دوشنبه, 05 آذر 1403

 



انجمن جامعه شناسی ایران

معرفی انجمن جامعه شناسی ایران

021 copy

 

اهداف و سياست‏هاي “انجمن”

هيأت مديره به منظور برنامه‌ريزي فعاليت‏هاي خود با توجه به اساسنامه انجمن، تجارب ساير انجمن‏ها علمي، شرايط و مقتضيات امروزي ايران و جهان و نظرخواهي از اعضاي انجمن اهداف و سياست‏هاي انجمن را به شرح زير تنظيم کرده است:

اهداف

1ـ توليد و ترويج دانش جامعه‌شناختي.

2ـ تدوين و تصريح قواعد (هنجارهاي رويه‌اي و هنجارهاي اجتماعي يا اخلاق علمي براي كنشگران حوزة جامعه‌شناسي).

3ـ تقويت ارزش و حيثيت جامعه‌شناسي (كسب شأن علمي و اجتماعي).

4ـ تقويت تعهد علمي و هويت صنفي كنشگران جامعه‌شناسي.

5ـ بسط و گسترش و غني‌سازي روابط انجمني در اجتماع علمي و جامعه.

سياست‌ها

- کاربردی کردن جامعه‌شناسی از طریق طرح مسائل اساسی جامعه و کوشش در جهت توصیف، تبیین و حل آنها.
- بسط تعامل علمی با نهادهای سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و اجرایی کشور.
- ارائه خدمات علمی، آموزشی و پژوهشی به بخش خصوصی و دولتی

- برگزاری گردهمایی‌های علمی ـ تخصصی در سطوح محلی، ملی و بین‌المللی.
- انتخاب و معرفی آثار برجستة سال در حوزة جامعه‌شناسی.
- تدوین اصول و قواعد کار و فعالیت در حوزة جامعه‌شناسی از جمله: تعیین ملاک‌های علمی حداقلی برای ارزشیابی کارهای آموزشی ـ پژوهشی و انتشاراتی در حوزة جامعه‌شناسی.
- تدوین قواعد اخلاق تحقیق اجتماعی.

انتشارات
نشریات انجمن جامعه‌شناسی ایران عبارتند از:
1- مجله جامعه‌شناسی ایران با امتیاز علمی پژوهشی (فصلنامه)
2- مجله مطالعات اجتماعی ایران با امتیاز علمی پژوهشی (فصلنامه)
3- خبرنامه انجمن جامعه شناسی ایران (دو ماهنامه)
و کتاب ها و مجموعه مقاله‌های همایش‌ها

همایش‌ها
یکی از فعالیت‌های مهم انجمن برپایی همایش‌ها و نکوداشت هاست. مهمترین همایش های برگزارشده عبارتند از:
همایش ملی طرح مسائل اجتماعی ایران و همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران،
همایش ملی کنکاش های نظری و مفهومی درباره جامعه ایران و همایش علم بومی و علم جهانی
بزرگداشت مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی، نکوداشت دکتر غلامعباس توسلی و 4تن از برجسته ترین مترجمان علوم اجتماعی
چند همایش منطقه ای با محوریت دفاتر استانی

دفاتراستانی
انجمن به منظور توسعه و گسترش فعالیت‌های خود، اقدام به تاسیس دفاتر استانی در استان‌های کشور کرده است.
در حال حاضر، به جز دفتر مرکزی در تهران، در 15 استان شامل استان‌های اصفهان، ایلام، خراسان، خوزستان، زنجان، فارس، مازندران، همدان، چهارمحال و بختیاری، کردستان، کرمان، گیلان، یزد، آذربایجان شرقی و لرستان دفاتر استانی انجمن ایجاد شده اند.

همکاری های بین المللی
انجمن جامعه‌شناسی ایران در راستای همکاری‌های بین‌المللی خود عضو انجمن جامعه‌شناسی بین‌المللی ISA)) و انجمن آسیایی شوراهای‌ پژوهشی‌علوم‌اجتماعی (AASSREC) می‌باشد.

اهداف و كليات:

با توجه به اهميت روزافزون جامعه‌شناسي در زندگي كنوني و گسترش آموزش و پژوهش جامعه‌شناسي و به منظور انجام فعاليت‏هاي لازم براي شناساندن و رشد و تعالي همه جانبة علوم اجتماعي و ايجاد همكاري و همياري هرچه بيشتر ميان اصحاب اين علوم در جهت توسعه و بهبود وضعيت علمي ـ آموزشي و علمي‌ـ پژوهشي علوم اجتماعي، براي پاسخ‌گويي به نيازهاي علمي روز در پيوند با فرايند توسعة جامعة ايران و شناساندن اين علم و نيز ايجاد همكاري بيشتر ميان جامعه‌شناسان، ”انجمن جامعه‌شناسي ايران“ كه از اين پس در اين اساسنامه «انجمن» ناميده مي‌شود، تشكيل مي‌گردد.

-         “انجمن” صرفاً در زمينه‌هاي علمي، پژوهشي، كارشناسي و مشاوره فعاليت مي‌نمايد.

-         “انجمن” واحدي غيرانتفاعي است و از تاريخ ثبت داراي شخصيت حقوقي است و رئيس هيأت مديرة آن، نمايندة قانوني “انجمن” مي‌باشد.

-         مركز “انجمن” در تهران است و شعب آن پس از كسب موافقت كميسيون انجمن‌هاي علمي وزارت فرهنگ و آموزش عالي مي‌تواند در هر منطقه از كشور تشكيل شود.

-         “انجمن” از تاريخ تصويب اين اساسنامه براي مدت نامحدود تشكيل مي‌شود و ملزم به رعايت قوانين جمهوري اسلامي ايران مي‌باشد.

وظايف و فعاليت‏ها

-         “انجمن” به منظور نيل به هدف‏هاي مذكور، در فصل اول وظايف زير را به عهده دارد:

الف‏ـ ايجاد ارتباط علمي، تخصصي، تحقيقاتي، آموزشي و تبادل نظر بين محققان، متخصصان و ساير كارشناساني كه به نحوي با شاخه‌هاي گوناگون علوم اجتماعي (به مفهوم خاص) سروكار دارند.

ب‏ـ همكاري با وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، دانشگاه‏ها و مؤسسات آموزشي ـ پژوهشي در برنامه‌ريزي‌هاي آموزشي، پژوهشي و برگزاري گردهمايي‏هاي علمي.

ج‏ـ معرفي آثار برجسته و تجليل از شخصيت‏هاي علمي مؤثر در زمينة علوم اجتماعي خاص.

دـ انجام فعاليت‏هاي مشاوره‌اي.

هـ ‏ـ تشويق متخصصان و پژوهشگران و دانشجويان علوم اجتماعي در پيشبرد فعاليت‏هاي علمي.

وـ انتشار نشريات علمي در زمينة علوم اجتماعي.

زـ برگزاري گردهمايي‌هاي علمي در سطح ملي و بين‌المللي و مشاركت در اين نوع مجامع.

عضويت

نوع عضويت در انجمن به شرح زير است:

الف ـ عضويت پيوسته:

كلية اعضاي هيأت علمي، آموزشي و پژوهشي شاغل يا بازنشستة دانشگاه‏ها و مؤسسات آموزش عالي كشور در يكي از رشته‌هاي علوم اجتماعي خاص و نيز اعضاي هيإت علمي و پژوهشگران آزاد كه در زمينه موضوعات و مسائل اجتماعي به فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي مشغولند با معرفي دو تن از اعضاي پيوسته مي‌توانند به عضويت “انجمن” پذيرفته شوند.

تبصره 1: ساير دارندگان مدارك تحصيلي كارشناسي ارشد به بالا در رشته‌هاي تخصصي علوم اجتماعي خاص با معرفي دو تن از اعضاي پيوسته مي‌توانند به عضويت “انجمن” پذيرفته شوند.

ب ـ عضويت وابسته:

افرادي كه حائز شرايط زير هستند مي‌توانند طبق ضوابط مذكور در اين اساسنامه به عضويت وابسته انجمن درآيند:

1ـ كساني كه داراي درجة كارشناسي (ليسانس) در يكي از رشته‌هاي علوم اجتماعي خاص باشند.

2ـ كلية افرادي كه داراي درجة كارشناسي (ليسانس) هستند و مدت پنج سال به نحوي در يكي از رشته‌هاي علوم اجتماعي خاص فعال بوده و منشأ آثار ارزنده باشند.

ج ـ عضويت افتخاري:

شخصيت‌هاي ايراني و خارجي كه مقام علمي برجسته‌اي در زمينة علوم اجتماعي و يا علوم انساني داشته باشند، و يا به پيشبرد اهداف انجمن كمك‏هاي مؤثر و ارزنده‌اي كرده ‌باشند مي‌توانند به عضويت افتخاري پذيرفته شوند.

تبصره 2: تشخيص صلاحيت عضويت افتخاري و حقوقي به عهدة هيأت مديره مي‌باشد.

تبصره 3: عضو افتخاري انجمن كلية مزاياي عضو پيوسته به جز حق انتخاب شدن در هيأت مديره را داراست.

د- عضويت دانشجويي:

دانشجويان سال‌هاي سوم و چهارم دورة كارشناسي رشته‌هاي علوم اجتماعي خاص مي‌توانند به عضويت دانشجويي انجمن پذيرفته شوند.

ه – عضويت حقوقي:

اشخاص حقوقي شامل پژوهشگاه‌ها و پژوهشكده‌ها و نهادها و موسسات آموزشي و پژوهشي داراي مجوز قانوني مي‌توانند به عضويت انجمن پذيرفته شوند.

-     شخصيت حقوقي ملزم به معرفي كتبي يك نفر نماينده تام الاختيار به انجمن جهت حضور در جلسات مجمع عمومي مي‌باشند. نماينده مذكور مي‌بايستي داراي مدرك كارشناسي ارشد به بالا در رشته‌هاي موضوع تبصره 1 ماده 7 باشد.

-         قبول عضويت پيوسته، وابسته، دانشجويي و حقوقي منوط به التزام به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و اساسنامة انجمن مي‌باشد.

-تشخيص احراز شرايط مذكور، براي انواع عضويت به عهدة كميتة پذيرش كه از طرف هيأت مديره تعيين مي‌گردد مي‌باشد.

- هر يك از اعضا سالانه مبلغي كه ميزان آن توسط هيأت مديره تعيين مي‌گردد به عنوان حق عضويت پرداخت خواهند كرد.

تبصره: پرداخت حق عضويت هيچ‏گونه حق و ادعايي را نسبت به دارايي ”انجمن“ براي عضو ايجاد نمي‌كند.

-         عضويت در يكي از موارد زير خاتمه مي‌يابد:

الف‏ـ استعفاي كتبي.

ب‏ـ عدم پرداخت حق عضويت سالانه حداكثر تا يك سال بعد از موعد پرداخت.

ج‏ـ احراز عدم صلاحيت عضو بنا به تشخيص هيأت مديره.

014

تشكيلات

تشكيلات اصلي عبارتند از :

مجمع عمومي، هيأت مديره، كميته‌ها، دبيرخانه و بازرس.

مجمع عمومي از گردهمايي اعضاي پيوسته به دو صورت زير تشكيل مي‌شود:

1ـ مجمع عمومي عادي حداقل هر دوسال يكبار تشكيل مي‌شود.

2ـ مجمع عمومي فوق‌العاده در مواقع ضروري با تصويب و دعوت هيأت مديره و يا با تقاضاي كتبي يك سوم اعضاي پيوسته تشكيل مي‌شود.

