تعريف بازاريابى |
بازاريابى بعنوان فرآيندى مديريتى - اجتماعى تعريف مىشود که بوسيلهٔ آن افراد و گروهها از طريق توليد و مبادلهٔ کالا با يکديگر، به امر تأمين نيازها و خواستههاى خود اقدام مىکنند. براى روشن شدن اين تعريف بايد بدواً اصطلاحات مهم نياز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسى کرد.
نياز |
نيازهاى انسان، يکى از مفاهيم اساسى بازاريابى است. احساس محروميت همان نياز است. انسان داراى نيازهاى پيچيدهاى است. اين نيازها شامل نيازهاى فيزيکى يا نياز به غذا، پوشاک، گرما و سرما، امنيت و ... نيازهاى اجتماعي، نظير نياز به احساس تعلّق و محبت و
خواسته |
خواسته شکلى است که نيازهاى انسان تحت تأثير فرهنگ و شخصيت انفرادى به خود مىگيرد. خواستهها برحسب امکاناتى که تأمينکننده نيازها هستند، تعريف مىشوند. وقتى جامعهاى متحول مىگردد، خواستههاى اعضاى آن نيز توسعه مىيابد. وقتى مردم در معرض امکانات بيشتر و مورد علاقه خود قرار مىگيرند، توليدکنندگان نيز اقدام به توليد کالاها و خدماتى مىکنند که خواستههاى جديد را پاسخ گويند.
تقاضا |
مردم تقريباً داراى خواستههايى نامحدود هستند اما در برابر منابع محدودى قرار دارند. از اينرو کالاهايى را براى مصرف انتخاب مىکنند که در ازاى وجوه پرداختي، حداکثر رضايت را براى ايشان فراهم آورد. خواستهها، وقتى با قدرت خريد همراه باشند، تبديل به تقاضا مىشوند.
کالا |
هر چيزى که بتوان براى جلب توجه، بدست آوردن، استفاده و يا مصرف، در بازار عرضه کرد و توانايى تأمين يک خواسته يا نياز را داشته باشد، کالا تلقى مىشود
مبادله |
مبادله خود عبارت است از دريافت چيزى مطلوب از کسى ديگر، در مقابل ارائه مابهازايى به او. مبادله هسته مرکزى بازاريابى است و براى تحقق آن، شرايط زير لازم است: - حداقل دو طرف بايد با يکديگر مشارکت داشته باشند. - هر طرف بايد چيز باارزشى براى مبادله با ديگرى در اختيار داشته باشد. - هر طرف بايد علاقهمند به مبادله با طرف ديگر باشد. - هر طرف بايد در رد و يا قبول پيشنهاد طرف ديگر آزادى کامل داشته باشد. - و بالاخره، هر طرف بايد داراى توانايى لازم براى مراوده و تحويل باشد.
معامله |
مبادله هسته مرکزى ارزيابى است، اما معامله، واحد اندازهگيرى بازاريابى بهشمار مىرود. يک معامله، شامل داد و ستد فايده بين طرفين معامله است. براى تحقق يک معامله شرايط زير لازم است: - وجود حداقل دو کالاى باارزش. - شرايطى که روى آن توافق بهعمل آيد. - زمان توافق. - و مکان توافق.
بازار |
به مجموعهاى از خريداران بالقوه و بالفعل يک کالا، بازار اطلاق مىشود.
مديريت بازاريابى |
براى نيل به اهداف شرکت مديريت بازاريابى مىکوشد بهطريقى که مىتواند سطح، زمانبندى و ماهيت تقاضا را تحت تأثير قرار دهد. بهعبارت ساده، مديريت بازاريابي، همان مديريت تقاضا است. در اينجا مديريت بازاريابى بعنوان تجزيهوتحليل، برنامهريزي، اجرا و کنترل برنامههايى تعريف مىشود که براى نيل به اهداف سازمانى تهيه مىگردند؛ برنامههايى با هدف ايجاد و حفظ مبادلات نافع با خريداران.
..
