جمعه, 02 آذر 1403

 



جامعه شناسی استاد گودرزی

بنام خدا

 

 

دانشجو : حسن پور فرجام

images copy

استاد : آقای عبد ا... گودرزی

بسمه تعالی

آئین نامه هسته های پژوهش ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور

این آئین نامه در جهت اجرای سیاست های چشم انداز ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور مبنی بر پژوهش محور بودن فعالیت های کانون های فرهنگی و هنری و لزوم برنامه پژوهشی در ستاد عالی و کانون ها و به منظور ایجاد و تقویت هسته های پژوهش در گروه های آموزشی مستعد و واجد شرایط تنظیم و به اجرا گذاشته می شود .

در این آئین نامه برای اختصار به «ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور» ، «ستاد» به «معاونت آموزش و پژوهش »، «معاونت»، به «کانون های فرهنگی و هنری» ، «کانون» و به «دبیرخانه نظارت و هماهنگی بر کانون های فرهنگی و هنری مساجد استان» ، «دبیرخانه استان» اطلاق می شود .

ماده1. تعريف هسته پژوهش

به مجموعه اي متشكل از اعضاي كانون هاي فرهنگي و هنري كه داراي علاقه و تجربه پژوهشي اند و بر محور يك برنامه پژوهشي مصوب فعاليت هاي علمي دارند هسته پژوهشي گفته مي شود .

ماده 2 . اهداف و وظايف

اهداف و وظايف هسته پژوهش عبارت است از :

الف ) انجام دادن پژوهش هاي برنامه محور ، در جهت افزايش توان و اعتلاي جايگاه علمي كانون و دستيابي روز افزون به يافته هاي علمي نوين و تلاش در كاربردي شدن نتايج پژوهش ها و به كارگيري آنها در فعاليتهاي مسجد و كانون

ب) انجام دادن پژوهش هايي كه به حل معضلات اساسي كشور كمك مي كند و جذب اعتبارات پژوهشي از خارج از ستاد

ج)مهيا كردن علمي پويا و مولد و برنامه محور

د) سازماندهي گروه هاي پژوهشي در مساجد و تقويت فعايت هاي مشترك پژوهشي

ه)هدايت گروه هاي پژوهشي به مطالعه و تفكر پيرامون موضوعاتي كه ستاد آنها را براي جوانان مسجدي لازم مي داند .

ماده3. شرايط تشكيل هسته پژوهشي

هسته پژوهشي بنا به تقاضاي «كانون »و با شرايط زير تشكيل مي گردد :

الف) هدف و عنوان هسته پژوهش، متناسب با نياز هاي آموزشي و پژوهشي مساجد و در جهت توسعه بنيه علمي اعضاء كانون در يكي از زمينه هاي علمي يا كاربردي باشد

ب) تقاضاي تشكيل هسته پژوهشي به تأييد دبيرخانه استان رسيده باشد .حد اكثر مدت بررسي پس از ارائه پيشنهاد توسط مدير كانون به دبيرخانه استان يك ماه مي باشد .چنانچه ظرف اين مدت تنيجه بررسي دبيرخانه استان به معاونت منعكس نشود ، متقاضي تشكيل هسته پژوهشي مي تواند تقاضاي خود را مستقاً توسط مدير كانون به معاونت ارسال نمايد .

ماده 4 . شرايط اعضاي اصلي هسته پژوهشي

هسته پژوهشي با حد اقل سه عضو «كانون» كه شرايط زير را دارا باشند و در نظر گرفتن شرايط موضوع ماده 3 تشكيل مي شود .

الف) به انجام رساندن حد اقل يك طرح پژوهشي

ب) انتشار حد اقل يك مقاله علميپژوهشي در مجلات علمي معتبر در سه سال گذشته

ج) فعاليت مؤثر در كانون

د) شركت در يكي از فراخوان هاي پژوهش ستاد

تبصره 1 : حداقل دو تن از اعضاي هر هسته پژوهشي بايد دو شرط از شرايط فوق را دارا باشند

تبصره 2 : يك عضو هسته پژوهش مي تواند در بيش ازيك هسته پژوهشي در كانون ها شركت داشته باشد .

تبصره 3 : هسته مي تواند عضو غير اصلي از خارج از كانون داشته باشد .