-         جلسات مجمع عمومي با حضور حداقل نصف به اضافة يك اعضاي پيوسته رسميت مي‌يابد.

-     چنانچه جلسة عمومي به حد نصاب نرسيد مجدداً از اعضا دعوت مي‌شود. اين جلسه با حضور و آراي كتبي حداقل يك سوم اعضاي پيوسته رسميت مي‏يابد.

هيأت مديره:

1ـ هيأت مديره مركب از پنج نفر عضو اصلي و دو نفر علي‌البدل است. اعضاي هيأت مديره و دو نفر بازرس هر دوسال يكبار در جلسة مجمع عمومي با رأي مخفي اكثريت نسبي از ميان اعضاي پيوستة حاضر انتخاب خواهند شد. عضويت در هيأت مديره افتخاري است.

2ـ هيأت مديره در اولين نشست يك نفر رئيس، يك نفر خزانه‌دار و يك نفر مسئول دبيرخانه (دبير) را با رأي كتبي اكثريت اعضاي هيأت مديره از بين خود انتخاب مي‌كند.

-         رئيس هيأت مديره به عنوان رئيس انجمن، و دبير انجمن، قائم مقام او محسوب مي‌گردد.

-     چنانچه هر يك از اعضاي هيأت مديره سه جلسة متوالي و يا پنج جلسة غيرمتوالي بدون عذر موجه در جلسات شركت نكند مستعفي شناخته‌ مي‌شود.

-         در صورت استعفا، بركناري و يا فوت يكي از اعضاي هيأت مديره، اعضاي علي‌البدل به جاي وي انجام وظيفه خواهند كرد.

وظايف و اختيارات هيأت مديره:

1ـ تشكيل جلسه حداقل هر دو ماه يكبار

2ـ دعوت براي تشكيل مجمع عمومي طبق مقررات اساسنامه

3ـ تشكيل جلسات سخنراني و گردهمايي‌هاي علمي، آموزشي و پژوهشي با رعايت آيين‌نامه‌هاي مربوط

4ـ تهيه و تصويب مقررات و آيين‌نامه‌هاي اجرايي

5ـ اتخاذ تصميم درمورد امور مالي ”انجمن“

6ـ تعيين شرايط به كار گيري كاركنان موظف ”انجمن“

7ـ اخذ اعتبار و قبول هدايا و كمك‏هاي مالي و بورس‏هاي تحقيقاتي و آموزشي در چارچوب اهداف

8ـ تهيه گزارش ساليانه و تنظيم ترازنامه براي طرح در مجمع عمومي

9ـا قامة دعوي و پاسخ‌گويي به دعاوي اشخاص حقيقي يا حقوقي عليه انجمن در كلية مراجع ذيصلاح

10ـ انتخاب و معرفي نمايندگان ”انجمن“ به مجامع علمي داخلي و خارجي

جلسات هيأت مديره با شركت حداقل چهار نفر از اعضا رسميت خواهد يافت و تصميمات آن با اكثريت اعضاي حاضر در جلسه اتخاذ خواهد شد.

اسناد و اوراق بهادار و افتتاح حساب جاري و معاملات بانكي و هر گونه اسناد و نوشته‌هايي كه متضمن هر نوع تعهد مالي باشد، مشتركاً با امضاي رئيس و خزانه‌دار خواهدبود.

وظايف دبير ”انجمن“ به قرار زير است:

1ـادارة دبيرخانة انجمن

2ـجمع‌آوري صورتجلسات و پي‌گيري تصميمات متخذه

3ـانجام ثبت نام اعضا با توجه به شرايط و مقررات مندرج در اساسنامه و آيين‌نامه‌هاي مربوط

4ـانجام مكاتبات

5ـ انجام امور محوله از طرف هيأت مديره

وظايف خزانه‌دار به شرح زير است:

1ـ دريافت حق عضويت از اعضا

2ـ رسيدگي به كليه امور مالي ”انجمن“

3ـ تهيه و ارائه ترازنامه مالي انجمن به مجمع عمومي

انجمن كميته‌هايي كه به شرح زير مي‌آيد تشكيل خواهد داد:

1ـ كميتة پذيرش (عضويت)

2ـكميتة روابط عمومي

3ـ كميتة برنامه‌ريزي و هماهنگي

4ـكميتة انتشارات

5ـكميته‌هاي تخصصي

-         اعضا و مسئولان هريك از كميته‌ها توسط هيأت مديره از ميان اعضاي پيوسته انتخاب مي‌شود.

-         هيأت مديره مي‌تواند در صورت لزوم كميته‌هاي تخصصي و اجرايي جديدي تشكيل داده و يا در كميته‌هاي موجود تغييراتي بدهد.

امور متفرقه

-     “انجمن” با تصويب هيأت مديره مي‌تواند در مجامع علمي داخلي و خارجي كه اهداف و فعاليت‏هايشان در پيشبرد اهداف انجمن مؤثر باشد عضو شود.

-         انحلال “انجمن جامعه‌شناسي ايران” از اختيارات ويژة مجمع عمومي است كه با اطلاع وزارت علوم، تحقيقات و فناوري قابل اجراست.

-     درصورتي كه تصميم به انحلال “انجمن” گرفته شود كليه دارايي انجمن اعم ازمنقول و غيرمنقول با نظر وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به يكي از مؤسسات آموزشي يا تحقيقاتي كشور واگذار خواهد شد.

-         انجمن در صورت لزوم مي‌تواند شعب يا دفاتري در شهرستان‏هاي مختلف كشور ايجاد كند.

-         هرگونه تغيير در متن اساسنامه با تصويب مجمع عمومي و تأييد وزارت علوم، تحقيقات و فناوري خواهدبود.

-         انجمن و اعضا حق فعاليت سياسي يا وابستگي به دسته‌جات و احزاب سياسي به نام انجمن را ندارند.

-     طرح‏ها، برنامه‌ها و ساير اقداماتي كه در اساسنامه پيش‌بيني شده و به نحوي با وظايف يكي از وزارتخانه‌ها يا سازمان‏هاي دولتي ارتباط دارد پس از كسب موافقت وزارتخانه‌ها و سازمان‏هاي دولتي ذيربط به مرحلة اجرا در خواهد آمد.2

آئين‌نامه تشكيل دفاتر انجمن جامعهشناسي ايران در استان‏ها

1ـ تعريف و هدف: به منظور تسهيل ارتباط هيأت مديره انجمن با اعضاء و انجام پاره‌اي فعاليت‌هاي مورد نظر انجمن و هيأت مديره، براساس مفاد اين آئين‌نامه دفاتر استاني انجمن جامعه‌شناسي ايران كه از اين پس «دفتر انجمن» ناميده مي‌شود تشكيل مي‌گردد.

“دفتر انجمن” در استان‏هائي تشكيل مي‌گردد كه حداقل 7 عضو پيوسته “انجمن” در آن ساكن يا مشغول به كار باشند و گروه آموزشي رشتة جامعه‌شناسي يا شاخه‌هاي علوم اجتماعي خاص در يكي از مراكز آموزش عالي آن استان دائر باشد.

الف: چنانچه تعداد اعضاء پيوسته “انجمن” در يك استان حداقل 10 نفر باشند ولي رشتة آموزشي جامعه‌شناسي در آن استان دائر نباشد، دفتر “انجمن” در آن استان نيز مي‌تواند تشكيل گردد.

ب: در هر استان حداكثر يك دفتر انجمن تشكيل خواهد شد. تشكيل بيش از يك دفتر در هر استان موكول به وجود شرايط مقتضي و تصويب هيأت مديره “انجمن” خواهد بود.

3ـ محل دفتر “انجمن” در استان‏ها در دانشگاه يا مؤسسه آموزش عالي داراي گروه آموزشي ذيربط خواهد بود. در موارد مربوط به تبصره ماده 2، محل دفتر به پيشنهاد اعضاء و تصويب هيأت مديره تعيين خواهد شد.

4ـ تشكيل دفتر در هر استان كه واجد شرايط باشد، با درخواست اعضاء و تصويب هيأت مديره انجمن صورت مي‌گيرد و در اولين نشست مشترك اعضاء انجمن در حوزه آن دفتر، با نظارت هيأت مديره، مسئول دفتر انجمن توسط اعضاء انتخاب و به هيأت مديره انجمن معرفي مي‌گردد.

5ـ اموال و دارائي‌هاي منقول و غيرمنقول كه به نحوي به دفاتر انجمن تعلق دارد، جزء ”اموال انجمن جامعه‌شناسي ايران“ محسوب مي‌گردد و در صورت تعطيلي هر دفتر هيأت مديره در مورد نحوه مصرف دارائي و اموال آن تصميم‌گيري خواهد نمود.

6ـ وظائف ”دفتر انجمن“، عبارت است از:

1ـ 6برقراري ارتباط بين اعضاء و هيأت مديره

2ـ6 برقراري ارتباط ”انجمن“ با مراكز آموزشي و پژوهشي و دستگاه‌هاي دولتي و غير دولتي منطقه در جهت جلب همكاري متقابل

3ـ6 شناسائي افراد واجد صلاحيت عضويت در انجمن و ترغيب آن‏ها براي همكاري يا عضويت در ”انجمن“

4ـ 6تلاش در جهت حسن استفاده از امكانات و ظرفيت‏هاي منطقه جهت پيشبرد اهداف ”انجمن“

5ـ6 انجام وظايف خاص محوله از سوي هيأت مديره

6ـ 6جذب كمك‌ها و حمايت‌هاي مالي و غيرمالي جهت پيشبرد اهداف انجمن و نيز وصول حق عضويت اعضاء انجمن و واريز آن به حساب مركزي ”انجمن“

7ـ6 اقدامات اجرائي و فعاليت‏هاي دفاتر ”انجمن“در بندهاي 2 و 4 ماده فوق پس از طرح پيشنهاد مسئول هر دفتر و تصويب هيأت مديره ”انجمن“ مقدور خواهد بود.

8ـ 6 وظايف دفتر تحت مديريت مسئول دفتر صورت مي‌گيرد. مسئول دفتر انجام وظايف بند 2 و 4 ماده 6، براي ارائه پيشنهاد به هيأت مديره، نظر اكثريت اعضاء ”انجمن“ در آن استان را ملحوظ خواهد داشت.

 

 

آئين‌نامه تشكيل گروه‌هاي علمي ـ تخصصي انجمن جامعه‌شناسي ايران

كليات

گروه علمي ـ تخصصي جامعه‌شناسي ............ يكي از گروه‌هاي تخصصي وابسته به انجمن جامعه‌شناسي ايران و متشكل از تعدادي از اعضاي انجمن با تجربيات علمي، آموزشي و پژوهشي در حوزة تخصصي مزبور است كه به منظور گسترش و تعميق فعاليت‌هاي علمي انجمن در اين حوزه به همفكري و همكاري با يكديگر مي‌پردازند.

اهداف

1ـ بسط تعاملات علمي بين متخصصين و علاقمندان به حوزة جامعه‌شناسي ............................

2ـ تقويت دوستي و همبستگي بين متخصصين ذيربط براي دفاع از هويت علمي و صنفي حوزة تخصصي

3ـ توليد، تبادل، انباشت و نشر انديشه و يافته‌هاي علمي ـ پژوهشي در حوزة جامعه‌شناسي .............

4ـ كوشش در زمينه تبيين قواعد و هنجارهاي اجتماعي و معرفتي مرتبط با حوزة تخصصي ......................

