سه شنبه, 06 آذر 1403

 



بررسی نقش روابط عمومی در فرآیند توسعه جامعه

بررسی نقش روابط عمومی در فرآیند توسعه جامعه

محسن بقائی

بررسی نقش روابط عمومی در فرآیند توسعه جامعه، یکی از موضوعات اساسی در مطالعات مربوط به این حوزه است.

متاسفانه علی رغم تاکیدات زیاد صاحبنظران این حوزه بر نقش بنیادی روابط عمومی در توسعه، هنوز آثار و ادبیات قابل اتکایی در این خصوص وجود ندارد.

روابط عمومی

لذا به نظر می رسد اهتمام خاص برای پرداختن به موضوع لازم است.

در این مقاله، تلاش می شود تا صرفاً گام اول برداشته شود، امید آنکه اندیشه مندان روابط عمومی، قلم فرسایی لازم را در این خصوص داشته باشند.

توسعه چیست؟

با توجه به شناختی که از روابط عمومی در نزد صاحبنظران این حرفه وجود دارد، ابتدا به تبیین مباحث توسعه و انگاره های اساسی آن می پردازیم. ” توسعه“ از لحاظ لغوی به معنی فراخی و وسعت دادن و بهبود است. یکی از آراء مهم در تبیین مفهوم توسعه، آن را نوعی تغییرات اجتماعی می داند که در سه سطوح اجتماعی، ارزشی و سیاسی رخ می دهد.

مجموعه این تغییرات باید به بروز وضعیت هایی جدید در زمینه رشد تولید، بهبود سلامت عمومی و افزایش میزان امید به زندگی، رفاه مادی بیشتر، ارتباطات گسترده تر و پیچیدگی اجتماعی بیشتر، جایگزینی روابط افقی مبتنی بر مذاکره و چانه زنی به جای روابط عمودی و مبتنی بر اقتدار و حاکمیت قانون منجر شود که در نهایت، گسترش حق انتخاب را بر افراد جامعه ضمانت می کنند.

نظریة مهم دیگری، ”توسعه“ را به معنای ”امکان دسترسی مردم به فرصت های مناسب و پایدار برای ارتقای سطح زندگی خود و دیگران“ معنی می کند. در این نظریه، توسعه صرفاً به معنای بهبود زندگی مادی نیست که انسان صرفاً خوب بپوشد، خوب بنوشد، خوب بخورد و خوب سفر کند، بلکه توسعه واقعی زمانی اتفاق می افتد که انسان بتواند خوب فکر کند، محترم باشد، آزاد باشد، در مسیر کمال و تعالی قدم بردارد، تشویق شود و در تصمیم گیری های مؤثر فرصت مشارکت پیدا کند، مشارکتی که نه تنها نخبگان، بلکه مردم عادی را نیز در بر گیرد و مبتنی بر ”آگاهی راستین“ باشد.

امیل دورکیم“ جامعه شناس فرانسوی، جامعه توسعه نیافته را، جامعه اخلال مند، ناهماهنگ و نامتعادل می داند و بر این باور است که در یک جامعه توسعه نیافته، بی نظمی اجتماعی، محصول عدم تعادل و نقصان همدردی و یا همفکری بین اعضای یک جامعه است و نشانه های آن را گسترش طلاق، فحشاء، بی عدالتی، فقر، فرار از خانه، مهاجرت، ایدز و روابط اجتماعی ناسالم بر می شمرد که نشانه های یک جامعه بیمار هستند، همانند تب که نشانه بیماری انسان است.

با توجه به مطالب عنوان شده، می توان نتیجه گرفت که توسعه یعنی فاصله گرفتن از یک وضعیت به وضعیتی جدید است که متضمن بهبود بوده و کیفیت زندگی افراد جامعه را در زمینه های مادی و معنوی ارتقاء می دهد.

