دانش فردی تغییراتی ایجاد شده باشد. یادگیری وانبارش یا ذخیره دانش جدید غالبا از فرد شروع میشود. یادگیری فردی به ضرورت تغییر سطح دانش سازمانی دلالت ندارد. دانش سازمانی دانش مستقل اعضای یک سازمان است مانند دانش موجود در منبع علمی ونیز دانشی که در بطن خط مشی ها ورویه های کاری وجود دارد.

یادگیری سازمانی عبارت است از:مجموعه فرایندهای شناختی افراد سازمان . افراد میتوانند به عنوان خرده سیستم در سازمان مورد توجه قرار گیرند.مفهوم سازمان یاد گیرنده به سازمان به عنوان یک موجودیت مستقل توجه میکند و بر خصوصیاتی متمرکز است که یاد گیری اعضا را تشویق کنند. از سوی دیگر یاد گیری سازمانی بر چگونگی توسعه یادگیری در یک سازمان تمرکز دارد . یاد گیری تک حلقه ای است و ان نوع از یادگیری که نتیجه ان تغییر در ارزشهاست یاد گیری دو حلقه ای است.

به عقیده کزار تفاوتهایی در مطالعه این دو وجود دارد :

*سازمان یاد گیرنده بیشتر بر روی تهدیدها یا فشارهای خارجی به عنوان دلایل پرورش  یادگیری تمرکز دارد.  

*یادگیری سازمانی بر توجه بیشتر به امور داخلی مرتبط با عملکرد سازمانی و یاد گیری به عنوان بخشی از فعالیتهای مرتبط با انسانها تاکید دارد. یک سازمان یاد گیرنده باید توانایی رو برو شدن با نیازهای محیط داخلی و خارجی را داشته باشد.

برخی استدلال میکنند که سازمان یاد گیرنده یک نگرش است .یادگیری سازمانی یک چرخه یادگیری مستمر است وهیچ سازمانی نمیتواند به نقطه ای از یادگیری برسد که خود را یک سازمان یادگیرنده بداند. از سوی دیگر هیچ سازمانی نمیتواند در وضعیت ثابتی از یاد گیری باشد وخود را به عنوان یک سازمان فعال در یادگیری  معرفی کند. سنگه معتقد است که هسته یادگیری سازمانی بر اساس پنج اصل عمل میکند.هر یک از اینها یک بعد وافعی از ساختار سازمانهایی را که به واقع در فرایند یاد گیری هستند ارائه میدهد.

1-خبرگی فردی 

2-الگوهای ذهنی

3-یادگیری تیمی

4-نگرش مشترک

5-تفکر سیستمی 

اصول پنجگانه سنگه به عنوان مجموعه عناصر سازمان یادگیرنده ابزار و روشهایی را ارائه میدهد که عملی بوده در فرایند یاد گیری سازمانی مفید هستند. هر کدام از این پنج اصل میتواند در سه سطح مورد بررسی قرار گیرد: عملکردها...اصول...ضرورتها

2-مدیریت دانش یعنی چه؟

مدیریت دانش انشعابی از ادبیات سازمان یاد گیرنده است. یادگیری در سازمانها افراد را ملزم میکند که نسبت به انتقال اطلاعاتی که سایر افراد میتوانند مورد استفاده قرار دهند اقدام میکنند. میریت دانش به فرایندی اشاره داردکه در ان سازمانها داده ها واطلاعاتی را که در دسترس انها وجود دارد ارزیابی میکند و پاسخی به این نگرانی است که افراد بایستی قادر به تبدیل یاد گیری خود به دانش قابل استفاده باشند. در طول فرایند مدیریت دانش دانش دستخوش تغییرات مختلف میشود و بخشی از اطلاعات از بین میرود. بنا بر این بایستی از روند اتلاف اطلاعات مفید جلوگیری کرد. 

یادگیری سازمانی به مدیریت دانش نیاز دارد. یک سازمان یادگیرنده بر فرایند یاد گیری تمرکز دارد و مدیریت دانش بر نتیجه وخروجی فرایند یاد گیری متمرکز است .هدف مدیریت دانش ایجاد ارزش برای سازمان است که شامل فعالیتهایی مانند:سازماندهی تسهیم واستفاده از دانش است.بیشتر کارکنان سازمان که فعالیتهای مدیریت دانش را انجام میدهند لازم است که این فعالیتها را در امور روزانه خود نیز اجرا کنند. یک سازمان دانش را فرا میگیرد میافریند وبا مقاصد و روشهای مختلف به ایجاد ساختار ان اقدام میکند. این مسئله که سازمانها چگونه دانش بینش و مهارتهای ارزشمند را به مرور زمان میاندوزند میتوان به این شرح مورد بررسی قرار داد:

*افراد:اموزش وتعلیم افراد به منظور انتقال مهارتها کاردانیها و اصلاح شیوه های انجام وظایف.

*ایجاد پایگاه اطلاعاتی: مستند سازی دانش وایجاد پایگاه داده ها به منظور توزیع دانش.