ماده 5 . پشتيباني از هسته هاي پژوهش

1- از طريق واريز اعتبارات پژوهشي به دبيرخانه استان توسط ستاد

2- با مشاركت هسته هاي پژوهش در فراخوان هاي ستاد

3- عقد قرارداد بين كانون و دبيرخانه استان جهت اجراي طرح هاي پژوهشي

ماده 6 .

چنانچه دبيرخانه استان پس از بررسي سالانه ، عملكرد هسته را نامطلوب تشخيص دهد ، موضوع لغو هسته از سوي دبيرخانه استان در شوراي پژوهشي دبيرخانه استان مطرح خواهد شد.

این آیین نامه در 6 ماده و 3 تبصره در سال 1389 به تصویب شورای پژوهشی معاونت رسید و از تاریخ ابلاغ لازم الاجراست.

روانشناسی فردی

امید و انگیزه افراد برای فعالیت و پیشبرد امور خود و جامعه شان امری است فردی که تنها در ویژگی های روانی و شخصیتی افراد یا فرهنگ و شرایط اجتماعی ریشه دارد. شرایط اجتماعی و فرهنگی تاثیری بر احساس امیدواری یا ناامیدی افراد جامعه دارد و برعکس و احساس امیدواری و ناامیدی افراد پیامدهایی برای جامعه دارد.

وقتی از امید صحبت می کنیم، دست کم دو مولفه را باید در نظر داشته باشیم:

۱) وجود میل و شوق و خواسته ای در فرد،

۲) احتمال برآورده شدن این میل و شوق و دستیابی به آن خواسته.

بنابراین وقتی فردی امیدوار است که اولاً چیزی را بخواهد و ثانیاً دست یافتن به آن خواسته را هم غیرممکن نداند و تا حدی از اطمینان در دستیابی به خواسته اش داشته باشد. در این صورت است که فرد برای پیشبرد امور خود فعالیتی می کند و از حالت انفعال بیرون می آید. برعکس، اگر به هر دلیلی فردی به چنان درجه ای از بی میلی برسد که هیچ خواسته ای نداشته باشد یا شرایط را چنان ببیند که امکانی را برای تامین خواسته اش یا تغییر شرایط نتواند تصور کند، طبیعی است که انگیزه ای برای حرکت و فعالیت در خود نخواهد دید و از او انتظار پویایی و تحرک نمی توان داشت. جامعه ای هم که در آن چنین وضعیتی غلبه داشته باشد، تبدیل به جامعه ای ایستا و بی تحرک و ساکن خواهد شد.

طبیعتاً عوامل فردی می توانند در بروز هر دو این حالات نقش داشته باشند. مثلاً در بیماری افسردگی ممکن است فرد مبتلا چنان شوق به همه چیز و میل به زندگی را از دست بدهد که اساساً خواسته ای در دنیا نداشته باشد (حتی بسیاری اوقات این افراد شوقی برای رسیدن به نهایت سکون و بی تحرکی دارند و آرزوی مرگ می کنند). از سوی دیگر به واسطه نوع نگرش و تفکر افسرده وار خود، آنچنان خود و دنیا و آینده را منفی می بینند که ممکن است احتمالی هم برای بهبود اوضاع و تامین خواسته هایشان تصور نکنند. این نوع تفکر (نگاه منفی به خود، دنیا و آینده) هم حاصل افسردگی است و هم می تواند خود افسردگی زا باشد و افسردگی فرد را تشدید کند یا تداوم بدهد یعنی فرد افسرده، به دلیل افسردگی اش، نگاهی منفی دارد بنابراین احساس ناامیدی می کند و از سوی دیگر، این نگاه منفی به خود و دنیا و آینده، و احساس ناامیدی حاصل از آن، خود منجر به احساس افسردگی بیشتر در او می شود و این چرخه معیوب به طور مداوم خود را تکرار می کند و افسردگی تولید می کند. این ناامیدی ممکن است چنان در فرد افسرده فراگیر شود که حتی امیدی به درمان هم نداشته باشد و تنها چاره را در پایان زندگی خود ببیند.