روابط عمومی چیست ؟

روابط عمومی یک وظیفه برجسته مدیریتی است که هدف آن کمک به حل مسائل یک سازمان و گروه‌های اجتماعی مرتبط با آن است. بی تردید تحقق این هدف، زمانی ممکن است که ابتدا روابط عمومی، اطلاعات مناسبی از لحاظ کمّی و کیفی در اختیار مدیران جامعه و گروه‌های اجتماعی قرار دهد، سپس تلاش کند تا حجم اطلاعات و کیفیت آن بدون دستکاری و حاوی حقیقت، شفافیت و دقت باشد تا فهمی که هر یک از طرفین از طرف مقابل بدست می آورد، یک فهم واقعی باشد؛ چنانکه این روند بدرستی انجام پذیرد، می‌توان گفت روابط عمومی نقش خود را برای تحقق روند مذکور ایفا کرده است.

نقش روابط عمومی در توسعه

پس از آنکه درباره نقش روابط عمومی در توسعه مفهوم و روابط عمومی بحث شد، اینک باید پرسش اصلی این نوشتار را طرح کرد که آیا روابط عمومی می تواند به تحقق توسعه کمک کند؟

به یقین پاسخ به این پرسش، زمانی ممکن است که ابتدا این پرسش را پاسخ دهیم که اصولاً کدام روابط عمومی می تواند به توسعه کمک کند و باز در حالی که ما از نقش روابط عمومی در توسعه بحث می‌کنیم، نظریاتی را به یاد آوریم که روابط عمومی را ذاتاً ضد توسعه به ویژه در بُعد معنوی توسعه می‌دانند. زمانی که افراد سرشناس مثل ”یورگن هابرماس“ فیلسوف و جامعه شناس آلمانی با یک دید انتقادی، روابط عمومی را مورد بحث و بررسی قرار می دهد، می گوید : ”عقیده آگاه سازی، اطلاع رسانی به مردم به وسیله کارشناسان روابط عمومی، به سمت پذیرش پیام و دستکاری افکار عمومی تغییر جهت داده است.

این دیدگاه، برداشتی از روابط عمومی است که بی تردید، ضد توسعه بوده و پیوندهای توسعه نیافتگی را تعمیق می بخشد.

اینجا، این پرسش پیش می آید که کدام نوع روابط عمومی می تواند در خدمت توسعه بوده و معرف دیدگاه‌های ”روابط عمومی توسعه“ و ”روابط عمومی حامی توسعه“ باشد و اگر ما دیدگاه ”هابرماس“ را بپذیریم، باز می توانیم از” روابط عمومی“ توسعه صحبت کنیم؟

در پاسخ باید گفت، دیدگاه های ”هابرماس“، گویای آن است که نوعی از روابط عمومی وجود دارد که با آنچه که در ابتدا از توسعه مطرح کردیم، مغایرت دارد، چرا که گفت و شنود را توسعه نمی دهد، اطلاعات را تحریف می کند، مشارکت مصنوعی ایجاد می کند، صرفاً مبلغ مدیران است و ...

پس می توان نتیجه گرفت روابط عمومی در یک شکل واقعی و بدون تحریف و آنچه که امروز از آن به عنوان یک علم و حرفه یاد می شود، می تواند در خدمت توسعه باشد. برای تنویر بحث مایلم تفکیکی بین ”روابط عمومی لی“ و ”روابط عمومی برنیز“ داشته باشم.

در سال ۱۹۰۶ ”ادوارد. لی“ روابط عمومی را بنا نهاد، در ”اعلامیه اصول“از صداقت، صراحت، شفافیت، دقت و متفاوت بودن روابط عمومی از تبلیغات سخن راند، در حالی که وقتی ”ادوارد. برنیز“ که در سال ۱۹۱۵، دیدگاه های خود را در خصوص روابط عمومی منتشر کرد و به عنوان بنیانگذار روابط عمومی مدرن مطرح شد، از توانایی دست اندرکاران روابط عمومی برای خلق رضایت سخت گفت و مهندسی انسانی را مطرح کرد و گفت : ”متخصصان روابط عمومی می‌توانند با استفاده از توانایی های خود، مردم را به هر سویی که بخواهند، سوق دهند“.