5ـ بررسي و اظهار نظر درباره مسائل .............. كشور با ارائه راهبردها و راهكارهاي مبتني بر دانسته‌هاي علمي و يافته‌هاي پژوهشي

6ـ كوشش در جهت گسترش زمينه‌هاي آموزشي و پژوهشي حوزة تخصصي در سطوح مختلف دانشگاه و جامعه

وظايف

1ـ طرح روزآمد مسائل حوزه تخصصي در ارتباط با شرايط و مقتضيات خاص ايران و جهان

2ـ پژوهش بنيادي و كاربردي به منظور پاسخ به نيازهاي علمي و عملي حوزه تخصصي

3­ـ تأليف و ترجمه كتب مرتبط با حوزه تخصصي

4ـ تهيه مقالات علمي در حوزه تخصصي

5ـ برگزاري همايش‌هاي تخصصي در حوزه مربوطه

6ـ نشر و ترويج ايده‌ها و داده‌هاي علمي اين حوزه تخصصي در سطح جامعه

7ـ ارائه مشاورت‌هاي علمي در حوزه تخصصي

8ـ استمداد از ذخيره معرفتي اين حوزه براي توصيف، تبيين و حل مشكلات و موانع جامعه شناختي توسعه ................... در ايران

9ـ ارائه پيشنهادهاي لازم جهت اصلاح و بهبود برنامه‌هاي آموزشي حوزه تخصصي

10ـ بسط تعاملات علمي ـ پژوهشي با انجمن‌هاي علمي و نهادهاي آموزشي ـ پژوهشي و اجرايي در ايران و خارج از ايران

11ـ نقد آثار مرتبط با حوزه تخصصي

12ـ ارزيابي و انتخاب آثار برتر در حوزه تخصصي مربوطه ...

4ـ تركيب گروه

گروه علمي ـ تخصصي جامعه‌شناسي ............ تركيبي است با حداقل پنج عضو پيوسته از ميان اعضاي انجمن كه تعداد اعضاي پيوسته، وابسته و افتخاري آن قابل افزايش است. مدير گروه تخصصي براساس شرايط مندرج در بند چهار آئين‌نامه تشكيل گروه‌هاي تخصصي انجمن جامعه‌شناسي ايران از ميان اعضاي پيوسته با رأي مخفي اكثريت اعضاي گروه انتخاب و با حكم رياست انجمن براي مدت دو سال منصوب مي‌شود.

دبيرخانة گروه

دبيرخانه گروه تخصصي در محل انجمن جامعه‌شناسي ايران تشكيل مي‌شود. دبير گروه تخصصي از ميان اعضاي پيوسته گروه با پيشنهاد رئيس گروه و حكم رياست انجمن براي مدت دو سال منصوب مي‌شود. دبير گروه مسئوليت هماهنگي‌هاي لازم براي تشكيل جلسات، پيشنهاد دستور جلسات و تنظيم صورت جلسات و خلاصة مذاكرات را به عهده دارد.

نحوة تشكيل جلسات

جلسات گروه تخصصي حداقل ماهي يكبار تشكيل و جلسه با حضور اكثريت نسبي اعضاي گروه رسميت مي‌يابد.

مصوبات گروه

مصوبات گروه تخصصي با رأي اكثريت نسبي اعضاي حاضر در جلسه معتبر و پس از تأييد هيأت مديره انجمن لازم الاجرا است.

اين آئين‌نامه كه براساس آئين‌نامه گروه‌هاي علمي ـ تخصصي انجمن مصوب 9/11/1381 تدوين گرديده است در تاريخ 21/7/1382 با هفت ماده به تصويب شوراي گروه علمي ـ تخصصي جامعه‌شناسي ..... رسيد و از تاريخ مزبور قابل اجرا مي‌باشد.

“مجله جامعه‌شناسي ايران”

«انجمن جامعه‌شناسي ايران» براي تحقق اهداف مندرج در ماده 1 اقدام به انتشار مجله جامعه‌شناسي ايران به عنوان مجلة شمارة يك به صورت فصلنامه با اهداف زير نموده‌است:

اهداف

1ـ توليد، ترويج و ارتقاء سطح دانش نظري و تجربي جامعه‌شناختي.

2ـ بسط همكاري و تعامل علمي بين كنشگران حوزه جامعه‌شناسي به منظور تبادل آموخته‌ها و تجربيات و تقويت فضاي گفتگو و نقد انديشه.

3ـ كمك به توسعه جامعه از طريق طرح مسايل اجتماعي با تأكيد بر مسايل ايران و كوشش در جهت توصيف، تبيين و ارائه راه‌حل.

انجمن جامعه‌شناسي ايران صاحب امتياز مجله جامعه‌شناسي ايران است.

اركان اصلي مجله عبارتند از: مدير مسئول، شوراي علمي و سردبير.

مدير مسئول مجله، رئيس وقت “انجمن جامعه‌شناسي ايران” است و در صورت تغيير رئيس ”انجمن“ تا تعيين و تأييد مدير مسئول جديد، مجله با مسئوليت مدير قبلي به فعاليت خود ادامه خواهد داد.

شوراي علمي مجله شامل مدير مسئول، سردبير و حداقل 7 نفر از اعضاي هيأت علمي دانشگاه‌ها است كه واجد شرايط زير باشند:

الف ـ نيمي از اعضاي شوراي علمي بايد داراي مرتبه دانشگاهي دانشيار به بالا باشند.

ب‌ـ بقيه اعضاي شورا بايستي حداقل داراي مرتبه دانشگاهي استاديار بوده و حداقل سه مقاله علمي در مجلات يا مجموعه مقالات كنفرانس‌ها داشته باشند.

ج‌ـ شوراي علمي مجله از ميان اعضاي علمي دانشگاه‌ها و مراكز پژوهشي و آموزشي كه عضو پيوسته انجمن باشند، انتخاب مي‌شوند؛ به طوري كه از هر دانشگاه بيش از دو نفر عضو شورا نباشند.

نحوه انتخاب اعضاي شوراي علمي “مجله”:

شوراي علمي “مجله” توسط هيأت مديره انتخاب مي‌شوند و ابلاغ آنان به مدت دو سال صادر خواهد شد و تمديد عضويت آن‏ها بلامانع مي‌باشد.

سردبير “مجله” توسط شوراي علمي و ترجيحاً از بين اعضاي شورا به مدت دو سال انتخاب مي‌شود. نحوه انتخاب بدين صورت است كه اعضاي شوراي علمي دو نفر را به عنوان سردبير به مدير مسئول پيشنهاد مي‌كنند و نامبرده يكي از آن دو نفر را براي مدت دو سال انتخاب مي‌كند. سردبير ترجيحاً داراي مرتبه دانشگاهي دانشيار به بالا و حداقل حائز شرايط مندرج در ماده 5 باشد.

وظايف مدير مسئول مجله بدين قرار است:

الف ـ اقدام جهت اخذ مجوز قانوني براي انتشار «مجله».

ب ـ اقدام جهت اخذ اعتبار علمي پژوهشي براي «مجله».

ج ـ صدور ابلاغ براي سردبير «مجله».

د ـ صدور ابلاغ براي اعضاي شوراي علمي.

هاـ اجراي مفاد مواد 6 و 7 اساسنامه.

و ـ مديريت امور مالي مجله.

ز ـ ارائه گزارش هر شماره به اعضاي هيأت مديره.

وظايف سردبير بدين قراراست:

الف ـ تشكيل و اداره جلسات شوراي علمي حداقل هر سه ماه يكبار.

ب ـ اجراي تصميمات شوراي علمي.

ج ـ نظارت بر حسن اجراي تمامي اقدامات و مكاتبات مربوط به چاپ و توزيع مجله و امور مشتركين.

د ـ نظارت بر فعاليت‌هاي مدير داخلي.

به منظور حسن اجراي امور اداري و مالي مجله، فردي از اعضاي انجمن به پيشنهاد سردبير و تأييد شوراي علمي و با ابلاغ مدير مسئول ”مجله“ به عنوان مدير داخلي تعيين مي‌شود كه به مدت دو سال زير نظر سردبير امور محوله را انجام دهد.

ـ تغيير مدير داخلي پس از صلاحديد سردبير به عهده مدير مسئول ”مجله“ است.

ـ مدير داخلي بدون داشتن حق رأي در جلسات شوراي علمي شركت و صورتجلسات را تنظيم مي‌كند.

وظايف شوراي علمي بدين قرار است:

الف‏ـ تنظيم و ارائة پيش‌نويس اساسنامه مجله و اصلاحات احتمالي آن به هيأت مديره.

ب‏ـ تعيين خط مشي‌هاي عمومي و تصميم‌گيري درباره محتواي علمي مجله.

ج ـ ايجاد تمهيدات لازم براي ارزشيابي مقالات.

د ـ تهيه و تنظيم آيين‌نامه داخلي شوراي علمي.

هـ اتخاذ تصميم‌هاي مقتضي براي اعتلا و پويايي “مجله”.

ـ شوراي علمي “مجله” و تصميمات آن با حضور نصف بعلاوه يك اعضاء رسميت مي‌يابد.

هر شماره از “مجله” بايستي داراي حداقل 60 درصد مقالات پژوهشي باشد.

حداكثر 20 درصد مطالب هرشماره مي‌تواند به معرفي و نقد كتاب و مصاحبه علمي و ... اختصاص يابد.

حداكثر 20 درصد مقالات هر شماره مي‌تواند از ترجمة مقالات و يا تحقيقات خارجي جديد باشد.

مقالات بايد از سطح علمي قابل قبولي برخوردار باشد (تعيين سطح محتوايي مقالات به وسيلة داوران حوزه‌هاي تخصصي منتخب شوراي علمي خواهد بود).

مندرجات و نوشته‌ها بايد با اصول صحيح نوشتاري زبان فارسي مطابقت داشته‌باشند (تشخيص اين امر به عهده مشاورين ادبي “مجله” خواهدبود).

”مجله“ از مشخصات فني قابل قبولي برخوردار باشد (از بعد تخصصي شيوه ارائه مطالب كيفيت علمي و نگارشي، استمرار چاپ، تسلسل زماني و غيره).

حروفچيني، صفحه آرايي، پشت جلد، تصاوير منحني‌ها و جداول به شيوه مناسب و جذاب باشد.

منابع و مآخذ مقالات دقيقاً روشن بوده و نحوه بهره‌برداري از آن‏ها قابل قبول باشند.

به كارگيري اصطلاحات و نظرات علمي و تخصصي در مقالات قابل قبول باشد.

مقاله‌ها و مطالب مندرج در “مجله” به زبان فارسي خواهد بود و چكيده هر مقاله در ابتداي آن به زبان فارسي و در انتهاي “مجله” به زبان انگليسي درج مي‌شود.

منابع مالي “مجله” از محل بودجه انجمن جامعه‌شناسي ايران و درآمدهاي حاصل از فروش مجله تأمين مي‌شود.

هرگونه تغيير در مفاد اساسنامه با پيشنهاد مدير مسئول، سردبير، يا حداقل سه نفر از اعضاي شوراي علمي “مجله” و به تصويب اعضاي هيأت مديرة انجمن خواهد بود.

مجله مطالعات اجتماعي ايران

انجمن جامعه‏شناسي ايران (كه از اين پس “انجمن” ناميده مي‏شود) به منظور تحقق اهداف مندرج در ماده 1 اين آئين‏نامه مبادرت به انتشار نشريه‏اي با عنوان “مجله مطالعات اجتماعي ايران” (كه از اين پس مجله ناميده مي‏شود) به عنوان مجله شمارة دو انجمن مي‏نمايد كه هر شماره آن به صورت تخصصي در حوزه موضوعي معين و مصوب انتشار مي‏يابد.