فلسفهٔ مديريت بازاريابى |
ما مديريت بازاريابى را کوشش براى دستيابى به مبادلاتى مطلوب با بازارهاى هدف تعريف کرديم. چه فلسفهاى بايد راهنماى اين تلاشهاى بازاريابى باشد؟ و در اين ميان منافع سازمان، مشتريان و جامعه هر يک چه ارزشى دارند؟ بهخصوص که در اغلب موارد اين منافع با يکديگر در تضاد هستند.فعاليتهاى بازاريابى سازمانها تحت مفاهيم پنجگانهاى اداره مىشوند.
مفهوم بازاريابى |
در مفهوم بازاريابي، اعتقاد بر اين است که نيل به اهداف سازماني، بستگى تام دارد به تعيين و تعريف نيازها و خواستههاى بازارهاى هدف و تأمين رضايت مشتريان بهنحوى مطلوبتر و مؤثرتر از رقبا. جالب اين است که اين مفهوم يک فلسفه نسبتاً جديد اقتصادى است. مفهوم بازاريابى بهصور مختلفى بيان شده است از جمله: نياز را پيدا کن و پاسخ بده (از کايزر سند و گراول - Kaiser Sand & Gravel) پرواز، خدمت (از هواپيمايى بريتانيا) و تا شما راضى نشويد، راضى نمىشويم (از جنرال الکتريک). و نيز جي.سى پنيز موتو (J.C. Penney's motto) مفهوم بازاريابى را اين چنين خلاصه کرده است: با قدرت هرچه تمامتر پول مشترى را مملو از فايده، کيفيت و رضايت مىکنيم.
مفهوم بازاريابى اجتماعى |
مفهوم بازاريابى اجتماعى بر اين پايه استوار است که هر سازمان بايد نخست نيازها، خواستهها و منافع بازارهاى هدف خود را تعيين کند؛ سپس در مقايسه با رقبا اين نيازها و خواستهها را با صورت کارآمدتر و مؤثرترى تأمين کند بهنحوى که بقا و بهبود رفاه مشترى و جامعه هر دو فراهم گردد. مفهوم بازاريابى اجتماعى از جمله جديدترين مفهوم از مفاهيم پنجگانه فلسفه مديريت بازاريابى است.
..
اهداف نظام بازاريابى |
نظام بازاريابى ما از فعاليتهاى جمعى دهها هزار مؤسسهٔ انتفاعى و غيرانتفاعى تشکيل شده است. اين سيستم کليه افراد، اعم از خريداران، فروشندگان و بسيارى از گروههاى اجتماعى واجد خصوصيات مشترک را تحت تأثير قرار مىدهد.
. تعریف مدیریت بازاریابی:
عبارتست از:تجزیه وتحلیل-طرح ریزی-اجراوکنترل برنامه های تعیین شده برای فراهم اوردن مبادلات مطلوب با بازارهای مورد نظربه منظوردستیابی به هدف های سازمان.
تاکید مدیریت بازاریابی بیشتربرعرضه محصولات وخدمات سازمان برمبنای نیازوخواسته های بازارموردنظرونیزاستفاده ازقیمت گذاری ارتباطات وتوزیع موثر جهت اگاهی دادن ایجادمحرک وارائه خدمات به بازاراست.
وظایف مدیریت بازاریابی:
ان وسرانجام ارائه مشخصات تقاضا برای دستیابی به اهداف سازمان است.به عبارت دیگرمدیریت بازاریابی مدیریت تقاضاست.
تحقیقات بازاریابی:
طراحی-گرداوری-تجزیه وتحلیل وگزارش داده های مرتبط بایک مسئله بخصوص بازاریابی که یک شرکت با ان روبرو است راتحقیقات بازاریابی می گویند.