من بر این باورم که انتقاد ”هابرماس“ ، متوجه ”روابط عمومی برنیزی“ است و روابط عمومی واقعی نه تنها زمینه ساز توسعه، بلکه باز کننده درها به روی توسعه است.

با این توضیح، مایلم بحث را با نوع شناسی” گرونیک“ از الگوهای روابط عمومی بسط دهم.

جیمز گرونینگ“ چهار نوع الگو و مدل از روابط عمومی ارائه می کند :

۱) ”روابط عمومی انتشاراتی، تبلیغاتی“ با هدف ایجاد انگیزه و ترغیب

۲) ”روابط عمومی اطلاع رسانی عمومی“ با هدف انتقال و انعکاس اطلاعات سازمانها به مردم

۳) روابط عمومی دو سویه با هدف ایجاد آشتی، حل اختلاف و جلب موافقت گروه های اجتماعی به نفع سازمان

- روابط عمومی دو سویه همسنگ با هدف کمک به رفع مشکلات سازمانها و گروه های اجتماعی مرتبط با آنها، به گونه ای که منافع هر دو طرف به طور همتراز تامین شود.

همانطور که از عناوین الگوها می توان دریافت، هیچیک از سه الگوی اول نمی توانند به توسعه کمک کنند، چرا که یا کاملاً یکسویه هستند (الگوهای اول و دوم) و یا نهایتاً به نفع یک طرف ارتباط، فکر وعمل می‌کنند و مردم که هدف نهایی توسعه است، فاقد جایگاة واقعی در این مدلها هستند.

پس نتیجه می گیریم که تنها روابط عمومی برتر و دوسویه همسنگ است که می تواند در خدمت توسعه باشد و به عبارتی می توان آن را ”روابط عمومی توسعه“ یا ”روابط عمومی حامی توسعه“ نام نهاد.

نحوه کمک روابط عمومی به توسعه

با این مقدمه، اگر بپذیریم که روابط عمومی می تواند در ”توسعه“ جامعه، موثر واقع شود، این پرسش مطرح می شود که اصولاً این نقش، چگونه و از طریق کدام کارکردها ممکن است؟

به طور کلی و با توجه به مباحث زیادی که در خصوص نقش رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی و یا به طور کلی نقش ارتباطات در توسعه مطرح شده است، می توان نقش روابط عمومی را در توسعه و یا وظایف ”روابط عمومی توسعه“ را به شرح زیر عنوان کرد :

۱) نشر دانش و توسعه آگاهی

نقش روابط عمومی را در جامعه کنونی که به نظر می رسد در بین عناوین متعدد اطلاعاتی به آن، باید ”جامعه دانش“ را به نقل از ”پیتر دراکر“ ، شایسته‌تر دانست، دانش مداری و دانش گستری عنوان کرد که حاصل آن توسعة آگاهی در جامعه است. روابط عمومی این نقش را به طرق مختلف و از طریق کاربرد تکنیک های اختصاصی و عاریتی انجام می دهد.

برای مثال ارسال خبر یا تولید خبرنامه، جلوه هایی از نشر دانش در روابط عمومی هستند که باید مبتنی بر اصول روابط عمومی، حاوی صراحت، صداقت، مبتنی بر تحقیق، غیر جانبدارانه، واقعی و در خدمت اهداف متعالی جامعه و انسانها باشد.