اهداف

1ـ اهداف عام انتشار مجله عبارتند از:

1ـ1ـ توليد، ترويج و ارتقاء سطح دانش نظري و تجربي علوم اجتماعي

2ـ بسط همكاري و تعامل علمي بين كنشگران حوزه علوم اجتماعي به منظور تبادل آموخته‏ها و تجربيات و تقويت فضاي گفتگو و نقد انديشه

ـ كمك به توسعه جامعه ايران از طريق طرح مسائل اجتماعي و كوشش در جهت توصيف، تبيين و ارائه راه‏حل

اهداف خاص انتشار مجله عبارتند از:

1ـ تأكيد بر يك موضوع يا حوزه تخصصي علوم اجتماعي

2ـ تأكيد بر مطالعات اجتماعي يك منطقه خاص جغرافيايي كشور

3ـ تأكيد بر يك مسئله اجتماعي معين

4ـ تأكيد بر يك دوره خاص تاريخي

5ـ تأكيد بر رويكرد بين رشته‏اي درباره يك موضوع خاص

3ـ اين مجله براساس تقاضاي اشخاص حقيقي يا حقوقي و براساس مفاد قراردادي كه طي آن نحوه همكاري متقاضي به ويژه در زمينة تأمين منابع مالي و محتواي هر شماره معين مي‏شود انتشار مي‏يابد.

4ـ متقاضي انتشار هر شماره از مجله، درخواست خود را كتباً با ذكر اطلاعات لازم به رئيس انجمن اعلام مي‏دارد تا پس از تأييد هيأت تحريريه و تصويب هيأت مديره و عقد قرارداد ذكر شده در ماده 3، مراتب به متقاضي اعلام تا مراحل بعدي انتشار مجله انجام گيرد.

5- انتشار اين مجله به طور كامل تابع ضوابط و دستورالعمل‏هاي كميسيون نشريات علمي كشور، مراجع ذيصلاح وزارت و ضوابط انجمن جامعه‏شناسي است.

 

 

اركان و وظايف

انجمن، صاحب امتياز مجله و رئيس وقت انجمن، مدير مسئول آن است.

ـدر صورت تغيير رئيس انجمن، تا تعيين رئيس جديد، مجله با مسئوليت مدير قبلي انتشار مي‏يابد.

هيأت تحريريه مجله شامل حداقل 7 نفر از اعضاء انجمن است كه به انتخاب هيأت مديره انجمن و با حكم مدير مسئول براي مدت 2 سال تعيين مي‏شوند و تمديد عضويت آن‏ها بلامانع مي‏باشد.

ـدر هر شماره به اقتضاي موضوع خاص و با پيشنهاد متقاضي و تأييد هيأت تحريريه 7 نفر به عنوان مهمان با داشتن حق رأي به هيأت تحريريه اضافه مي‏شوند.

سردبير مجله توسط اعضاء هيأت تحريريه انتخاب و با حكم مدير مسئول به مدت 2 سال منصوب مي‏شود و تمديد مسئوليت وي بلامانع است.

ـدر هر شماره به اقتضاي موضوع خاص، مي‏توان يك سردبير مهمان تعيين كرد كه حائز تخصص علمي مربوط به آن شماره باشد.

به منظور پي‏گيري امور اجرايي مجله، فردي به عنوان “مدير داخلي” به پيشنهاد سردبير و تأييد مدير مسئول تعيين مي‏گردد.

ـمدير داخلي بدون داشتن حق رأي در جلسات هيأت تحريريه شركت و صورت جلسات را تنظيم مي‏كند.

وظايف مدير مسئول مجله به شرح زير است:

1ـ اقدام جهت اخذ مجوز قانوني براي انتشار مجله

2ـ اقدام جهت اخذ اعتبار علمي مجله

3ـ صدور حكم سردبير و اعضاء هيأت تحريريه مجله

4ـ نظارت بر تعيين خط مشي مجله با رويه‏ها و سياست انجمن

5ـ نظارت بر امور مالي مجله

6ـ ارائه گزارش‏هاي لازم درباره مجله، و ارائه پيشنهادهاي هيأت تحريريه به هيأت مديره انجمن

وظايف سردبير مجله به شرح زير است:

1ـ تشكيل جلسات هيأت تحريريه

2ـ اجراي تصميمات هيأت تحريريه

3ـ نظارت بر حسن اجراي تمامي اقدامات و مكاتبات مربوط به چاپ، توزيع و امور مشتركين مجله

4ـ نظارت بر فعاليت‏هاي مدير داخلي

ـسردبير مي‏تواند بخشي از وظايف خود را به اقتضاي موضوع خاص در هر شماره با حفظ مسئوليت به سردبير مهمان تفويض كند.

وظايف هيأت تحريريه به شرح زير است:

1ـ تعيين خط مشي عمومي و تصميم‏گيري‏هاي اساسي مربوط به مجله

2ـ اتخاذ رويه مناسب جهت بررسي مقالات رسيده و انطباق آن‏ها با موضوع تخصصي هر شماره

3ـ اتخاذ رويه مناسب جهت ارزيابي مقالات و انتخاب نهايي آنها

4ـ انجام اصلاحات و تغييرات لازم در آئين‏نامه مجله و پيشنهاد جهت تصويب هيأت مديره

         5 ـ تهيه راهنماي تديون مقالات براي چاپ در مجله و نظارت بر اجراي ضوابط ويراستاري ادبي و علمي مقالات و ويژگي‏هاي شكلي مجله

ـجلسات هيأت تحريريه با حضور حداقل دو سوم اعضاء رسميت مي‏يابد و تصميمات با اكثريت اعضاء حاضر قانوني است.

نمونه از سمینار برگزار شده در انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران

گزارش سمینار

 

سمینار اندیشه ابن‌خلدون و جامعه‌ ایرانی دوازدهم اردیبهشت ماه از سوی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری بنیاد ابن‌خلدونی برگزار شد. در این همایش نیم روزه که از ساعت 13:30 تا 17:30 در تالار شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برپاگردید اساتید و دانشجویان از رشته‌های جامعه‌شناسی، تاریخ، معماری و اقتصاد به نقد و بررسی ابعادی از اندیشه ابن‌خلدون و کاربست آن در مطالعه مقتضیات و شرایط جامعه ایرانی پرداختند. در زیر فرازهایی از سخنرانی شرکت‌کنندگان در این سمینار را از نظر می‌گذرانیم؛

 

ابن‌خلدون و دانش جامعه‌شناسی: دکتر غلام‌عباس توسلی (عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران)
در آغاز به تبریک روز معلم و گرامیداشت مقام دکتر مرتضی مطهری پرداخته و سپس بر ضرورت پاسداشت یاد و خاطره ابن‌خلدون و نیاز به برگزاری همایش ها و کنفرانس هایی در مورد این شخصیت بین المللی تاکیدمی‌کنم.
اما باید اینگونه آغاز کرد که ابن‌خلدون ابتدا از تاریخ شروع کرده و به نقد آن پرداخته و از ابتدا هدفی جز نوشتن تاریخ جهانی مدنظر نداشته است. اولین کار قبل از نوشتن تاریخ، نقد تاریخ و شیوه نگارش تاریخ‌نویسان قبل از خود بوده است. این اندیشمند بزرگ جهان اسلام شیوه جدیدی از تاریخ نویسی را بنیان نهاده است. از نقد تاریخ به علم تاریخ رسیده است. تاریخ علمی در گذشته کمتر وجود داشته و اولین نمونه‌های آن در قرن نوزدهم در آلمان نوشته شده که مستند و از جهات مختلف مورد تایید قرار گرفته است. سپس ایشان از علم تاریخ به علم عمران میرسد.
و اما جامعه‌شناسی چیزی است که عنوانش در اواسط قرن نوزدهم استفاده شده است. حتی خود کنت در ابتدا از فیزیک اجتماعی صحبت می‌کرد. در زبان فارسی نیز ابتدا sociology به علم اجتماعی ترجمه و بعدها جامعه‌شناسی جایگزین شد. به لحاظ زمانی ابن‌خلدون به پیش از رنسانس و شکل گیری علوم جدید و درواقع قرن ها پیش از متفکران جدید تعلق دارد. جامعه‌شناسی پس از جریان‌ها، اظهارنظرهای متعدد و شکل‌گیری متدولوژی‌های مختلف در علوم در طی چندین قرن شکل گرفته‌است. به طوری که کنت از جامعه‌شناسی به عنوان آخرین علمی که در دوران جدید شکل گرفته یاد می‌کند. بنابراین ابن‌خلدون طبیعتا نباید از واژه جامعه‌شناسی استفاده کرده باشد. بنابراین کسانی که مقام ابن خلدون به عنوان یک جامعه‌شناس را با انکار می بییند نخست باید وی را در موقعیت تاریخی و جغرافیایی خود ببیند؛ تاریخی که از وی شروع می‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه می یابد. عناوین متفاوتی به وی نسبت داده می‌شود در دوره‌های مختلف با افراد مختلفی مقایسه می‌شود در دوره ویکو و منتسکیو از وی به عنوان فیلسوف تاریخ یاد شده است. در دوره ای وی را بنیانگذار علوم سیاسی می دانند. در دوره هابز روسو و غیره اساسا بحثی از جامعه‌شناسی نبود و تنها تفکرات اجتماعی بحث بود. ابن‌خلدون اولین فردی بوده که آخرین حرف را زده چیزی که کنت قرن ها بعد می گوید دنبال علم مستقلی با تکیه گاه تاریخ بود چیزی که کسی تا به حال مطرح نکرده و جامعه‌شناسی دستاورد اندیشه ها و تفکرات و چالش هایی است که بعد از وی پدید آمده است.
همانطور که کنت اشاره می‌کند باید از فلسفه و الهیات عبور کرد تا به جامعه‌شناسی از نوع پوزیتویسیتی و علمی آن رسید. علم مستقل باید استقلالش ثابت و متدولوژی علمی برای آن تعریف شود و موضوعش موضوعی باشد که در علم الاجتماعی به کار می رود. هرچند اصطلاح علم اجتماعی در آثار ابن‌خلدون استفاده نشده اما در هرزبان بعد از کلمه عمران بلافاصله حتی در داخل پرانتز از علم اجتماعی یاد شده است بنابراین نمی توان ارتباط میان این دو واژه را منکر شد. علاوه‌براین باید افزود که تکیه بر تاریخ، تلاش برای علمی کردن تفکرات خود در مورد جامعه است. بسیاری نیز وی را با عنوان جامعه‌شناس شناخته‌اند. نظرات ابن‌خلدون به دلیل جامعیتی که داشته نظر گروه‌های مختلف اجتماعی را جلب کرده به همین دلیل است که وی را با عناوین مختلفی بیان می کنند.
اولین استدلال ما برای نسبت دادن چنین عنوانی به وی به موضوع جامعه‌شناسی برمی‌گردد که وی موضوع جامعه‌شناسی را با تاریخ شروع می‌کند یعنی موضوع آن را تمدن بشری می‌داند. موضوع اصلی و واقعی تاریخ، فهم حالت اجتماعی تاریخ است شاید جامع‌ترین تعریفی که از جامعه‌شناسی ارائه شده است نیز همین باشد. دانش ها و علوم بعد از وی جامعه را به عنوان جوهر مستقل و واحدی درنظر نگرفتند از این لحاظ است که وی ادعا می کند عمران علم مستقلی است و با هیچیک از دانش های دیگر قایل مقایسه نیست. درواقع باید گفت این متفکر مسلمان در تلاش بوده تا پایه علمی همچون جامعه‌شناسی را بنیان نهد چیزی که قبل از وی نبوده است. در مورد استقلال این علم درگیری بسیاری با عالمان علوم دیگر داشته همچون وضعیتی که دورکیم داشته است. باید درنظرداشت که ابن‌خلدون 6 قرن قبل از کنت چنین صحبت‌هایی کرده است. چالش‌های متعدد دورکیم تلاشی برای معرفی این دانش به عالم اندیشه و اثبات جامعه‌شناسی به عنوان علم محسوب می‌شود. استقلال علم جامعه‌شناسی و گذر از مرحله ربانی به متافیزیک و سپس جامعه‌شناسی در نوشته‌های کنت در نوشته های ابن‌خلدون هم دیده می شود. موضوعاتی مستقل از کوچکترین واحدهای اجتماعی یعنی خانواده تا قبیله و روستاها و شهرهای بزرگ و مسائل موجود در این ها وجه اشتراک دیگر آرای این دو متفکر است. مسئله دیگر غلبه نگاه آسیب‌شناسانه ابن‌خلدون در تمام مسائلی است که مطرح می‌کند.
کتاب اول وی جامعه‌شناسی عمومی، نظریات جامعه‌شناسی روابط پدیده های کلی را مطرح کرده است. واضع بعضی مفاهیمی که بر استقلال جامعه‌شناسی دلالت دارد نیز بوده است: همچون عصبیت که مفهومی بسیار مهم در آرای وی می‌باشد. مفهومی که دورکیم از آن با عنوان «همبستگی یا انسجام اجتماعی» و کنت «وفاق اجتماعی» یاد می‌کند. البته منظور مبالغه در این شباهت نیست. از این منظر باید اعتراف کرد ابن‌خلدون درصدد ارائه دانش اجتماعی مستقلی بود که به صورت روشمند با موضوعات مشخص از پیش، همراه با آسیب‌شناسی هریک از این مسائل را ارائه‌دهد. هرکدام از شاخه‌های جامعه‌شناسی به نوعی در کتاب‌های وی دیده می‌شود. در مجموع باید گفت با شرایطی تا حدودی می‌توان از اندیشه‌های ابن‌خلدون استفاده کرد.

