فرهنگ سازمانی
نوع فرهنگ سازماني حاكم در موفقيت فعاليتهاي صورت گرفته در زمينهي كيفيت نقش بهسزايي دارد. فرهنگ سازماني بهعنوان ساختاري تلقي ميگردد كه مشتمل بر 3 ساختار فرهنگي فرعي مختلف ميگردد: بوروكراتيك، نوآورانه، حمايتي. در فرهنگ بوروكراتيك خطوط مشخصي از سلسله مراتب اداري و افراد مافوق وجود دارد و فعاليتهاي سازماني بهطور كاملاً منظم و سيستماتيك انجام ميگيرد.
فرهنگ نوآورانه مشتمل ميگردد بر: خلاقيت، آزادي عمل، نتيجهگرايي و ريسكپذيري. در فرهنگ حمايتي يك محيط گرم و دوستانه وجود دارد، و افراد بهطور آزادانه، صادقانه، منصفانه در كنار هم كار ميكنند. فرهنگ سازماني ارائه كنندهي يك سري ارزشهاي مشترك در سازمان است.
از آنجایی که امروزهرقابتبراي ارائه کیفیتخدماتبهعنوانیکمسئلهراهبردیکلیدیبراي سازمانهاییکهدربخشخدماتفعالیتمی کنند،شناختهشدهاست. سازمانهاییکهبهسطح بالاتریازکیفیتخدماتدستمی یابند،سطوحبالاتریازرضایتمنديمشتریانرا نيز خواهند داشت. در رابطه با كيفيت خدمات، چندين بعد در ساختار سازماني ميبايد لحاظ گردد كه عمدتاً عبارتند از: ملموس وظاهرفیزیکی (همه آنچه که ابعاد تصویری تسهيلات فيزيكي را فراهم میکنند تا مشتری برای ارزیابی كيفيت خدمات ،آنها را مدنظر قرار دهد شامل می شود.)،قابلیت اطمینان ، پاسخگویی ومسئولیت ،تعهد (تضمین) وهمدلی.
امروزه يكي از سياستهاي ارائه كيفيت خدمات در بسياري از سازمانها ، فرهنگ سازماني مي باشد. لذا نوع فرهنگ سازماني حاكم در موفقيت فعاليتهاي صورت گرفته در زمينهي ارتقاء كيفيت خدمات نقش بهسزايي دارد.
مفهوم فرهنگ
فرهنگ، جمع ارزشهاي ياد گرفته شده و تسهيم شده، باورها، ويژگيهاي رفتاري و سمبلها (نشانهها و رمزها) است. اين تسهيم هر چهقدر گستردهتر باشد فرهنگ بههمان ميزان بهويژگي فرهنگ عمومي يا فرا بودن نائل ميشود.
فرهنگ تعيين كنندهي مرز سازماني است يعني سازمانها را از هم تفكيك مينمايد، دوم، نوعي احساس هويت به پيكر اعضاي سازمان تزريق ميكند. سوم، فرهنگ باعث ميشود كه در افراد نوعي تعهد نسبت به چيزي بهوجود بيايد كه (آن چيز) بسي بيش از منافع شخصي فرد است. چهارم، فرهنگ موجب ثبات و پايداري سيستم اجتماعي ميگردد. سرانجام فرهنگ بهعنوان يك عامل كنترل بهحساب ميآيد كه موجب بهوجود آمدن يا شكل دادن به نگرشها و رفتار كاركنان ميشود.
سازمانهاي برتر فرهنگهاي قوي دارند كه تطابق پذيري مستمر در تمامي زمينههاي عملكردي را مورد تشويق و ترغيب قرار ميدهد. فرهنگ سازماني اعتقادات و عقايد مشتركي را ارائه ميكند كه ميتوانند بر كيفيت خدمات ارائه شده اثر گذاشته و براي آن مورد استفاده قرار گيرد. همچنين نقش حياتي را در دستيابي به اهداف و ارائه خدمات با سطح كيفي بالا به افراد ذينفع ايفا ميكند.
فرهنگ عبارتست از مجموعهي پيچيدهاي از علوم، دانشها، هنرها، افكار و اعتقادات. قوانين و مقررات، آداب و رسوم و بهطور خلاصه كليه آموختهها و عاداتي كه يك انسان بهعنوان عضو جامعه اخذ ميكند. انسپر در كتاب «اصول جامعهشناسي» از فرهنگ بهعنوان محيط «فوق جسماني» بشر ياد ميكند. و منظور او جدا ساختن فرهنگ از عوامل جسماني و طبيعي است.
فرهنگ سازماني وجود يك سلسله از باورها و اعتقادات عجين شده در انسان است كه ضمير ناخودآگاه او را هدايت ميكند و به قول ادگار شاين در سه لايه مصنوعات و ابداعات، ارزشها و مفروضات اساسي وجود انسان را اشغال كرده است. زماني كه وجوه اشتراك باورها و ارزشها در افراد يك جامعه و يا يك سازمان زياد و عميق باشد، آن فرهنگ قوي ميشود، در غير اينصورت، فرهنگ آن جامعه ضعيف ميگردد و بهراحتي قابليت تغيير را دارد.