همچنین باید در نظر داشت که ”آگاهی“ مورد نظر روابط عمومی که می تواند برای توسعه، راهگشا و مفید باشد، آگاهی انتقادی، واقعی و محصول گفت و شنود بین مدیران و گروه های اجتماعی از یکسو و گروه های اجتماعی مختلف و متعدد با هم از سوی دیگر در یک فضای آزاد، همسنگ و برابر است که بی تردید در آن، هر دو طرف گفت و شنود، حق اظهار نظر داشته و استدلال و عقلانیت، معیار پذیرش دیدگاه‌های طرفین است.

نتیجه مهم این کارکرد، زمینه سازی فکری و فرهنگی برای اجرای برنامه‌های توسعه است.

۲) توسعه تحلیل و مطالعات افکار عمومی

بر اساس یک نظر معروف، فاصله بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته، صرفاً یک نقطه است و آن اینکه هر جا ”تجلیل“ اصالت دارد، نشانة توسعه نیافتگی و هر جا که ”تحلیل“حاکم باشد، نشانة توسعه یافتگی است. از طرف دیگر احترام گذاشتن به انسانها که محور توسعه هستند و به ویژه افکار آنان و بهره برداری از آرای مردم در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها، در گرو عملکرد روابط عمومی در زمینه مطالعات افکار عمومی به شیوه های علمی و انتقال و تاکید بر توجه به آنها در نزد مدیران است.

۳) جلب مشارکت مردمی و اصلاح سیاستها و عملکرد مدیریتی

یکی از رموز توفیق سیاستهای توسعه در هر جامعه‌ای، مشارکت مردم در فرآیند توسعه است.

یکی از توانمندیهای ارزنده روابط عمومی ، توان جلب مشارکت مردمی است که از طریق توسعه شناخت، معرفی راه های مشارکت، ارتباط دادن موضوع مشارکت به منافع فردی و گروهی مشارکت کنندگان و هدایت آنان به سمت توجه به اطلاعاتی که این امر را ممکن می‌سازد، به دست می آید. روابط عمومی در شکل آرمانی خود، ”مشارکت واقعی“ را ایجاد می کند و از هر گونه کمک به ایجاد ”مشارکت مصنوعی“ و احتمالاً ”گزینشی“ خودداری می‌کند.

از طرف دیگر، با مطالعه مستمر بازخورد عملکرد مدیران و انتقال آن، همواره می کوشد تا با رعایت یکی از قوانین طلایی روابط عمومی تحت عنوان ”قانون مراقبت از رفتار مدیران“ ، در صدد اصلاح سیاستهای مدیریتی و مدیران جامعه باشد که محصول این کارکرد را می توان ”بازتابندگی توسعه‌ای“ نام داد، به این ترتیب که مدیران جامعه می توانند همواره از طریق روابط عمومی، عملکرد توسعه را مجدداً مشاهده و نقاط ضعف و قوت را بررسی کنند.

۴) کاهش شکاف ها و نابرابریهای اطلاعاتی

یکی از نکات راهبردی در روابط عمومی آرمانی، فراموش نکردن گروه های اجتماعی حاشیه‌ای است. گروه های حاشیه‌ای، در برابر گروه های اجتماعی کلیدی قرار دارند. گرچه توجه به اثر بخشی بر اساس هدف گذاری و اولویت شناسی انجام می پذیرد و بر اساس آنها، گروه های کلیدی در پیکار ارتباطی مشخص می شوند. لیکن در پیکار ارتباطی، تعیین گروه های حاشیه ای و برنامه ریزی ویژه برای قدرت بخشی به آنها ضروری است. به عبارت دیگر، توجه به گروه های مخاطب کلیدی، نباید به حاشیه رانی گروه های مخاطب غیر کلیدی منجر شود. این رویکرد را می توان یک رویکرد عدالت گرایانه در کار روابط عومی دانست و آن را به ضرورت کاهش نابرابریهای اطلاعاتی نیز تعمیم داد.

بنابراین، یکی از وظایف بسیار مهم روابط عمومی در برنامه های توسعه، رساندن اطلاعات به کلیه بخشهای جامعه است تا همگی آنها فرصت مداخله و مشارکت در توسعه را داشته باشند.