 

سبقتِ ابن‌خلدون بر کُنت در جامعه‌شناسي: دکتر علیرضا شجاعی‌زند (استاديار جامعه‌شناسی دانشگاه تربيت مدرس)
ادعای اصلی من در این سخنرانی این است که نه تنها ابن‌خلدون جامعه‌شناس در معنای عرف آن محسوب می‌شود بلکه حتی بیش از جامعه‌شناسی چون کنت جامعه‌شناس است. استدلال من این است که این متفکربرجسته مسلمان علم مستقلی را درباره جامعه به عنوان علم عمران مطرح کرده و موضوع، روش و کاربرد آن را هم بیان کرده و واقف است که علم جدیدی را بنیان می‌نهد به گونه‌ای که هرکس با اولین مراجعه این ادعا را تایید می‌کند. مسئله سوم بنیانگذاری جامعه‌شناسی است؛ ادعا نمی‌شود که وی بنیانگذار جامعه‌شناسی است چرا که احراز جامعه‌شناس بودن وی به معنای بنیانگذاری جامعه‌شناسی نیست. میان این دو تفاوت هست چرا که بنیانگذار شدن یک علم نیاز به شرایطی دارد که خارج از اختیارات و بیشتر مربوط به شرایط اجتماعی عصری است که وی در آن زندگی‌ می‌کرده و اخلاف وی است. مسئله دیگر کاربرد امروزی نظریات ابن‌خلدون است این سوال در مورد سایر جامعه‌شناسان قرن‌های قبل نیز مطرح است. درواقع مشکل ابن‌خلدون دنباله و عقبه نداشتن است؛ این خود نشان می‌دهد که ابن‌خلدون نبوغی بیش از همعصران خویش داشته است. این متفکر در حاشیه جامعه‌شناسی آن هم توسط غربی ها به ما معرفی شده و هیچ گاه ارتباطی با ابن‌خلدون نداشتیم. این درحالی است که ادامه بحث‌ها و نظریات یک نظریه‌پرداز همچون مارکس یا دورکیم بیش از همه مدیون دیگران و اخلافی است که به بحث و نقد و بسط اندیشه‌ها و آرای این نظریه‌پردازان پرداختند.
سبقت ابن‌خلدون در بحث محتوا نیز در حوزه جامعه‌شناسی مطرح است. باید ملاک این سبقت مشخض شود؟ مکانی، زمانی، مرامی و یا رهیافتی است؟
باید تعریفی از جامعه‌شناسی ارائه داد که بتواند گستره وسیعی از متفکرین، نظرات و رویکردهای مختلف با مسائل و موضوعات متنوع را در خود جای دهد و رو به آینده هم باز باشد. باید تعریفی عام ارائه داد تا این گسترده وسیع در آن جای گیرد.
در مورد مشخصات جامعه‌شناس هم باید به این مشخصات توجه کرد: یک جامعه‌شناس باید به وجود پدیده اجتماعی به مثابه یک امر مستقل قائل باشد. وقوع و تغییرات ‌آن را خودبه‌خودی نداند. در تبیین این پدیده‌ها به سراغ علل و عوامل اجتماعی برود. موضوعات و مسائلی را براین اساس طرح و دنبال کرده باشد. این موضوعات و مسائل را از مسیری تکرارپذیر مورد بررسی قرارداده باشد و نظریاتی تعمیم‌پذیر در مورد مدعیاتش ارائه دهد. اگر فراتر از این تعریف شود باید به دو قسمت تقسیم گردد براین اساس برخی از جامعه‌شناسان همچون کنت را باید از محدوده جامعه‌شناسی خارج کرد.
نکته دیگر این است که جامعه‌شناس بودن خلدون هیچ به معنای این نیست که جامعه‌شناس پیشرفته و کمال یافته در معنای امروزی است و به معنای عدم خطا و نقصان در بینش جامعه شناختی و یا به معنای عدم عدول وی در برخی فرازها از مرزهای جامعه‌شناسی نیست.
اما چندین راه برای احراز جامعه‌شناس بودن ابن‌خلدون می‌توان بیان کرد:
- از خلدون شناسان کسب تکلیف کردن؛ هرچند در این‌باره میان این‌ها اختلاف نظر بسیار است اما شنیدن استدلال و مدعای آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد؛
- واکاوی محتوای مقدمه ابن‌خلدون؛
- مقایسه وی با کسانی که به طور قطع جامعه‌شناس هستند؛ به‌عنوان مثال مقایسه وی با کنت.
از میان عناصر مشترک در اصول اندیشه این دو می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- اعتقاد به وحدت نوعی بشر و طبایع مشترکه بشر؛
- توجه توامان به مسئله نظم و تغییر در جامعه؛
- نگرش کلان و کل نگر به واقعیت های جامعه؛
- میل به کشف قوانین عام؛
- جهت‌گیری به سمت فلسفه تاریخ؛
- وقوف بر بدیعی بودن و بنیانگذاری علمی جدید؛
- امعان نظر نسبت به روش های تاریخی و تطبیقی؛
و کم‌اعتنایی به روش های کمی و مشاهدات روشمند
و اما از میان اختلافات نیز نمونه‌های زیر در مرکز توجه قرار دارند:
درحالی که ابن‌خلدون متفکری خلاق و مبدع است کنت به هم آوردنده و در تقاطعی فکری و تاریخی ایستاده است. کنت به شدت متاثر از زمینه و فضای روزگار خود(پوزیتیوسیم عنصر اصلی روزگار وی) بوده اما در مقابل زندگینامه شخصی خلدون بسیار پرفرازونشیب است. تجربه عینی و دسترسی فراوان به واقعیت اجتماعی داشته است. البته اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر ابن‌خلدون دقیقا نزدیک به عصر کنت و تغییرات شگرف عصر وی هست. عامل کمتر شناخته شده ای به اسم نبوغ در ابن‌خلدون هست که وی را به متفکری خلاق و نخبه تبدیل می کند. همچنین باید گفت کنت با همه اظهارات ضد فلسفی از فلسفه هیچ گاه جدا نشده است اما خلدون از فلسفه فاصله گرفته و به تاریخ نزدیک شده است. درحالی که تلقی دینی کنت از پوزیتویسم هیچ گاه وی را رها نکرد و تا بنیانگذاری دین آدمیت پیش رفت، تعلقات دینی ابن‌خلدون جز در حواشی علم عمران و به نحو گذرا در ارائه وی ظهور پیدا نکرد. ابن‌خلدون از حجیت های نقلی و معرفتی استفاده نکرده است در حالی که کنت تحت تاثیر ایده پیشرفت نگاهی به تکامل اصلاح و تحول دارد. رویکرد ابن‌خلدون در این زمینه خنثی است.
کنت با اخذ و اقتباس از رویکردهای طبیعی به جامعه‌شناسی رسید اما ابن‌خلدون از تاریخ به جامعه‌شناسی می‌رسد.تعمیم احکام از سوی کنت و در مقابل احتیاط ابن‌خلدون در تعمیم دادن یافته های بدست آمده از موقعیت های تاریخی خاص دیگر تفاوت این دو اندیشمند محسوب می‌شود. ابن‌خلدون تنها خود را جامعه‌شناس دوران خود می شناسد اما خیز کنت به سوی جامعه‌شناسی دوران‌هاست.
همچنین باید اشاره کرد ابن‌خلدون بحث اولیه در زمینه گونه‌شناسی را مطرح کرده است؛مقوله‌ای که به تعبیر دورکیم و وبر یکی از عناصر جامعه‌شناسی است و در نهایت باید گفت حجم مسائل و موضوعات جامعه‌شناختی که ابن‌خلدون برشمرده است بسیار بیشتر از کنت است.