-بازاریابی بین المللی:
الف)بررسی نظام تجارت بین الملل:
شرکتی است که می خواهدواردبازارهای خارجی شودبایدشناختی ازنظام تجارت جهانی به دست اورد.اولین موضوعی که دربررسی نظام تجارت بین الملل به ان توجه خواهیم داشت موانع ومحدودیتها می باشد.این موانع عبارتنداز:
1.تعرفه
متداولترین ومعمولترین موانع می باشد.تعرفه مالیاتی است که دولت کشورخارجی برواردات کالاهای خاص وضع می کند.هدف ازوضع
تعرفه کسب درامدیاحمایت ازصنایع داخلی می باشد.
2.سهمیه:
درمنابع ارزی وحمایت ازاشتغال داخلی است..
4.کنترلهای ارزی:
.
5.موانع غیرتعرفه ای:
ب)بررسی محیط اقتصادی:
دوعامل اقتصادی که بایدیک بازاریاب بین الملل به ان توجه کندعبارتنداز:
1-ساختارصنعتی کشور:شامل(اقتصادمعیشتی-اقتصادصادرکنندگان مواداولیه خام-اقتصاددرحال صنعتی شدن-اقتصادصنعتی)
دریک اقتصادمعیشتی اکثریت مردم به کشاورزی ساده مشغولند.انها مصرف کننده بخش اعظم تولیدات خودهستندومازاد تولید خودرا به صورت پایاپای با کالای ساده دیگرمبادله می کنند.
دراقتصادصادرکنندگان مواداولیه خام سیستم اقتصادی ازنظریک یاچندماده طبیعی غنی است امادرسایرموارد بسارفقیراست.قسمت اعظم درامدانها ازمحل صادرات مواداولیه تامین می شود.
دریک اقتصاد درحال صنعتی شدن بین10تا20درصداقتصادکشورراتولیدتشکیل می دهد.
نهایتا دراقتصاد صنعتی کشور صادر کننده عمده فراورده های صنعتی و وجوه سرمایه گذاری است.
2-توزیع درامد:دومین عامل اقتصادی که بایدیک بازاریاب به ان توجه کندتوزیع درامد درکشور است.پنج نوع توزیع درامدعبارتنداز:
1-درامدهمه خانواده ها بسیارکم است.
2-درامداکثرخانواده ها بسیارکم است.
3-درامد تعدادی ازخانواده ها بسیارکم وتعدادی بسیار زیاداست.
4-درامدتعدادی ازخانواده هابسیارکم-متوسط وتعدادی بسیار زیاداست.
5-درامد اکثرخانواده ها متوسط است.
عوامل شکست بازاریابی (marketing) |
|
|
شکـستچیست؟ شکست" نقطه ی مقابل "موفقیت" نیست. ترجیحاً باید اظهار داشت که بهتراست نقطه ی متضاد موفقیت را عواملی نظیر بی تفاوتی و سهل انگاری در نظر بگیریمچراکه بی تفاوتی و بی مسئولیتی می تواند ما را در جاده توهم و بی میلیقرار دهد. در این شرایط بیهوده تلاش می کنیم و اهداف غیر واقعی برای خودقائل می شویم و متاسفانه نمی توانیم به خواست های خود جامه ی عملبپوشانیم. از سوی دیگراگر بخواهیم موفقیت را بررسی کنیم باید اذعان داریم که مقوله مذکور صرفاًدر "رسیدن" و "ثمر یافتن" است که می تواند معنا پیدا کند اصلاً مهم نیستکه با چه نوع محدودیت هایی روبرو هستیم و یا چه حدودی در پیش رویمان وجوددارد؛ اگر بخواهیم بر روی محدودیت ها و موانع برچسب شکست بزنیم، با اینکار خود ارزش ذاتی و وجودیمان را از بین می بریم و توانایی تغییر شرایط رااز دست خواهیم داد. باید توجه داشت که هنر فائق آمدن بر محدودیت ها رابیشتر میتوان به عنوان یک تمرین معنوی و روحانی در نظر گرفت. این امر بهشما ارزش، احترام، و شان خاصی عطا می کند، و سبب می شود که خودتان را بهعنوان یک پیشرو در مسیر سفر به سوی کسب موفقیت های