موفقيت "روابط عموميها " منوط به درك صحيح مديران و تصميمسازان درون سازمان و سپردن سكان روابط عموميها به افرادي متخصص، توانمند و مسلط به حوزه كاري روابط عمومي و رسانههاست تا با برقراري ارتباطي صحيح و حرفهاي با رسانهها، مردم و سازمان مربوطه، از عهده وظايف خطيري كه بر دوش آنهاست برآيند. به گزارش خبرنگار جامعه فارس، بدون ترديد اهميت كار اطلاعرساني و انعكاس اقدامات، فعاليتها و كاركردهاي سازمانها و نهادهاي مختلف از اهميت خود فعاليتهاي صورت گرفته، كمتر نيست چرا كه در صورت انجام حجم وسيع و گستردهاي از اقدامات رنگارنگ، اگر از طريق سيستمي منسجم و كارآمد، اقدامات صورت گرفته انعكاس مناسبي نيابد، دستيابي به اهداف و چشماندازهاي سازماني ترسيم شده ميسر نخواهد بود. در اين ميان يكي از بخشهايي كه در هر نهاد و سازماني به عنوان پيشاني سازمان مربوطه به ايفاي نقش اطلاعرساني و برقراري تعامل با مجموعههاي برونسازماني ميپردازند، "روابط عموميها " هستند؛ در واقع ميتوان گفت يكي از كاركردهاي اصلي روابط عموميها، اطلاعرساني و انعكاس همهجانبه اقدامات صورت گرفته و برقراري ارتباط مستمر و سازنده با رسانهها و مردم است. ارتباطي كه مديران روابط عموميها با اصحاب رسانه و خبرنگاران برقرار ميكنند و نوع اين ارتباط، قطعا نقش بهسزايي در موفقيت يا عدم موفقيت سازمان در رسيدن به اهداف و چشماندازهاي ترسيم شده دارد چرا كه رسانهها با ظرفيت گستردهاي كه در بين تودههاي مردمي دارند همچنين به واسطه نقشي كه بهعنوان پل ارتباطي بين مردم و سازمانها دارند، ميتوانند عامل مهمي در برقراري ارتباطي دوسويه بين تودههاي مردمي و سازمان داشته باشند و از سويي چهرهاي موجه مطابق واقع يا غيرواقعي از سازمانها ارائه كنند. اما آنچه در رابطه با كاركرد روابط عموميها اهميت دارد، سطح شناخت مديران روابط عمومي از "رسانهها " است چرا كه تعامل با رسانهها نيازمند داشتن شناخت صحيح و كافي از رسانههاست و مديراني كه تخصص و سواد رسانهاي لازم در اين حوزه را نداشته باشند، نميتوانند تعامل و ارتباط مناسبي با رسانهها برقرار كنند و البته به اين واسطه، ضربات غيرقابل جبراني نيز بر پيكره سازمان مربوطه خود وارد ميكنند چرا كه در صورت عملكرد موفق سازمان در حوزه كاري خود و عدم انعكاس مناسب فعاليتهاي صورت گرفته به خاطر ضعف واحدهاي روابط عمومي و ارتباط ضعيف با رسانهها، تصويري مشوش و حتي غيرواقعي از سازمان مربوطه در نزد رسانهها و به تبع آن افكار عمومي ترسيم خواهد شد. لذا حضور افرادي متخصص و مديراني مسلط به حوزه كاري روابط عمومي و آشنا به مباني ارتباطات و رسانه در روابط عموميها ميتواند امتيازي بسيار مهم براي سازمان باشد و به تحقق اهداف سازماني ترسيم شده نيز كمك شاياني داشته باشد. از سوي ديگر، آگاهي از مطالبات، خواست و سليقه "مردم " براي مديران سازمانها نيز بسيار تعيينكننده و حياتي است چرا كه بدون در نظر گرفتن مطالبات مردمي نميتوان خطمشي صحيحي براي سازمان مربوطه ترسيم كرد و در اين ميان نيز نقش اساسي به عهده روابط عموميها به عنوان واسط بين مردم و سازمان مربوطه است. در واقع هنر روابط عموميها، درك و شناخت صحيح از خواستههاي مردمي و دريافت بازخوردهاي عملكرد سازمان است تا با جمعآوري، دستهبندي و آناليز اين اخبار و اطلاعات، نقش مشاوري توانمند و مسلط را براي مديران و سياستگذاران سازمان ايفا كنند؛ سازمانهايي كه از طريق روابط عموميهاي خود نتوانند اطلاعات بهروز، دستهبندي شده و صحيحي از نيازها و مطالبات مردمي در حوزه كاري خود داشته باشند، نميتوانند اميدي به موفقيت خود در طي مسير صحيح براي تحقق اهداف ترسيم شده داشته باشند. نكته ديگري كه در رابطه با روابط عموميها و جايگاه آن در سازمانها قابل بررسي و تأمل است، نوع نگاه مديران سازمانها به روابط عموميهاست؛ چرا كه در صورت عدم اعتقاد مديران سازمان به اهميت و جايگاه تعيينكننده روابط عموميها، نميتوان اميد چنداني به كاركرد مطلوب روابط عموميها داشت. اگر مديري درك صحيحي از روابط عمومي و جايگاه خطير آن در سازمان نداشته باشد، توان چنداني نيز براي گزينش و انتخاب فردي توانمند و مسلط به حوزه كاري روابط عمومي به خرج نخواهد داد و اين امر در نهايت منجر به اشغال پست روابط عمومي توسط فردي غيرمتخصص و ناآشنا به حوزه كاري روابط عمومي ميشود و چنين روابط عمومي نهتنها از پس وظايف محوله برنخواهد آمد بلكه براي جبران ضعفها و كاستيهاي خود، متوسل به شيوههاي غيرحرفهاي و احيانا غيراخلاقي نيز ميشود. از سوي ديگر مسئولان چنين روابط عموميهايي بهصورت مطلق، تسليم اوامر و نواهي مديران ارشد سازمان خود خواهند بود و هيچ نقشي در تعيين خط مشيها و سياستگذاريهاي سازمان نخواهند داشت. معمولا چنين روابط عموميهايي صرفا به تريبوني براي تبليغات به نفع سازمان مطبوع خود و احيانا توليد اخباري جهتدار براي پوشاندن ضعفها و كاستيهاي سازمان مربوطه مبدل ميشوند و هيچ تعامل سازندهاي نيز با اصحاب رسانه و خبرنگاران نخواهند داشت. در مجموع ميتوان گفت، موفقيت روابط عموميها منوط به درك صحيح مديران و تصميمسازان درون سازمان و سپردن سكان روابط عموميها به افرادي متخصص، توانمند و مسلط به حوزه كاري روابط عمومي و رسانهها است تا با برقراري ارتباطي چندجانبه، صحيح و حرفهاي با رسانهها، مردم و سازمان مربوطه، از عهده وظايف خطيري كه بر دوش آنهاست برآيند.