 

مبانی معرفتی جامعه‌شناسی تاریخی ابن‌خلدون: دکتر ناصر صدقی (استادیار تاریخ دانشگاه تبریز)
در این مقاله از حوزه تاریخ به بحث در مورد موقعیت و مبانی معرفتی اندیشه‌های خلدون خواهم پرداخت. دراینجا بحث بیشتر از مقام ابن‌خلدون به عنوان مورخی است که به سمت جامعه‌شناسی گرایش پیدا کرده است. در اکثر منابع نیز وی را جامعه‌شناس و فیلسوف تاریخ خطاب کرده‌اند.
مورخان نیز به اتهام عدم شناخت و نوع روش مورد استفاده از سوی وی در زمانه خود و در دوره های بعد خلدون را به حاشیه رانده‌اند. به دلایل متعدد ابن‌خلدون به عنوان یک مورخ مطرح است به گونه‌ای که با گرفتن دانش و معرفت تاریخی را از اساس تفکر ایشان تقریبا چیزی برای مطرح کردن وجود ندارد. وی غالبا به عنوان جامعه‌شناس مطرح است درحالی که مورخ بوده است و از گذر دانش و معرفت تاریخی که به دست آورد به حوزه های متفاوتی سوق یافت که امروز از آن با عنوان جامعه‌شناسی یاد می‌شود. براین اساس باید گفت وی بیشتر یک جامعه‌شناس تاریخی است: جامعه‌شناسی که بیشتر نگاهش به تاریخ و از تجربه تاریخ جهان اسلامی، خلفای عباسی و بنی امیه، حکومت ایرانی‌ها و قبایل ترک‌ها تفکراتش را صورتبندی می کند.
در مورد ضرورت توجه به ابن‌خلدون در دنیای امروز باید گفت یکی از مشکلات دانش علوم انسانی در ایران گسست بین جامعه‌شناسی و تاریخ است درحالی که ابن‌خلدون پیوند خوبی میان این دو دسته ایجاد می‌کند و جامعه‌شناسی تاریخی است که این پیوند را برقرار می سازد. همچنین باید اضافه کرد جامعه ایرانی یک جامعه تاریخی است و غالب فعل و انفعالات در این جامعه از ریشه‌های تاریخی برخوردار است، بنابراین شناخت جامعه ایرانی نیازمند توجه به تاریخ این جامعه است. این ادعا به مجموعه‌ای از ویژگی‌هایی مستند شده که اندیشمندان برای جامعه‌شناسی تاریخی تعریف کردند و ابن‌خلدون دقیقا چنین پروسه‌ای را پشت سرگذاشته است.
مهم‌ترین دغدغه جامعه‌شناسی تاریخی پرداختن به دغدغه‌های کنونی از منظر گذشته تاریخی است و تاریخ را در پرتو حال و حال را به واسطه دانش تاریخی مورد ارزیابی قرار می‌دهد. از ابن‌خلدون می‌توان برای شرایط کنونی چندین استفاده مهم کرد. او که مورخی آگاه به تاریخ جوامع اسلامی، محیط جغرافیا، اقلیم، ساختار و فرهنگ جامعه است اندیشمند متفکری است که جامعه زمان خود را می¬بیند و درمورد آن می‌اندیشد و برهمین مبنا هم به تحلیل جوامع اسلامی در زمان خود می‌پردازد. وی نخستین مورخی است که تلاش کرد به سطح واقعیات اجتماعی در عرصه تاریخی دست یابد و به تحلیل علی آن‌ها بپردازد که در سطح جامعه‌شناسی تاریخی هم مشخص است. مطالعه تغییرات و تحولات جامعه انسانی و طرح مفاهیم و نظریات در حوزه جامعه‌شناسی تاریخ کشورهای اسلامی بحثی دیگر است. وی نخستین مورخی است که در یک سنت شکنی بزرگ در جامعه اسلامی توانست از سطح روایت تاریخی به سطح واقعیت تاریخی دست یابد. دیگر ویژگی وی استفاده از روش انطباق بود: تأمّل در واقعیت تاریخی پدیده‌های مورد مطالعه‌اش درحالی که قبل از وی چنین تفکری به طور مستقل وجود نداشت.
اتخاذ رویکردهای تعمیمی و روش های استقرا و قیاس در بررسی پدیده های تاریخی دومین ابداع ابن‌خلدون در مطالعات تاریخی بود. در اینجا مستندات تاریخی، مواد خام تحلیل‌هایش را تشکیل می‌دهد. مرحله سوم از جامعه‌شناسی تاریخی ابن‌خلدون، تأمّل در ساختارها و تغییرات اجتماعی است که چنین سطوحی را می‌توان در افکار و آثار ابن‌خلدون دید به طوری که از یک‌سو به مطالعه پیوند و نسبت بین انسان و اجتماعات انسانی و از سوی دیگر شرایط جغرافیایی و اقلیمی پرداخت. در مرتبه بعد براساس عنصر عصبیت به بررسی انواع عمران و طرح نظر در مورد انواع عمران و تعریف انواع طبایع اجتماعی پرداخت. از این عنصر برای تحلیل چگونگی شکل‌گیری و دگرگونی دولت‌ها استفاده کرده است. در سطح بررسی نسبت بین دولت و جامعه با استفاده از ادبیات یونانی صورت و ماده به بیان نظرات خود پرداخته است: دولت را به عنوان صورت و جامعه را به عنوان ماده در نظر می‌گیرد و به بررسی رابطه بین دولت و جامعه می‌پردازد و به بررسی نسبت بین وضعیت گذشته و موجود جوامع اسلامی می‌پردازد. این آخرین رهیافتی است که وی در بررسی تاریخ کشورهای اسلامی بدان دست یافته است.
آخرین دستاورد وی در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی نیز نظریه پردازی در حوزه جامعه‌شناسی حوادث تاریخی و ابداع اصطلاح هایی در این زمینه مثل عمران و گونه‌های آن و مفهوم عصبیت است که مبنای تفکرات و نظریات ابن‌خلدون را تشکیل می‌دهد. عصبیت بیشتر به عنوان نمونه‌ای از ایده‌آل‌تایپ‌هایی است که وی در تحلیل بخش‌هایی از تحولات پدیده‌های تاریخی از آن استفاده کرده است. ابن‌خلدون از عصبیت منظورها و معانی متعدّدی درنظر داشته است که این خود از پیچیدگی پدیده‌های مورد بررسی در عرصه تاریخی نشأت می‌گیرد.
اصطلاح جامعه‌شناسی تاریخی در ایران از دهه 40 شمسی و برای اولین بار از سوی احمد اشرف به کار رفته است. در حال حاضر در این حوزه بیشتر از تفکرات لیبرالیستی و مارکسیستی استفاده می‌کنند. درحالی که تا به امروز وقتی این جریان رو در نظر می‌گیریم به گونه‌ای بن بست در جامعه‌شناسی تاریخی می‌رسیم و ابن‌خلدون راه بازگشت به ادبیات و تاریخ و فرهنگ جوامع اسلامی را باز می‌کند.
ابن‌خلدون در عرصه تاریخ و اجتماع دنبال نظم طبیعی بوده است و از نظریه طبایع یونانی تاثیرپذیرفته است درحالی که امروزه گفته می‌شود جامعه انسانی طبیعت خاصی ندارد که ما بتوانیم به این طبیعت دسترسی پیدا کنیم و براساس آن به شناخت قانونمندی‌های جامعه برسیم درحالی که ابن‌خلدون فکر می‌کرد جامعه دارای سیری طبیعی و طول عمری تعیین شده است. بنابراین دنبال اسباب و علل طبیعی بود و مفهوم عصبیت هم در توضیح این عنصر به وی کمک کرد.
از دیگر کاستی‌های جامعه‌شناسی تاریخی وی این است که اجتماع انسانی در اندیشه ابن‌خلدون امری مستقل و قائم بالذات نیست بلکه آمیخته با طبیعت و ترکیبی از آن هست درحالی که از دیدگاه جامعه‌شناسان موضوع این علم را باید موضوعی مستقل قلمداد کرد درحالی که وی جامعه را بیشتر تحت تاثیر طبیعت و نظریه های طبیعی یونانی مطالعه می‌کند. ضمن نقد جامعه‌شناسی تاریخی ابن‌خلدون باید بتوان شرایطی رو فراهم کرد که بخشی از اندیشه‌های ابن‌خلدون که با شرایط و مسائل فرهنگی جامعه کنونی ما تطابق دارد مورد استفاده قرار گیرد.

 

تحليلي رئاليستي از نظريۀ ابن‌خلدون: دکتر سید سعید زاهد (دانشيار گروه جامعه‌شناسي ،دانشگاه شيراز)
بحث اصلی در اینجا رویکردهای روشی است. ضمن بازخوانی رویکردهای روشی، نظریه ابن‌خلدون را با این روش‌ها مقایسه می‌کنم. شکی نیست در این که وی مطالعه روشمند جامعه را آغاز کرده‌است. اما اینکه رویکرد روشی و شیوه نظریه‌پردازی و نظریه سازی او با کدامیک از روش‌های جامعه‌شناختی امروز تطبیق کند در سخنرانی من مورد بحث است. نخست باید بگویم سه رویکرد روش شناسی در جامعه‌شناسی وجود دارد: اثباتی و هرمنوتیک و انتقادی. در مورد هریک به اختصار توضیح می‌دهم:
رویکرد اثباتی: بر اندیشه‌های فلسفی هیوم استوار است؛ هر تصوری که در ذهن داریم برداشتی است که از یک تجربه بدست می‌آوریم. این برداشت ها به تصور تبدیل می شود و علم را می‌سازد. بحث های علمی که در عصر روشنگری آغاز می‌شود بر پایه همین اصل قرار دارد. در رشته جامعه‌شناسی دورکیم است که تلاش می‌کند تا واقعیت اجتماعی را با همین رویکرد فلسفی مورد بحث قرار دهد. ابطال‌پذیری، اهمیت رابطه علت و معلولی، خالی از ارزش بودن تحقیق، پیشداوری نداشتن و دستیابی به نظریه های کلی از طریق قیاس و استقرا از مهم‌ترین مشخصه‌های این رویکرد است. در این رویکرد اهمیت و اعتبار تحقیق وابسته به ابزار تحقیق بوده و یکپارچگی علوم مدنظر است. نظریه هایی که از این روش بدست میآید نظریه هایی جهانشمول هستند و یافته های جدیدی می‌توان به این‌ها اضافه کرد. یک بحث مهم در رویکردهای پوزیتویسیتی نظریه تناظری است؛ حقیقت تصویری که از تجربه در ذهن ما ایجاد می شود منتاظر با واقعیت خارجی است.
رویکرد هرمنوتیک: روش های هرمنوتیک بر اندیشه های فلسفی دلتی استوار است و برای فهم سه مرحله قائل می شوند: تلاش برای توصیف موضوع مورد مطالعه با توجه به موقعیتی که در آن قرار داریم، درک آنچه به دست آمده با توجه به‌آنچه هست علیرغم میل و اراده خود و بیان آنچه به دست‌آمده با ابزاری که در اختیار داریم. براساس این گزاره فلسفی از شناخت و براساس این نوع معرفت شناسی روش‌های هرمنوتیک شکل گرفتند. ذهنیت گرا هستند و امکان تفسیرپذیری واقعیت براساس یک متن برای پی بردن به لایه‌های زیرین ذهنی را امکان‌پذیر می‌سازند، تاکید بر بین الاذهانی بودن واقعیت در یک موقعیت دارند ، به دنیای درون توجه می‌کنند. تعمیم‌پذیری محدود، استفاده بیشتر از روش‌های کیفی، انجام مطالعات موردی، اعتبار به تایید نتیجه از سوی کسانی که تحقیق درمورد آن ها انجام شده است رسیدن به قوانین موردی و نه عام و حاکمیت متن بر واقعیت از دیگر ویژگی‌های این رویکردهاست.
روش های انتقادی: زیربنای معرفت شناسی این روش‌ها به هگل برمی‌گردد که به تضاد معتقد است. براساس این طرز تلقی از واقعیت‌های عالم و این نوع معرفت‌شتاسی، مارکس و انگلس به نظریه پردازی پرداخته و نظریات مارکسیتی را به وجود آوردند. اصول مورد توجه در این روش عبارتند از:
1. تضاد درونی این موضوعات؛ واقعیت همیشه در حال تغییر است. بنابراین تاریخ همیشه مهم است
2. و قائل شدن لایه های درونی و بیرونی در موضوع
3. اهمیت دوگانه عاملیت-ساختار
4. اعتقاد به آزادسازی با استفاده از سازوکار تضاد
5. آرمانگرایی
6. معرفت عامیانه
7. آگاهی کاذب
8. واقعیت زائیده تقابل بین عین و ذهن
9. استفاده از روش های کمی و کیفی هر دو
10. استفاده از روش های روانکاوی برای آشکارسازی آگاهی کاذب
11. تعمیم پذیری نظریات علمی
در کنار این سه رویکرد، روش تحقیقی به نام روش رئالیستی در دهه هفتاد قرن بیستم ساخته می شود که طبیعت گرایی اثباتی(عین و ذهن مثل هم هستند) را مورد نقد قرار می‌دهد. توضیح هیومی از علیت موضوع را به اندازه کافی برای ما توصیف نمی‌کند. توصیف حقیقی زمانی هست که فراتر از اثبات حقایق بریم و به سازوکار بوجود آمدن این حقایق نیز توجه کنیم. این تفاوت عمده‌ایست که رئالیست‌ها با روش اثباتی دارند.
ابن‌خلدون نیز مانند رئالیست‌ها موضوع را لایه لایه می‌بیند، لایه زیرین را محیط طبیعی دانسته و درصدد توضیح نحوه شکل‌گیری و ازبین‌رفتن تمدن‌هاست. سازوکار آن را نیز توضیح می‌دهد. انسان ها براساس فطرت خود نیاز و اندیشه و عصبیت دارند. عصبیت واسطه فرد به جمع می‌شود، حکومت را ایجاد و باعث تعاون می‌شود. وقتی که باهم تعاون می‌کنیم شیوه معاش ما با توجه به طبیعتی که در آن هستیم شکل می‌گیرد این شیوة تعاون، عادات و رسوم را به وجود می‌آورد و آن نیز عادات و رسوم شخصیت‌ها را شکل می‌دهد. در آغاز تمدن نیاز و اندیشه و عصبیت گونة خاصی است، بنابراین نیاز، تعاون و شخصیت و آداب و رسوم خاصی به وجود می‌آورد.پس از گذشت از مرحله بادیه‌نشینی و استقرار تمدن در شهر نیاز، اندیشه و عصبیت و درنتیجه تعاون، شخصیت و آداب و رسوم نیز تغییر می‌کند. مراحل از حکومت‌ها می‌گذرد و مجددا تغییر می‌کند. مکانیسمی که ابن‌خلدون توضیح می‌دهد درحال چرخش است. اندیشة ابن‌خلدون بیشتر به رئالیست‌ها نزدیکی بیشتری دارد.