بیشتر ببینید.. بسیاری از افراد قضاوت های ناآگاهانه و نسنجیده ای از خود و توانایی هایشان دارند و قادر نیستند کهتصویر مناسبی از شخصیت فردیشان در ذهن بسازند. این قبیل افراد مسیر صحیحمعنوی زندگی خود را پیدا نکرده اند و در برخی موارد شاهد آن هستیم که پسمانده های عاطفی مسموم گذشته را به دوش میکشند و به هیچ وجه قادر به زمینگذاشتن آنها نیستند. عموماً ماهیت وجودی افراد از دو جزء تشکیل می شود. ازیک طرف قسمتی از وجودتان هست که به شما اجازه پیش روی نمی دهد و از سویدیگر قسمت دیگری از وجودتان هم هست که شما را تشویق می کند تا موقعیت هایجدید را در آغوش بگیرید. نیکوست تنشی که میان این دو جزء ایجاد می شود رانه تنها به منزله ی یک امتیاز ویژه محسوب کنید، بلکه باید آنرا به عنواننوعی عرصه ی مولد که حاوی گونه ای تعادل و آرامش است نیز در نظر بگیرید. این قابلیت به شما کمک میکندتا بتوایند ارزیابی دقیقی از خواست ها و نیازهای خود داشته باشید البتهرسیدن به تعادل و آرامش مبحثی نیست که بتوان به راحتی و با سرعت زیاد بهآن دست پیدا کرد. برای رسیدن به مطلوب خود باید یک روند معقول آن هم در یکبازه ی زمانی معین را طی کنید. اصولاً طبیعت پالایش و پاکسازی روح بدینشرح است: تبدیل کردن همه ی محدودیت ها و تاریکی ها به روشنایی. همچنینطبیعت شفا و بهبودی نیز این چنین است: ریشه کن کردن علائم و الگوهایاخلاقی و رفتاری دست و پا گیر و روشن کردن این مطلب که چه کسی هستیم و چهکسی می خواهیم باشیم اما مسئله ای که باید بیش از پیش به آن توجه داشت ایناست که "شکست" متضاد "موفقیت" نیست. ترجیحاً می توان اظهار داشت که نقطه یمقابل موفقیت، چیزی نیست جز بی تفاوتی و سهل انگاری. به این خاطر که بی تفاوتی مارا در جاده ی سهل انگاری و بی مسئولیتی قرار می دهد، سبب می شود تلاشبیهوده به خرج دهیم و اهداف غیر واقعی برای خود در نظر بگیریم. موفقیت سراسر رسیدن و ثمرگرفتن است. گاهی اوقات شاید برای رسیدن به موفقیت لازم باشد عقب نشینیکنیم تا بتوانیم به آرامش و سکون بیشتری دست پیدا کنیم، و شاید گاهی اوقاتلازم باشد از پیشروی های یک سویه به سمت ناشناخته ها دست بکشیم. اگر هدفمورد نظر خیلی فراتر از دست یابی باشد و ما با تمام قدرتمان تلاش کنیم تابتوانیم به آن دست بیابیم، می توانیم نتیجه بگیریم که موفقیت در همانتلاشی که می کنیم نهفته است، در همان طی کردن مسیر، در توانایی تلاش کردن،در استطاعت رسیدن به مطلوب، در کمالی که تمامیت جسم، ذهن، و قلبمان رامحصور کرده و آنها را با هم همسو میکند تا هدفی را که می خواهیم دنبالکنیم.. در راه رسیدن به رشد معنوی، مانمی توانیم روند پیشرفت خود را از روی میزان کارهایی که برای انجام دادنباقی مانده است، ارزیابی کنیم. چرا که ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چهمدتی طول کشیده تا ما برای چالشی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم، آمادهشویم. چالشی که حتی اگر ساده هم به نظر برسد، باز هم کاملاً سخت است وبیانگر گامی مهم در بالغ سازی روح