به این ترتیب در فرد مبتلا به افسردگی که به واسطه عوامل زیست شناختی و روان شناختی فردی خود (و البته غالباً تحت تاثیر عوامل تنش زای زندگی) دچار این اختلال شده است، می توان انتظار ناامیدی و بی انگیزگی داشت. اما عوامل اجتماعی و فرهنگی چه نقشی در احساس امیدواری یا ناامیدی افراد، و به طور کلی جامعه دارند؟ همان طور که گفته شد، دو مولفه وجود خواسته یا خواسته هایی در فرد، همراه با احتمالی قابل قبول برای دستیابی به آن خواسته هاست که منجر به احساس امیدواری در فرد می شود. پس اگر در فرهنگی اساساً میل و شوق و خواست در افراد سرکوب شود و امری مذموم شمرده شود یا اگر در شرایط اجتماعی خاصی دستیابی به خواسته های افراد ناممکن شود یا روش های رسیدن به آن محدود و مسدود شود، احتمال بروز ناامیدی و بی انگیزگی در جامعه افزایش خواهد یافت و عملاً منجر به سکون و ایستایی در آن جامعه خواهد شد.

رواشناسی خانواده

خانواده (Family) نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا می‌آیند و در خانواده نیز می‌میرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی ، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطه‌ای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها ، سازمان‌ها و جامعه نقش مهمی ‌در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا می‌نماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده‌اش خواهد بود..

اهمیت روان شناختی خانواده

مهمترین عامل اجتماعی شدن در زندگی هر انسان ، تجارب دوران کودکی وی در محیط خانواده است. فضای خانواده آکنده از مهر و محبت ، فداکاری و گذشت ، صمیمیت و گرمی‌ و در عین حال گاهی توام با حسادت و رشک ، دشمنی و کینه توزی ، نفرت و خشم است. کودکان در جریان اجتماعی شدن اینگونه عواطف را در کنار والدین و خواهران و برادران خود تجربه می‌کنند. اعضای خانواده آنقدر به هم وابسته‌اند که هر نوع مشکل یا مسئله یک عضو خانواده بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر زندگی سایر اعضا تاثیر می‌گذارد. از طرف دیگر خانواده به دلیل همین نفوذ و تاثیر بر افراد ، گاهی به عنوان روشی برای درمان اختلالات بکار می‌رود. روان شناسان بالینی و مشاوره گاهی ترجیح می‌دهند در درمان یک فرد ، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند.

مطالعات مربوط به خانواده حوزه‌های مختلفی را در بر می‌گیرد. از جمله این حوزه‌ها می‌توان ازدواج، تشکیل خانواده ، تعامل‌های زناشویی ، روابط والدین و فرزندان (کودکان) ، اختلافات خانوادگی ، طلاق و جدایی و را می‌توان نام برد. هر یک از این حوزه‌ها ابعاد وسیعی را شامل می‌شود.

خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگی‌های ویژه‌ای برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار (Behavior) همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث کاهش اعتبار (Validity) یا بی‌‌اعتباری نتایج مطالعات می‌شود.

خانواده یک نهاد ایستا نیست، بلکه پویا است. تعریف و نگرشی که به خانواده درحال حاضر وجود دارد با نگرشهای نیم قرن پیش تفاوت زیادی دارد و مطمئنا در طول سال‌های آینده نیز دچار تحول خواهد شد. بنابراین تعمیم نتایج مطالعات دیروز به خانواده‌های امروزی و تعمیم نتایج امروز به فردا کاری اشتباه است و به برداشتی نادرست از وضعیت خانواده و در نتیجه برنامه‌ریزی غلط منجر می‌شود. این مطالعات باید همراه با تحول خانواده‌ها در طول زمان ، متحول شوند تا نتایجی کار آمد و قابل استناد ارائه دهند.

تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد با جوامع دیگر تفاوت‌های زیاد و در بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج ، روابط زناشویی ، شیوه فرزندپروری و در فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی ‌با فرهنگ‌های غربی تفاوت بنییادی دارد. همچنانکه در درون یک جامعه نیز خرده فرهنگ‌های مختلفی وجود دارند که شیوه‌ها و سنت‌های مخصوص خود را دارا می‌باشند و با توجه به این واقعیت بحث از خانواده بدون توجه به عوامل فرهنگی از اعتبار لازم برخوردار نخواهد بود.

روان شناسی خانواده با استفاده از تحقیقات سایر حوزه‌های روان شناسی و همچنین تحقیقات مربوط به خانواده به بررسی موانع و مشکلات مربوط به خانواده از قبیل مشکلات ازدواج و دوران نامزدی ، اختلافات زناشویی و علل آن ، شیوه تعامل و روابط زناشویی و همچنین شیوه تعامل با فرزندان و می‌پردازد تا برای بهبود روابط خانوادگی و پیشبرد بهداشت روانی خانواده راهکارهای عملی ارائه دهد.