 

ابن‌خلدون؛ جامعه‌شناس دنیای سنت: دکتر سیدمیرمحمدسندسی (استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه امام حسین ع)
عده‌ای از جامعه‌شناسان جامعه‌شناسی را علم مدرن می‌دانند بنابراین سراغ ابن‌خلدون نمی‌روند. کسانی چون سید جواد طباطبایی در این گروه قرار دارد. اما من ابن‌خلدون را جامعه‌شناسِ البته متعلق به دنیای سنت می‌دانم. در دنیای غیرمدرن و سنتی هم می‌توان جامعه‌شناسانی را پیدا کرد که در رأس آن‌ها ابن‌خلدون قرارمی‌گیرد. موضوع مطالعه جامعه‌شناسی پدیده های اجتماعی است. تمایز جامعه‌شناسی با معرفت‌های مشابه در روش هم هست. نگاه واقع‌گرایانه یا مشاهده‌ای به پدیده‌ها در درون جامعه‌شناسی قرار می‌گیرد در مقابل نگاه ذهنی و استدلالی و بدون مراجعه به واقعیت قرار دارد که در فیلسوفان ماقبل ابن‌خلدون حاکم بود. براین اساس این سوال مطرح می‌شود که آیا با این معیارها می‌توان وی را جامعه‌شناس دانست. تمام ویژگی‌هایی که یک جامعه‌شناس در مطالعة پدیده‌ها را به کار می‌گیرد در ابن‌خلدون نیز وجود دارد. نمونه‌های متعددی در این زمینه می‌توان مثال زد. دو مفهوم مهم یکی بحث عصبیت و زمینه‌های اجتماعی تقویت‌کننده زمینة عصبیت و سازوکارهای شکل‌گیری و تقویت و زوال عصبیت است که به خوبی در محیط زندگی ابن‌خلدون دیده می‌شود. پس از وارد شدن به زندگی شهری این عصبیت رو به زوال می‌رود. فرآیند شکل‌گیری نیروی اجتماعی یعنی جامعه به مثابه روابط و مناسباتی که در آن وجود دارد به طور بالقوه موجد نیروهای اجتماعی در درون خود است.
ابن‌خلدون نشان می‌دهد این نیروی اجتماعی چگونه قابلیت تبدیل به نیروی سیاسی و به‌دست‌گرفتن قدرت را دارد. نمونه‌های جامعه‌شناختی متعدد دیگری نیز وجود دارد. عصبیت ابن‌خلدون قابل مقایسه با همبستگی دورکیمی است. ابن‌خلدون براساس دنیای سنتی که در آن زندگی می‌کرده نتوانسته در این مورد بیش از این صحبت کند. نیروی اجتماعی ابن‌خلدون را همچنین می‌توان با نیروی اجتماعی مارکس و تضادطبقاتی در جامعه مدرن نیز مقایسه کرد.
یک سوال مهم در اینجا این است که چرا ابن‌خلدون نتوانست با وضوح بیشتری نسبت به پدیده‌های پیرامونی خود صحبت کند دقیقا به همین دلیل است که ابن‌خلدون را جامعه‌شناس دنیای سنت نامیده‌ام به این دلیل که وی در شرایط روابط و مناسباتی متفاوت زندگی کرده است؛ دوره‌ای که در آن تغییرات به اندازه‌ای تدریجی و بطئی است که طبیعی رخ می‌نماید. تمایز جامعه‌شناسی سنتی و مدرن هم در همین‌جا مشخص می‌شود: جامعه‌شناسی مدرن بر فراز تغییر و تحوّلات دنیای سنت قرارگرفته و از امکانات معرفتی بیشتری برخوردار شده است تا بتواند تا تجزیه‌وتحلیل‌های پیچیده‌تری را از وقایع اجتماعی ارائه کند.
بسیاری از قیدهای معرفتی زمانه وی به دلیل گیرافتادن در دنیای سنت مانع از بلندپروازی و بیان روشن و صریح بوده است. در همین مواقع است که به طبیعی خطاب کردن برخی از واقعیت ها بسیار اشاره کرده است. چرا که بیش از این توان آشکار صحبت کردن را ندارد.

 

ابن‌خلدون، افت و خیز دولتها و انقلاب ملتها: زهرا صیامی (دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران)
نظریه دولت و تغییر حکومت خلدون در زمره مهمترین بحث‌های این اندیشمند قرار دارد و بر صورتبندی نظریه‌های دیگران در حوزه دولت تأثیر بسزایی داشته است ازجمله بر نظریه دولت اوپنهایمر. در بخش تشکیل دولت ها نخست تشکیل ملت ها را توضیح می‌دهد. این فرآیند از دوبخش بدوی و حضری تشکیل شده است.
برای تشکیل دولت از دو مقدمه یاد کرده: نخست مدنی و بالطبع بودن انسان که به ناچار شرایط را برای زنذگی اجتماعی و تعاون و همکاری افراد فراهم می‌کند. دوم طبیعت حیوانی و مبتنی بر زورگویی و تعدی‌طلبی انسانی است که هابز به آن اشاره می‌کند. این ویژگی منجر به هرج‌ومرج و کشورگشایی می‌شود. واضع در نظریه ابن‌خلدون به کسی گفته می شود که نظم را در جامعه برقرار می‌سازد. پس از تشکیل حکومت نوبت به وضع قوانین و مقررات می‌رسد. دو نوع جامعه را بر مبنای این قوانین و مقررات از هم تفکیک می‌کند، جوامعی که از حکومت مذهبی مبتنی بر شرع الهی برخوردارند و دیگری جوامعی که مبتنی بر عقلِ عرفیِ مبتنی بر سیاست هستند، که از دید ابن‌خلدون زندگی بدون سیاست امکان پذیر نیست؛ به‌گونه‌ای که حکومت لزوما همراه با زور و سلطه و قدرت برقرار می‌شود. برخلاف روسو که «قرارداد جمعی» را مبنای تشکیل حکومت می‌داند. دعوت دینی و اعتقادات مذهبی در تشکیل دولت‌ها کمک بسیار مؤثری خواهند بود.به‌گونه‌ای که بر کارکرد دین در تحرکات اجتماعی اشاره دارد.
همچنین خلدون برای تشکیل دولت رویکرد اندام¬واره قائل است و چند مرحله را در تشکیل دولت‌ها برمی‌شمارد:
1.دوره استقرار: فرمانروا هنوز کارکرد پادشاهی پیدا نکرده و هنوز رییس قبیله است. 2. دوره خودکامی کاهش همبستگی طبیعی و برقراری خواسته ها و امیال حاکم و سیستم اداری. 3. دوره عظمت 4. آرامش یا شادکامی 5. پریشانی
نقش منفی دولت‌ها در از بین بردن عصبیت خود با مداخله در اقتصاد همراه است و این روند رو به اضمحلال دولت‌ها خود همراه است با فشار بیشتر بر ملت ها و اقشار.ابن خلدون در چنین شرایطی به دلیل صدمات و تلفات در بین مردم موافق انقلاب نیست و عامل تداوم دولت ها و برقراری تمدن ها را گریز از چرخه طبیعی زوال و افتادن در چرخه آگاهانه عدالت می داند. از نظر وی کاملترین عدل با اجرای سیاست شرعی امکان تحقق می‌یابد. مهم‌ترین چیز برای وی متوقف کردن چرخه زوال دولت و تبدیل‌آن به نیرویی محرک است.ثروت برای تامین رضایت نیروی نظامی و نیروی نظامی برای اجرای قوانین وضع شده لازم است و این ثروت را رعیتی تولید می‌کند.

ابن‌خلدون و آینده جهان مدرن: دکتر عباسعلی ابونوری (استادیار اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران‌مرکز(
بحث دوره و عامل گذار در نظریات ابن‌خلدون در شناخت دوره گذار به اقتصاددانان کمک بسیاری کرده است. پیدایش شرایط شکل‌گیری اقتصاد در حدود چهار قرن قبل از مسیح و ریشه هایش در اندیشه های افلاطون و دوگانه پول و فضل وی دیده می‌شود. در قرون وسطی دیدگاه سنت توماس و دیگران زمینه ساز تفکری می‌شود که خود مقدّمات رنسانس یا دوران گذر را در اروپا فراهم می‌سازد. ابن‌خلدون خود متعلق به همین دوران است و اسپانیا نیز بسترساز اصلی این رنسانس است.
اما یک پرسش مهم در اینجا این است که چرا رنسانس از خاورمیانه که خود در دوره‌ای بنیانگذار انقلاب علمی بوده است آغاز نمی‌شود؟
بسیاری از اقتصاددانان ابن‌خلدون را عالم اقتصاد می‌دانند با این استدلال که نظراتش در مورد دولت و نقش اقتصاد در حال حاضر در علم جدید اقتصاد بسیار دیده می‌شود. توضیح و تحلیل خلدون از مراحل چهارگانه فرازونشیب تمدن‌ها خصوصا دوره گذار از تمدن بادیه‌نشینی در تحلیل های اقتصادی امروز ما بسیار مورد توجه است. زمینه های شکل‌گیری فئودالیسم، بورژوازی و بازار، مراحل پنجگانه مارکس، مراحل موردنظر روستو، دیدگاه های کینز و نقش دولت در اقتصاد به اشکال مختلف قابل تطبیق با دیدگاه‌های ابن‌خلدون است.
موضوع کالاهای عمومی، نحوه تولید و توزیع‌ آن، شهرسازی و آموزش عمومی و تامین منافع عمومی، نقش سرمایه گذاری بر درآمد ملی از سوی ابن‌خلدون و نقش ضریب تکاثری از سوی کینز و نقش سرمایه گذاری در تولید ملی از جمله نقاط اشتراک خلدون با اقتصاددانان دوره مدرن است. بحث عرضه، تقاضا و بازار و تعادل و عدم تعادل بازار نیز در لابلای بحث های وی دیده می شود. به ویژه زمانی که از تورم به عنوان زمینه‌ساز سقوط دولت‌ها یاد می‌کند.
همچنین وی تئوری ارزش را مطرح می‌کند که منظور از آن تلاشی است که یک کارگر برای تولید کالا متحمل می شود. رانت در تولید یک کالا که منظور از‌ آن سهم کارگر است و طرح آن از سوی مارکس که انقلاب روسیه را موجب می شود همه به نحوی در نظریات وی تجلی یافته است و در نهایت باید گفت تقسیم کار آدام اسمیت نیز ریشه در آرای بن خلدون دارد.