بشریت به شمار می رود. نمیتوان گفت کهما در حال حاضر در کجای این مسیر رشد واقع شده ایم. ما نمی توانیم جایگاهفعلی خود را در مقام مقایسه با جایگاه دیگران مشخص کنیم. دلیلش کاملاًواضح است: شاید فردی را که ما می بینیم توانسته کارهایی را انجام دهد کهما نمی توانیم با موفقیت به پایان برسانیم ولی شاید در حوزه های دیگریدچار مشکل باشد که ما از آن بی اطلاع هستیم. چون نقاط ضعف آنها را به عینهنمی بینم، احساس می کنیم که اصلاً وجود ندارندهر کسی در مرحله ی رشد، برچیزی غلبه می کند و از یک سطح به سوی سطوح دیگر گام بر می دارد تا در مسیرخود، رشد و تعالی عرفانی پیدا کرده و به نور و حقیقت دست پیدا کند. هیچراه کمالی به غیر از این وجود ندارد. و این مسئله چیزی نیست که به شمابدهند یا اعطا کنند. باید آن را بدست آورید و این امر تنها با یک تصمیمذهنی که با خود بگویید: "من باید آن را بدست آورم" میسر نخواهد شد. روحشما باید تمام مراحل تزکیه را تجربه کند.. ● انتقال از شکست به موفقیت شامل چه مراحلی است؟ سطوح گذر از شکست و رسیدن بهموفقیت شامل چه مواردی می شود؟ ابتدا باید به خودتان آزادی بدهید؛ افزایشموفقیت شما به شدت و کثرت میزان آزادی هایی که برای خود قائل می شویدبستگی دارد. باید ببینید که تا چه اندازهمی توانید خودتان را از قید و بندها و محدودیت ها نجات دهید. موفقیت فردی،مسئله ای نیست که تعریف خاصی داشته باشد، و یا بتوان برای آن استاندارهایجهانی قائل شد و سپس برای رسیدن به آن استاندارها تلاش نمود. زمانی بهموفقیت دست پیدا خوهید کرد که با خودتان صادق باشید. باید این جرات راپیدا کنید که خودتان باشید و با تمام وجود درک کنید که در اعماق وجودتانچه چیزی نهفته است. باید ببیند که چشم های جهان به مقبولیت عام بیش ازصداقت اهمیت می دهد. شاید تصور کنید که فرهنگ یا رسوم حاکم بر جامعه حیطهای از موفقیت را نمایان می سازد، ولی همین استانداردهای مرسوم، برای سالبعد، نسل بعد، و دوره بعد تغییر پیدا می کنند و دیگر به عنوان موفقیتمحسوب نمی شوند؛ اما استنباط ما از حقیقت و اینکه چه کسی هستیم همیشه میتواند مبین موفقیت باشد، چرا که با این دید کاری نکرده ایم جز اندازه گیریحقیقت و این حقیقت جویی و حقیقت شناسی تنها آزادی های بیشتری را برای مابه ارمغان می آورد، و ما را از روشنایی به سوی نورهای تابنده تر هدایت مینماید. اگر با یکی دوبار غواصی کردنمروارید صید نکردی از اقیانوس ایراد نگیر، بگرد نقاط ضعف غواصی خود راپیدا کن شاید هنوز به عمق کافی نرسیده ای. ● شکستی نیست مگر دست کشیدن از تلاش حال که با مفاهیم شکست وموفقیتبیشتر آشنا شدید با هم عواملی را که باعث میشود ما در کارمان نتوانیم نتایج دلخواه را بگیریم ،بررسی میکنیم ۱) ننوشتن اهداف ،نمی دانند از زندگی چه میخواهند ، هیچ هدف یا آرزویی ندارند یا اهدافشان مبهم است. ۲) میخواهند بهترین ها را به خدمت بگیرند بجای این که خود بهترین باشند . ۳) نداشتن تعهد، در نتیجه هیچ عملی انجام نمی دهند . ۴) بی نظم اند،( یک میز بهم ریخته) . ۵) دفتر