*جاسازی کردن: جاسازی دانش در استانداردها فناوری و عملیات  اجرایی برای اصلاح و بهبود این فناوری وراه های استفاده از ان.

از منظر دانش به عنوان یک محصول تولیدی فرض هر سه مورد یاد شده ان است که دانش شناسایی و در اختیار شده است. انها همچنین دارای نقاط مشترک بوده ضمن همکاری یکدیگر را حمایت میکنند. همان گونه که در روش دوم اشاره شد ایجاد و ساخت پایگاه های اطلاعاتی مستقل از افراد میتواند به عنوان حافظه سازمانی با دو مورد دیگر همکاری کند. شما بایستی دانش را تسخیر کنید به ذخیره ان در یک سیستم فناوری اطلاعات بپردازید. در این صورت شما مقدمات فرایند مدیریت دانش را فراهم کرده اید . ایجاد دانش به معنی استفاده از اطلاعات برای یک هدف زایا و در یک زمینه مشخص است. ایجاد دانش جدید یک عنصر حیاتی برای توانایی سازمان به منظور یاد گیری و تطبیق با شرایط محیطی است. 

مدیریت دانش به منظور برخورداری از کارکردی موثر و کارامد در سازمان ناچار به تطبیق با شرایط محیطی سازمان و فرایندهای دانش است. مدیریت دانش بایستی یک چشم انداز داشته باشد . کدام یک هدفهای سازمان بایستی به وسیله دانش مدون پشتیبانی شود؟هدف گذاری یک مبحث مدیریتی است ومدیریت دارای نقش محوری در مدیریت دانش است. فناوری اطلاعات یک مدیریت دانش ترکیبی از عوامل انسانی و فنی است. 

3-تریم مدل مدیریت دانش وسازمان یاد گیرنده

یک تحلیل مقایسه ای به منظور شناسایی ودرک تفاوتها و شباهتهای این دو صورت گرفته است. خلاصه ای از این تحلیل در یک جدول امده است. 

ستون سمت چپ مفاهیم کلیدی ستون وسط شامل نظرات مربوط به سازمان یاد گیرنده وستون سمت راست مربوط به نظرات مرتبط با مدیریت دانشاست. تجزیه تحلیل نشان میدهد که بیشتر مفاهیم در هر دو حوزه جایدارند.تعجب ندارد با توجه به این حقیقت که سازمان یادگیرنده نیازمند مدیریت دانش است ومدیریت دانش نیز به نوبه خود لازمه سازمان یاد گیرنده است.

فاکتورهایی که تنها در ارتباط با سازمان یاد گیرنده هستند:1-فاکتورهای خارجی 2-تفکر سیستمس 

فاکتورهایی که در ارتباط با مدیریت دانش هستند:1-حافظه سازمانی 2-بعد فنی

این پدیده مشخص میکند که سازمان یاد گیرنده ومیریت دانش دارای سطوح مجزا و متفاوت در تمرکز و هدف هستند.

منظور از یک سازمان یاد گیرنده سازمانی است که بخشی از یک مجموعه جهانی است به عنوان یک خرده سیستم جهانی باید با سایر خرده سیستم ها در تعمل باشد و بر این اساس عوامل خارجی مانند رقبا ومشتریان را مدیریت کند. این موضوع برای بقای سازمان ضروری است. از این رو مدیریت دانش بر عوامل داخلی ستزمان متمرکز است.اگر در مطالعه ادبیات مربوط به  مدیریت دانش به عوامل خارجی اشاره شود این اشاره ضمنی است ومنظور از ان لزوم مدیریت کردن این عوامل توسط سازمان است . اثر بخشی مدیریت دانش به عوامل داخلی بستگی دارد. مدیریت دانش در زمینه محدودیتهای ناشی از عوامل داخلی بحث میکند. وقتیسازمان یادگیرنده در مورد عوامل داخلی بحث میکند به طور عمده در پی براوردن تقاضاهای داخلی است. هر سازمانی متشکل از افرادی است که دارای نیازهایی هستند بنابر این سازمان با تقاضای انها رو برو است. هر فرد تصوری خاص از ارتباط خود با سازمان دارد .عملکرد سازمان از این تصورات ریشه گرفته است وافراد هنگام تغییر شرایط ان تصورات را دوباره سازی میکنند.هر فرد یک سیستم فرعی درمدیریت دانش است و از این نظر عجیب است که عامل تفکر سیستمی در دامنه مدیریت دانش قرار نگرفته است . 

حافظه سازمانی به دانش ذخیره شده اشاره دارد و تسهیم دانش و استفاده مجدد از ان را دنبال میکند. حافظه سازمانی به ان نوع از مدیریت دانش ارتباط دارد که دانش را از افراد بیرون از سازمان گرد اوری میکند. اطلاعات به منظور انبارش انتشار و تسهیم دانش یک ضرورت بوده موجب اثربخی مدیریت دانش میشود. 