بررسی تاریخ بیهقی بر اساس تاملات جامعه‌شناسی ابن‌خلدون:‌ مریم کمالی (دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تهران)
بحث اصلی این مقاله علت فروپاشی سلسله غزنوی و عصبیتی است که این دولت را شکل داده و عدم جایگزینی آن با لوازم و ابزاری است که لازمه حکومت‌های صاحب‌تمدن است. ابن‌خلدون نسبت به بیهقی به دلیل همزمانی با حمله مغول، فروپاشی حکومت عباسی و روی کارآمدن تیمور تجربه تاریخی عمیق‌تری کسب کرده است.
اندیشه بیهقی بین اختیار و جبر در نوسان است. بیهقی بحث عصبیت ابن‌خلدون را به‌خوبی در تاریخ نویسی‌اش توضیح می‌دهد. مراحل چهارگانه ابن‌خلدون همگی در دوره غزنوی و تاریخی که بیهقی می‌نویسد قابل دریافت است.
انسان، طبیعت و شهر در اندیشه ابن‌خلدون: جلال محدثی (کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تهران)
سه بحث کلی در مقاله من وجود دارد: 1.انسان، زندگی وی و محیط 2. جایگاه انسان در طبیعت و نسبت وی با آن 3.سکونتگاه های انسانی و نسبت این سکونتگاه ها با محیط و انسان. در خلال این ساختار اندیشه ابن‌خلدون و دیگرانی که در این زمینه وجود دارد مرور می‌شود و زندگی انسانی و بقای آن با امکاناتی الهی از جمله طبیعت و توانایی‌های خود فرد در حوزه اندیشه و صنعت را توضیح می‌دهد.محیط فرصت‌هایی را فراهم می‌کند تا علاوه بر بقا به پرورش و رشد خود هم بپردازد که خود منجر به فرهنگ و دیگر خروجی‌های آن شود.
محیط خود بر سه قسم است: طبیعی و کالبدی و اجتماعی. من تصمیم دارم تا تجلی این سه شکل از محیط را در شهرهای امروز به شکل مقایسه‌ای در تهران و یزد توضیح دهم. ابن‌خلدون نیز به این انواع محیط کم و بیش اشاره کرده و تفوق را به محیط طبیعی می دهد. انسانی که در محیط طبیعی شکل می‌گیرد واجد خصوصیاتی در درگیری برای بقا می شود که مدنیت نامیده می‌شود. نسبت محیط و طبیعت را در جایگاه جغرافیا در اندیشه وی می‌توان جستجو کرد.‌ اقلیم‌های هفتگانه که وی به آن ها اشاره می‌کند واجد هویت‌های تفکیک‌شده است. تاثیر اقلیم بر زندگی و محصولاتش و محیط کالبدی به صورت نتیجه تجربه‌های شخصی و در حوزه‌های مواد و منابع و موقعیت است. نظرات ابن سینا و ابن مسکویه در این زمینه مشابه با ایده‌های ابن‌خلدون است. ابن‌خلدون در نسبتی که اقالیم با محیط های اجتماعی و تمدن ها برقرار می کنند به جبر اجتماعی و جغرافیایی قائل است این جبر را می‌توان در خلال توصیفی دید که از سرزمین ها می کند.
برای این اقلیم‌ها شاخصه‌های مدنی یاد می‌کند. اقلیم چهارم را در بالاترین مرحله قرار می‌دهد.نسبتی که در این سه اقلیم، انسان با محیط‌ها برقرار می کند جالب است. از اقلیم‌های خشک، مناطق حاره تا معتدل و مرطوب در زمین.
خلدون در تاثیر محیط طبیعی بر اجتماعی به دو نکته می‌پردازد: اقلیم بر کیفیت‌های بشری اثرگذار است و بر کیفیت‌های ذهنی و روحی هم مؤثر است. موادی که در اختیار بشر قرار می‌دهد در خروجی های مادی، ارتباطی که با اخلاق برقرار می‌کند دو روحیه شادی و نشاط را در مناطق گرمسیری و سردسیری مقایسه می‌کند
و می‌افزاید هرچه محیط اجتماعی پیچیده‌تر غلبه جبر محیطی کم‌تر می‌شود.
با اشاره به سه جواب بشر به نیاز پرستش در سه نقطه متفاوت در کره زمین یعنی معابد آستک ها در امریکای لاتین و اهرام مصر در شمال افریقا و زیگورات بابل و چغازنبیل به این نتیجه می‌رسیم که تفاوت اقلیمی ضرورتا منجر به تفاوت خروجی‌های مدنی نمی‌شود. با توجه به سیر مطالعه شده باید گفت محیط طبیعی بر خروجی‌های جوامع بشری (در اینجا معماری) تاثیر می‌گذارد.
در دوره ترس بر طبیعت، زندگی در طبیعت، بهره برداری از طبیعت، غلبه بر طبیعت و توسعه پایدار که موضوع اصلی در جامعه امروز است این تعامل بین انسان و محیط را می‌توان جستجو و خروجی های آن را نیز می‌توان در تمدن رهیابی کرد.
در سکونتگاه آنچه از جانب طبیعت تاثیرگذار است سیستم‌هایی است که طبیعت عرضه می‌کند و آنچه سکونتگاه‌ها را شکل می‌دهد، الگوهای شهرنشینی و الگوهای بادیه نشینی است که در الگوی نخست الگویی متمرکز فشرده و در الگوی دوم با الگویی پراکنده سروکار داریم. این سکونتگاه‌ها از الگوی شکل‌گیری در موقعیت خود و ساختار درونی‌شان در بافت خود تحت تأثیر طبیعت و مسائل اجتماعی و فرهنگی هستند.
در مجموع باید چنین نتیجه‌گیری کرد که ابن‌خلدون در حوزه ارتباط انسان با طبیعت، محیط و سکونتگاه از دیدگاه جبری برخوردار است.

انسان، طبیعت و شهر در اندیشه ابن‌خلدون: جلال محدثی (کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تهران)

سه بحث کلی در مقاله من وجود دارد: 1.انسان، زندگی وی و محیط 2. جایگاه انسان در طبیعت و نسبت وی با آن 3.سکونتگاه های انسانی و نسبت این سکونتگاه ها با محیط و انسان. در خلال این ساختار اندیشه ابن‌خلدون و دیگرانی که در این زمینه وجود دارد مرور می‌شود و زندگی انسانی و بقای آن با امکاناتی الهی از جمله طبیعت و توانایی‌های خود فرد در حوزه اندیشه و صنعت را توضیح می‌دهد.محیط فرصت‌هایی را فراهم می‌کند تا علاوه بر بقا به پرورش و رشد خود هم بپردازد که خود منجر به فرهنگ و دیگر خروجی‌های آن شود.

محیط خود بر سه قسم است: طبیعی و کالبدی و اجتماعی. من تصمیم دارم تا تجلی این سه شکل از محیط را در شهرهای امروز به شکل مقایسه‌ای در تهران و یزد توضیح دهم. ابن‌خلدون نیز به این انواع محیط کم و بیش اشاره کرده و تفوق را به محیط طبیعی می دهد. انسانی که در محیط طبیعی شکل می‌گیرد واجد خصوصیاتی در درگیری برای بقا می شود که مدنیت نامیده می‌شود. نسبت محیط و طبیعت را در جایگاه جغرافیا در اندیشه وی می‌توان جستجو کرد.‌ اقلیم‌های هفتگانه که وی به آن ها اشاره می‌کند واجد هویت‌های تفکیک‌شده است. تاثیر اقلیم بر زندگی و محصولاتش و محیط کالبدی به صورت نتیجه تجربه‌های شخصی و در حوزه‌های مواد و منابع و موقعیت است. نظرات ابن سینا و ابن مسکویه در این زمینه مشابه با ایده‌های ابن‌خلدون است. ابن‌خلدون در نسبتی که اقالیم با محیط های اجتماعی و تمدن ها برقرار می کنند به جبر اجتماعی و جغرافیایی قائل است این جبر را می‌توان در خلال توصیفی دید که از سرزمین ها می کند.

برای این اقلیم‌ها شاخصه‌های مدنی یاد می‌کند. اقلیم چهارم را در بالاترین مرحله قرار می‌دهد.نسبتی که در این سه اقلیم، انسان با محیط‌ها برقرار می کند جالب است. از اقلیم‌های خشک، مناطق حاره تا معتدل و مرطوب در زمین.

خلدون در تاثیر محیط طبیعی بر اجتماعی به دو نکته می‌پردازد: اقلیم بر کیفیت‌های بشری اثرگذار است و بر کیفیت‌های ذهنی و روحی هم مؤثر است. موادی که در اختیار بشر قرار می‌دهد در خروجی های مادی، ارتباطی که با اخلاق برقرار می‌کند دو روحیه شادی و نشاط را در مناطق گرمسیری و سردسیری مقایسه می‌کند

و می‌افزاید هرچه محیط اجتماعی پیچیده‌تر غلبه جبر محیطی کم‌تر می‌شود.

با اشاره به سه جواب بشر به نیاز پرستش در سه نقطه متفاوت در کره زمین یعنی معابد آستک ها در امریکای لاتین و اهرام مصر در شمال افریقا و زیگورات بابل و چغازنبیل به این نتیجه می‌رسیم که تفاوت اقلیمی ضرورتا منجر به تفاوت خروجی‌های مدنی نمی‌شود. با توجه به سیر مطالعه شده باید گفت محیط طبیعی بر خروجی‌های جوامع بشری (در اینجا معماری) تاثیر می‌گذارد.

در دوره ترس بر طبیعت، زندگی در طبیعت، بهره برداری از طبیعت، غلبه بر طبیعت و توسعه پایدار که موضوع اصلی در جامعه امروز است این تعامل بین انسان و محیط را می‌توان جستجو و خروجی های آن را نیز می‌توان در تمدن رهیابی کرد.

در سکونتگاه آنچه از جانب طبیعت تاثیرگذار است سیستم‌هایی است که طبیعت عرضه می‌کند و آنچه سکونتگاه‌ها را شکل می‌دهد، الگوهای شهرنشینی و الگوهای بادیه نشینی است که در الگوی نخست الگویی متمرکز فشرده و در الگوی دوم با الگویی پراکنده سروکار داریم. این سکونتگاه‌ها از الگوی شکل‌گیری در موقعیت خود و ساختار درونی‌شان در بافت خود تحت تأثیر طبیعت و مسائل اجتماعی و فرهنگی هستند.

در مجموع باید چنین نتیجه‌گیری کرد که ابن‌خلدون در حوزه ارتباط انسان با طبیعت، محیط و سکونتگاه از دیدگاه جبری برخوردار است.

 

نويسنده : ویدا مزین

این کاربر 1 مطلب منتشر شده دارد.

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.