ثبت ندارند ، معاملات وردوبدل ها را نمی نویسند . ۶) فقط به فکر خودش است واهمیت نمی دهد زیرمجموعه هایش چه می کنند . ۷) پیغام گیر تلفنی ندارد ( قابل دسترسی نیست ). ۸) تلفنها را سریع پاسخ نمی دهد ( بلافاصله ) . ۹) نداشتن اطلاعات کافی در زمینه بازاریابی در نتیجه بی علاقه وکسل می شود . ۱۰) بد قول است و سر قرار دیر می آید و توضیحی هم نمی دهد . ۱۱) افرادی را که دعوت می کند پی گیری نمی کند انگار اهمیتی ندارد. ۱۲) خیلی زود دست می کشد وتسلیم می شود ،( معمولا در ۹۰ روز اول) . ۱۳) با بروز مشکلات و مسائل بی انگیزه می شود ودچار تردید، لذا سرعتش کم می شود . ۱۴) درمورد سایر سیستم ها ( شرکتهای دیگر ) بد دهنی می کند ولذا اعتبار خود را به عنوان یک انسان مثبت از دست می دهد . ۱۵) واقعا در مورد کار جدی نیست . ۱۶) حرمت نفس پایینی دارد و با ماشین ولباس کثیف این طرف وآن طرف می رود (نمی داند که همکارانش او را به عنوان مدیر می شناسند) . ۱۷) تنبل است، می خواهد بدون کار کردن دستمزد های خود را ازطریق کار کردن همکارانش بگیرد. ۱۸) سند هایی که به دیگران می دهد کثیف ،بد خط و ناخوانا است . ۱۹) شرکت خود را نمی شناسد . ۲۰) نشناختن کالایی که تبلیغ می کند . ۲۱) به شکایت وگله گذاری های همکارانش توجه نمی کند . ۲۲) موفقیت های همکارانش را بیان نمی کند ( تشویق ؟؟؟؟؟؟) . ۲۳) کارهایش را روزانه انجام نمی دهد ( بجای روزی ۱ ساعت هفته ای ۷ ساعت کار می کند ). ۲۴) از دستمزد گرفتن مدیران خود ناراحت است . ۲۵) مدام شرکت ،مدیران ، محصول ونحوه ذستمزد دهی را سرزنش می کند ، قر می زند(نمی خواهد مسولیت قبول کند) . ۲۶) توقعات غیر منطقی وغیر واقعی در برابر تلاش کم خود دارد . ۲۷) بجای همنشینی با افراد موفق ومدیران ارشد با افراد منفی باف می گردد(کبوتر با کبوتر باز با باز ......) . ۲۸) اصلا صبور نیست ، می خواهد بدون این که زیر سازی کند شرایط را فراهم آورد و زود به درآمد بالا برسد . ۲۹) اطلاعات جدید را به همکاران ویامدیران خود سریع انتقال نمی دهد. ۳۰) مدام شکایت می کند ،زود افسرده شده و بسیار ضعیف ظاهر می شود . ۳۱) مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد ( از این کار به آن کار ) . ۳۲) در گیر نامه های زنجیره ای ، وسیستم های سرمایه گذاری و ...... می شود. ۳۳) بجای تلاش فردی می خواهد با زیرکی، دیگران کار اورا انجام بدهند . ۳۴) از پرداخت هزینه های اضافی خوداری می کند ( هزینه کاتالوگ ، جلسات آموزشی و .......). ۳۵) انتفاد ها را شخصی تلقی می کند ، نه به معنی نه حالا است (دلیلی به من بده تا بله بگویم) ، ولی او به آنها زنگ نمی زند . ۳۶) نمی تواند خود را با تغییرات شرکت وفق دهد . ۳۷) اصلا کالای خود را نمی شناسد ، فقط پول برایش مهم است . ۳۸) به راحتی تحت تا ثیر اخبارو امواج منفی از طرف دوستان و افراد فامیل قرار می گیرد و به اخبار مثبتهیچ توجهی نمی کند ( از خود نظری ندارد) . ۳۹) بجای این که اکثر وقت خود را باهمکارانش باشد تنهاست . ۴۰) به مسئله مطلق گرایی زیاد وابسته