افزون بر آن، رفع شکاف های اطلاعاتی نیز ضروری است. ”تیکور“ ، ”دونووور“ و ”اُولین“ در بیان فرضیة ”شکاف آگاهی“ یا اطلاعات، مفهوم شکاف را این گونه تعریف می کنند : ”به همراه افزایش انتشار اطلاعات رسانه های جمعی در یک نظام اجتماعی، بخش هایی از جمعیت که پایگاه پایینی دارند، اطلاعات را کسب می کنند و در نتیجه، شکاف آگاهی میان این دو بخش، به جای کاهش، افزایش می یابد.“ از اولین کسانی که این موضوع را در پژوهش های ارتباط جمعی و روابط عمومی مورد بحث قرار دادند، ”هایمن“ و ”شیتسلی“ بودند که اصطلاح ”بی خبران همیشگی“ را در مورد کسانی که به خود اجازه آگاه شدن نمی دهند، ابداع کردند.“

بنابراین روابط عمومی می تواند با غلبه بر ”حاشینه نشینی اطلاعاتی“ و فعال سازی حاشیه رانده شدگان اطلاعاتی، کل جامعه را در متن برنامه های توسعه قرار دهد.

همانطور که ”آنتونی گیدتز“ جامعه شناس آلمانی مطرح می کند، از آثار مدرنتیته، یکی ”دور گزینی“ است که بر اساس توسعه روابط به شکل غیر فیزیکی و ارتباط الکترونیک مد نظر قرار می گیرد و دومی ”نهفتگی زایی“ است که روابط اجتماعی را از زمینه های محدود نزدیک به زمینه های نامحدود مکانی و زمانی سوق می دهد ، باید برای کمک به روند توسعه، ابزارهای مناسبی را بکار گرفت. مثلاً استفاده صرف از سایت برای ارتقای سلامت عمومی در جامعه‌ای مثل ایران، دامن زدن به شکاف آگاهی است و باید به اطلاع رسانی محلی مثل استفاده از ”مروج سلامت“ و یا رسانه های سنتی روی آورد.

علاوه بر کارکردهای یاد شده، ایفای نقش مؤثر در مدیریت بحران را نیز به این فهرست اضافه کرد.

نتیجه گیری :

با توجه به آنچه در ابتدای این بحث به عنوان بعضی از نتایج توسعه مطرح شد، مثل رشد اقتصادی، ارتقای سلامت عمومی، حاکمیت روابط افقی، جایگزینی روابط مبتنی بر مذاکره به جای اقتدار، امکان تفکر، احساس کفایت و شایستگی، آزادی، مشارکت واقعی، کرامت داشتن و ... و نیز با توجه به مواردی که به عنوان زمینه های کمک روابط عمومی به توسعه مطرح شد، همچون نشر و توسعه آگاهی و فرهنگ سازی، توسعه تحلیل و مطالعات افکار عمومی، جلب مشارکت مردمی و اصلاح عملکرد مدیریتی و کاهش نابرابریهای اطلاعاتی و قدرت بخشی به حاشیه رانده شدگان اطلاعاتی که در نمودار شماره یک آمده است، می توان نتیجه گرفت که روابط عمومی در رسیدن به هر یک از نتایج می تواند کمک های خود را بروز دهد. برای مثال اگر یکی از نتایج توسعه را دستیابی به ارتقای سطح سلامت عمومی و افزایش ”میزان امید به زندگی“ بدانیم، مکانیسم کمک روابط عمومی را این گونه تبیین می کنیم.