بر این اساس میتوان دریافت که بعد فنی وحافظه سازمانی رابطه تنگاتنگی دارند. هردو به به دانش به عنوان محصول مدیریت دانش مینگرند. دانش یک داده یا یک نتیجه حاصل از یاد گیری سازمانی است. مدیریت دانش به سازمان یاد گیرنده به عنوان یک فرایند انتقال دانش توجه میکند.

در حالی که سازمان یاد گیرنده دارای یک فرهنگ یادگیری است مدیریت دانش بوسیله فرهنگ محدود میشود.چنین روابطی باعث میشود که ادبیات سازمان یاد گیرنده به طور عمده در مورد رهبری و ادبیات مدیریت دانش در مورد مدیریت بحث کند.رهبری فرهنگ را ایجاد و تغییر میدهد و مدیریت در درون یک فرهنگ عمل میکند.هم مدیریت دانش و هم سازمان یاد گیرنده  باید دارای چشم انداز مشترک باشند. مدیریت دانش به عنوان یک رویداد مجزا ومنفرد میتواند حتی بدون چشم انداز مشترک موفق باشد. 

از سوی دیگر هدف مدیریت دانش حمایت سازمان برای تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده است و از این منظر دانش نیازمندچشم اندازی مشترک است. 

4-مدل ادراکی سازمان یاد گیرنده و مدیریت دانش

بر اساس تحلیل موضوعی انجام شده ما از یک مدل کل نگر ادراکی که شامل هر دو موضوع است استفاده کرده ایم.

کار سنگه به طور گسترده ای معطوف به ابعد حرفه ای علمی است وجنبه های اصلی یافت شده در بررسی ادبیات مربوط به سازمان یادگیرنده را پوشش میدهد. به همین دلیل کار سنگه در ارتباط با 5 اصل او بایستی بخش مرکزی مدل ادراکی باشد. اصل پنجم تفکر سیستمی شالوده واساس مدل ادراکی است که سنگ بنای سایر اصول است. این اصل مشخص میکند که چگونه سازمان یاد گیرنده درباره جهان میاندیشد ونگاه سازمان به جهان چگونه است.

خبرگی فردی ...الگوهای ذهنی... ویاد گیری تیمی ابعاد متفاوت فرهنگ سازمانی هستند. 

فرهنگ حاصل از یادگیری انباشته شده سازمان در مورد مفروضات وارزشها است.

این یاد گیری متناسب با قدرت ان فرهنگ رشد میکند وبه دوره موجودیت این مفروضات وارزشها ..پایداری عضویت افراد و شدت هیجانهای ناشی از تجربه های مشترک انها بستگی دارد .

یک سازمان بدون چشم انداز مشترک قادر به ادامه حیات نیست. 

مدیریت دانش بایستی با تمامی فرایندهای سازمان ورسالت اصلی ان یکپارچگی داشته باشد.وقتی یک فرد در سازمان مطلبی را فرا میگیرد دانشی جدید به دست میاورد که امیدوار است بتواند ان را در حافظه شخصی خود نگه دارد ...از ان هم به شکل موجود و هم به عنوان مبنایی برای دانش جدید استفاده کند.

برای ایجاد انگیزه یادگیری درسایر اعضای سازمان دانش را بایستی درحافظه سازمانی از جمله کتابها سندها بانکهای اطلاعاتی و غیره ذخیره کرد.یاد گیری باعث میشود که دانش قابلیت ذخیره داشته باشد .

وقتی یک فرد یاد بگیرد یاد گیری در کل سازمان رخ خواهد داد . این منطبق با تفکر سیستمی سنگهاست.

5-بحث در مورد نتایج واینده کار 

هدف این مقاله ترسیم سازمان یاد گیرنده ومدیریت دانش در قالب یک مدل ادراکی نظری مربوط  به این دو موضوع است. این دو به یکدیگر وابسته هستند ومدیریت دانش میتواند به عنوان یک خرده سیستم از سازمان یاد گیرنده موردتوجه قرار گیرد. 

تغییرات مدیریت دانش منجر به تغییرات در سازمان و بر عکس خواهد شد. ارتباط قوی که بین این دو وجود دارد به طور کامل اشکار است و فرایند تبدیل سازمان  به یادگیرنده بایستی شامل مدیریت دانش نیز باشد. این شبیه مثال جوجه وتخم مرغ است. غیر ممکن است به این پرسش که کدامیک زودتر به وجود امده اند ؟پاسخی داده شود.

به علاوه اگر از نگاه سازمان یادگیرنده کل سازمان یک سیستم است از دید مدیریت دانش چه چیزی سیستم است؟پاسخ به این سوال هم فرد است وهم دانش.

هر دو فرد و دانش اشاره به این موضوع دارند که مدیریت دانش در سطحی جزئی تر نسبت به سازمان یاد گیرنده قرار دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نويسنده : محمدرضا بهرامی

این کاربر 3 مطلب منتشر شده دارد.

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.