است و تحمل هیچ کم وکاستی را ندارد . ۴۱) اصلا برنامه ای برای موفقیت ندارد بلکه برنامه هایش برای شکست آماده شده است . ۴۲) ظاهری غیر حرفه ای و غیر شیک دارد . ۴۳) همیشه به دنبال بهانه تراشی است . ۴۴) فکر میکند همه چیز را بلد است . ۴۵) مطالعه ندارد و اطلاعات خود را به روز نمی کند . ۴۶) از نظر ظاهری در وضع مزاجی خوبی نیست و انرزی کافی ندارد . ۴۷) در کار کم فروشی می کند ۴۸) به شایعات گوش می دهد و ساده لوحانه با هر حرفی کار را متوقف می کند . ۴۹) برای این که جالب به نظر برسد دروغ می گوید . ۵۰) از همه مهمتر واقعا باور ندارد // to be , its up to me if its // اگر قرار است باشد بر عهده من است. |
کانالهای توزیع مویرگی ، مزایا و معایب آن
شنبه ,۷ اردیبهشت , ۱۳۹۲
نویسندگان :
دکتر شهباز برآهویی
فرزام بحرینی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قشم
TMBAچکیده
تصمیم درباره کانال توزیع و فروش کالا، از جمله مهمترین تصمیماتی است که فرا روی مدیران قرار دارد. تصمیم درباره توزیع کالا بر سایر تصمیمات بازاریابی تأثیر مستقیم میگذارد. نبض یک شرکت در دست شبکه توزیع و فروش آن است، اما با همه این شرایط اغلب شرکتها به کانالهای توزیع کالاهای خود توجه کافی ندارند و این امر گاه عواقب زیانباری برای آنان به دنبال دارد و در مقابل، بسیاری از شرکتهای با استفاده از سیستمهای توزیع خلاق، به مزیت رقابتی دست یافتهاند. بدون شک شرکتهای پخش مویرگی یکی از اساسیترین نقشها را در توزیع کالا در سطح کشور انجام میدهند. نقش اساسی این شرکتها در توزیع کالاها و رساندن آنها به دست مصرف کنندگان بر هیچ کس پوشیده نیست. امروزه با پیشرفت تکنولوژی بدون شک شرکتهایی در دنیای تجارت موفق خواهند بود که از سرعت عمل، دقت و کیفیت مناسبی در ارائه محصولات خود برخوردار باشند..: کانالهای توزیع ، توزیع مویرگی ، توزیع عمده فروشی
دانش آموخته کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
TMBAچکیده :
ارتباط دهان به دهان در بازاریابی یکی از مهمترین ابزارهای غیر رسمی ارتباطات در میان مصرف کنندگان در مورد کالاها، خدمات و سازمانها است که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.امروزه بازاریابی دهان به دهان ازاهمیت بسیاری نزد بازاریابان برخوردارگردیده است ،تاجایی که عده ای معتقدند این نوع تبلیغات از جمله موثرترین و کارامدترین شیوه های تبلیغاتی است.با توجه به اهمیت موضوع و نقش موثر اینگونه تبلیغات بر رفتار و نگرش مصرف کننده، این تحقیق باهدف بررسی تبلیغات دهان به دهان و چگونگی تاثیر آن بر رفتار مصرف کننده صورت گرفته است وهمچنین باتوجه به اینکه مفاهیم موجوددرعلم فیزیک پایه واساس علوم دیگرمی باشند و می توانند در درک بهترحقایق موثرباشند دراین مقاله نیزیک بررسی اجمالی بر ارتباط میان قانون کریستین هویگنس فیزیکدان مشهورهلندی وبازاریابی دهان به دهان (امواج تبلیغاتی) ، جهت درک بهتر موضوع صورت گرفته است .
بازاریابی دهان به دهان،اصل هویگنس ،ارتباطات شفاهی،تبلیغات شفاهی.