می دانیم که خمیر مایه هر تصمیم گیری که نهایتاً به رفتار منجر می شود، آگاهی و اطلاعات است. اگر جامعه مفروض، دارای آگاهیهای کافی در زمینه اهمیت و نحوة حفظ سلامت خود باشد، به گونه‌ای که بر اساسی یکی از قوانین طلایی روابط عمومی به نام ”قانون طلایی گفتمان“، نشر دانش و آگاهی رسانی در حد کفایت باشد، می توان امیدوار شد که اعضای آن جامعه، توانمندی لازم را برای حفظ خود در برابر تهدید کننده‌های سلامت دارند. آنگاه روابط عمومی می تواند با بهره گیری از ”نظریه وضعیتی در روابط عمومی“ به جلب مشارکت عمومی برای رسیدن به این هدف اقدام کند و با توسعه تحلیل و مطالعات افکار عمومی، دلایل ضعف آگاهی و عدم مشارکت ها و وضعیت ”حاشیه رانده شدگان“ یا محروم ماندگان از دریافت آگاهیها را دریافته و آنها را در اصلاح عملکرد مدیران سلامت جامعه بکار گیرد. در چنین وضعیتی است که می توان به کمک روابط عمومی برای حصول یکی از نتایج توسعه دل بست، به شرطی که دست اندرکاران روابط عمومی نیز در استفاده از شیوه ها و تکنیک هایی که از طریق آنها در پی کمک به فرآیند توسعه هستند، اهداف و نتایج توسعه را مد نظر داشته باشند. برای مثال حصول به نتیجه یاد شده بر اساس استفاده از ابزارهای نامناسب و یا شیوه های اقتدار گرایانه ممکن نیست.