روان شناسی جوانان

دوره جـوانـى كـه حدودا از شانزده سالگى شروع مى شود, طبق نظر بعضى دانشمندان , پنج سال اسـت , يعنى تا بيست سالگى ادامه دارد و طبق نظر عده اى ديگر, ده سال است يعنى تا 25 سالگى تـداوم دارد .

شـنـاخـت ويـژگـى هـاى دوره جوانى براى جوانان ضرورى است , زيرا انسان تا خود را نشناسد و خـصوصيات خود را درك نكند, قادر به ساختن و پرورش خود نيست , (جوان امروز، به علت بهبود تغذیه و تحریکهای روانی محیط زودتر بالغ می شود، اما به علت تقسیم کار و پیچیده تر شدن فناوری، بلوغ اقتصادی اش سالها بعد محقق خواهد شد.

مرحله جوانی، مقطعی حساس و سرنوشت ساز برای آدمی است، زیرا جوان به تازگی استقلال یافته و از طرفی میان سالی و کهن سالی را پیش روی خود دارد. این جوان، ناگزیر از برنامه ریزی برای آینده خویش است. گزینه هایی چون: انتخاب شغل، انتخاب همسر، انتخاب رشته تحصیلی، سرمایه‏گزاری اقتصادی برای تشکیل زندگی و احساس امنیت اقتصادی در نگاه جوان بسیار مهم است. اگر جامعه به سه نیاز جوان یعنی شغل، ازدواج و پیشرفت، پاسخ مثبت بدهد و خانواده هم نقش مؤثر خود را در این جهت ایفا کند، کمک بزرگی به رفع نگرانی و ایجاد امیدواری او کرده است.

برای بهره برداری هرچه بهتر از جوانی و حفظ آن از انحراف و تباهی، نیاز فراوان بر آگاهی داریم؛ ولی آیا صرف آگاهی از ویژگی های جوان می توان در مسیر تربیت صحیح قدم گذاشت؟ آیا تنها با پرورش خصایص و شناخت زمینه های آن جوان می تواند به کمال برسد؟ آیا شناخت آفات و آسیب های جوانی لازم نیست؟

به طور کلی هر نعمت الهی به نوعی عرصه آزمایش افراد است. برای استفاده صحیح از نعم الهی و موفقیت در آزمایش خداوندی، شناخت آفات هر نعمت و زدودن آن لازم است. مسلماً «جوانی» که از موهبت های بزرگ الهی برخوردار است از این قانون، مستثنا نیست.

جوانی به خاطر گران قدر بودن و مهم بودن آن، آفات و آسیب های زیادی را هم در بر دارد.

جوان در عصر شگفتن و رشد سریع غرایز و احساسات قرار دارد، آفات و آسیب های جوانی از این ناحیه است. اگر جوان آسیب ها را بشناسد و سعی در از بین بردن آنها بکند غرایز و عواطف مسیر صحیح خود را طی می کند و جوان را به کمال می رساند.

جهل و نادانی سابقه ای دیرین در گمراهی انسان ها بوده، اساس اختلافات و انحرافات بشر و مایه بدبختی و فلاکت دنیوی و اخروی او بوده است. در این میان، جوانان که هنوز در کوران حوادث روزگار تجربه ندیده اند و در آغاز مسیر رشد و کسب آگاهی قرار دارند.

اگر جوان از این آسیب مهم غفلت بورزد زمینه انحطاط او فراهم می شود و او را به منجلاب پستیها می کشاند.

راه درمان جهالت مشخص و واضح است و با یادگیری علم و دانش قابل درمان است و جوان برای اینکه با جهل خود دستمایه افراد سودجو نشود باید علم و دانش یاد بگیرد.

در بعضی از مسائل که از آن آگاهی نداریم و دسترسی به آن ممکن نیست جوان برای اینکه از سردرگمی و انحطاط نجات یابد، باید به رهبران دینی و عالمان رجوع کند و از آنها پیروی کند. امام علی علیه السلام در این باره به امام حسن علیه السلام می فرمایند:

بدان پسرم! هیچ کس چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدا آگاهی نداده است، رهبری او را پذیرا باش و همیشه راهنمایی او را بپذیر تا رستگار شوی.»