روابط عمومی ها در اکثر سازمان ها و نهادها ، با دشواری های فراوانی در اجرای وظایف خود رو به رو هستند؛ از بودجه های محدود و نگاه بعضا غیر تخصصی مسئولان به این مقوله گرفته تا تربیت نیروهای توانمند و فعالیت های مشقت زا. اما وضع در شبکه بانکی به مراتب پیچیده تر است .
در بانک ها به دلیل آنکه بنگاهی اقتصادی هستند ، حوزه های فرهنگی و اجتماعی، متولیان مشخصی ندارند . اصولا چون تعریف کار مدونی در حوز های یاد شده وجود ندارد ، به صورت خودکار این وظایف به واحدهای روابط عمومی واگذار می شود و طبیعتا حجم کار را بالا می برد . علاوه بر این، تقریبا در همه بانک های کشور « تبلیغات » بر عهده روابط عمومی است و مضاف بر آن امور بازاریابی هم در برخی سازمان ها به روابط عمومی محول شده است .
سئوال اینجاست آیا این مساله فی نفسه مشکل زاست یا خیر و آیا رویکرد صحیح، ادامه وضع موجود است؟آیا باید روابط عمومی ها بر بسیاری تخصص ها و اموری همچون تبلیغات و بازاریابی اشراف داشته و در آن زمینه ها صاحبنظر باشند یا اینکه باید همه این حوزه ها را از هم تفکیک کرد ؟
اگر دو دیدگاه تخصصی و عرفی را در مورد مساله یاد شده مورد کنکاش قرار دهیم شاید پاسخ پرسش خود را نیز بیابیم . در رویکرد علمی و تخصصی، روابط عمومی موضوعی جدا از تبلیغات و بازاریابی است و اساسا رسالت این سه حوزه با هم متفاوت است، اما تداخل وظایفشان بسیار است . در روابط عمومی با دو موضوع عام به نام «جامعه» و «مخاطب» مواجه هستیم اما در بازاریابی با مفهومی به نام «مشتری» والبته تبلیغات نیز ابزاری ارتباطی (با تاکید صرف بر استفاده از رسانه های جمعی) و در خدمت هر دو حوزه جامعه و مشتری است .
در حوزه روابط عمومی و تبلیغات نیز مخاطبان به دو حوزه درون و برون سازمانی تقسیم بندی می شوند ؛ به گونه ای که حوزه فعالیت تبلیغات صرفا با برون سازمان مرتبط است ، در حالی که روابط عمومی، توجه به هر دو حوزه را مد نظر قرار می دهد .
اما نگاه عرفی، چیز دیگری به ما می گوید ، اینکه ضرورتی به جدا سازی این حوزه ها نیست و فربه شدن احتمالی سازمان، مانعی بزرگ در تفکیک وظایف و مسئولیت هاست . بنابراین می توانید تصور کنید بانک هایی را که هر سه حوزه را پوشش می دهند با چه مشکلاتی دست به گریبانند و باید اذعان داشت مدیریت کردن اداره هایی با ویژگی های پیش گفته، کاری است بس دشوار . اما از همه مهم تر کاری است که باید مدیران آنها انجام دهند و همواره این سئوال اساسی مطرح است که در راس این اداره ها لازم است مدیر در کدام بخش تخصص داشته باشد.
مدیرانی که رویکرد بازاریابی دارند ممکن است از معرفت لازم برای شناخت رسانه ها برخوردار نبوده و یا به عبارت بهتر، سواد رسانه ای لازم را نداشته باشند و محتمل است آنها که به بیان عرفی مدیرانی ارتباطی و رسانه ای هستند ، در بحث های بازاریابی و تبلیغات از مهارت ویژه این حرفه ها برخوردار نباشند . به عنوان مثال در ایام وقوع زلزله آذربایجان و به سوگ نشستن جمعی از هموطنانمان که همزمان بود با مسابقات المپیک ، یکی از بانک ها تیزر موزیکال تلویزیونی با موضوع المپیک پخش کرد که چندان به مذاق مردم خوش نیامد . در آن مقطع لازم بود مدیر مربوطه بلادرنگ از پخش تیزر یاد شده جلوگیری و یا دست کم نسبت به تهیه تیزری برای عرض تسلیت اقدام می کرد .    به هرروی به نظر می رسد بانک ها برای آنکه بتوانند در عصر پیچیده امروز در بازار رقابتی حرفی برای گفتن داشته باشند، لازم است به دقت نسبت به تفکیک حوزه های یاد شده و متقابلا ایجاد انتظارات منطقی ، اقدام کنند .
باید بپذیریم ، صرف طرح موضوعاتی متعصبانه با این محتوا که روابط عمومی جامعیت و برتری لازم بر علومی همچون بازاریابی و تبلیغات را دارد ویا ، آنکه روابط عمومی می داند لزوما بر دو حوزه دیگر نیز اشراف دارد ، تفکری صحیح، قرینه و همزاد با تحولات روز نیست. پیچیدگی کار و فعالیت ، تخصص های تازه می آفریند و برای اتخاذ تصمیمی درست و ارائه برنامه هایی علمی، جامع و کارآمد ، به هر سه تخصص، با هم و در کنار هم ، بدون رجحان یکی بر دیگری نیازمندیم .
انباشت وظایفی متعدد و نوعا متفاوت در یکجا، نیروها را نیز فرسوده و مدیریت را در ایفای وظایف با مشکلات جدی مواجه می سازد . برخی بانک ها وظایف مشترک را به سمت کمیته ها سوق داده اند ، در برخی بانک ها نیز ادارات در قالب مدیریتی واحد ایجاد شده و بسیار شیوه هایی دیگر . اما تدابیر هر چه باشد ، باید به سمتی سوق یابد که بر مبنای آن، خروجی کار برای سازمان مربوطه مطلوب و در راستای تحقق اهداف و منافع آن باشد .
باید از تحصیل کرده های روابط عمومی ، صرفا در این حوزه انتظار داشت باشیم و اگر قرار است آنها «بازاریاب» و«مبلغ» سازمان نیز باشند ، حتما و قطعا آنها را آموزش دهیم و با اصول ، مبانی و دیدگاه های موجود در حوزه های مربوطه آشنا سازیم .

نويسنده : محسن بقائی

این کاربر 2 مطلب منتشر شده دارد.

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.