مهارت های زندگی

مهارت های زندگی شامل مجموعه ای از توانایی ها هستند که قدرت سازگاری و رفتار مثبت و کارآمد را افزایش می دهند و در نتیجه شخص قادر می شود، بدون اینکه به خود یا دیگران صدمه بزند مسئولیت های مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالش ها و مشکلات روزانه به شکل موثر روبه رو شود. به طور مثال مهارت خودآگاهی می تواند به ما در شناخت بیشتر خودمان کمک کننده باشد و همچنین با کسب این مهارت می توانیم به سوال اساسی من کیستم پاسخ گو باشیم. با مهارت همدلی به خوبی خواهیم توانست دیگران را درک کنیم. این مهارت موجب می‌شود تا به دیگران توجه کرده و آن ها را دوست داشته باشیم و خود نیز مورد توجه و دوست داشتن دیگران قرار بگیریم.همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود. توانایی مقابله موثر با هیجان ها به ما می آموزد که هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهیم و همچنین نحوه تاثیر هیجان ها را بر رفتارمان بدانیم و بتوانیم واکنش مناسبی به هیجان های متفاوت نشان دهیم. فکر کردن مهارتی است که از کودکی می آموزیم. مهارت تفکر خلاق قدرت کشف و تولید اندیشه جدید را برای ما فراهم می آورد. این مهارت فرد را قادر می سازد مسایل را از روی تجربه های مستقیم خود دریابد و حتی زمانی که مشکل وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست با سازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد. مهارت تفکر خلاق به ما کمک می کند در مواجهه با حوادث ناگوار چگونه احساسات منفی خود را به احساسات مثبت تبدیل کنیم. تفکر نقادانه به ما می آموزد تا هر چیزی را به سادگی و دربست قبول یا رد نکنیم. ابتدا در مورد آن موضوع سوال و استدلال کنیم سپس بپذیریم یا رد کنیم. تفکر انتقادی توانایی تحلیل اطلاعات و تجربه هاست. آموزش این مهارت، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها، در برابر فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند.

باید با مهارت به استقبال زندگی برویم : به طور کلی مجموعه مهارت های زندگی؛ نه تنها به توانمد ساختن افراد در زندگی حال می اندیشد، بلکه بر توانمندی آنان برای زندگی آینده نیز تاکید دارد و بر شکوفایی توانایی های بالقوه افراد متمرکز است. به طور کلی هدف این مجموعه کمک به فرد برای حرکت از ناتوانی ها به سوی مهارت های توانمند کننده و سازنده است. اما نکته بسیار مهم در رابطه با تسلط یافتن به هر کدام از موارد فوق مفهوم مهارت است. همه این مهارت ها قابل فراگیری هستند و می توان با صرف وقت و تلاش آنها را به خزانه مقابله ای خود افزود.

به طور کلی کاربرد مهارت های زندگی عبارتند از :

الف-افزایش سلامت روانی و جسمانی

-         تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود

-         تجهیز اشخاص به ابزار و روش های مقابله با فشارهای محیطی و روانی

-         کمک به تقویت و توسعه ارتباطات دوستانه، مفید و سالم

-         ارتقاء سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی

ب- پیشگیری از مشکلات رفتاری و اجتماعی شامل

-         مصرف سیگار و سوء مصرف مواد مخدر

-         پیشگیری از رفتارهای خشونت آمیز

-         پیشگیری از شیوع ایدز

-         پیشگیری از بی بندو باری جنسی

عفاف و حجاب

حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می‌شوند و در نگاه اول به نظر می‌آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه‌ها به نکته قابل توجهی می‌رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این‌گونه تعریف کرده‌اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می‌شود.

برخی گفته‌اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»‌ (فصلت، آیه ۵) را ذکر کرده‌اند. در دیگر کتاب‌های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته‌اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.

با توجه به معانی ذکر شده در می‌یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می‌گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می‌شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می‌نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می‌شود.

البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است. آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می‌توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی‌خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می‌توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می‌دارد.

حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته‌ای و ظاهری بی‌معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»‌ (بلکه انسان می‌خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه ۵) می‌شوند. انسان‌هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته‌ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی‌حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام‌آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می‌فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش‌های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش‌های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‌های شیطانی یا دست‌های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»

نويسنده : حسن پور فرجام

این کاربر 2 مطلب منتشر شده دارد.

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.