دانشگاه علمی وکاربردی واحد
موضوع : کاربینی
استادراهنما :جناب آقای گودرزی
دانشجو: مریم رفعتی
رشته :مدیریت امور فرهنگی
تعریف فرهنگ
فرهنگ شامل مجموعهاي از تعابير فكري، غير مادي، هنري، تاريخي، ادبي، مذهبي و احساسي در شكل علائم، سمبولها، سنتها، رسوم و شعائر يك ملّت است كه در جريان تاريخ به شكل واحدي انباشته شده است
تعریف مدیریت امور فرهنگی
مدیریت فرهنگی دانشی میان رشته ای است . مدیریت فرهنگی فرآیند مدیریت و عملکرد آگاهانه به هدایت و بهره گیری صحیح از دانش فرهنگی در مسیر پیشرفت برنامه ها و در جهت اهداف و راهبردهای مورد نظر نظام خط مشی گذاری وسازمان ها و نهادها است.
كارشناس مديريت امورفرهنگي
هدف:كسب مجموعه اي ازدانش ومهارت وكاربردآن درحوزه هاي فرهنگي
نقش وتوانائيهاي فارغ التحصيلان:
برنامه ريزي فرهنگي
سازماندهي اجراي برنامه هاي فرهنگي
نظارت برامورفرهنگي مطابق قوانين و مقررات
تحقيق درخصوص مسائل فرهنگي
هدايت موسسات فرهنگي
مشاغل قابل احراز در این رشته
1- مديريت واحدهاي فرهنگي
2- كارشناس برنامه ريزي امورفرهنگي
3- كارشناس روابط عمومي بين الملل
4- كارشناس نظارت وارزشيابي فعاليتهاي فرهنگي
5- كارشناس تحقيقات فرهنگي
6- كارشناس تطبيق فرهنگي
7- كارشناس گردشگري
8- كارشناس بازاريابي فرهنگي
9- كارشناس مسائل فرهنگي جامعه
معرفی شغل:
اینجانب مریم رفعتی کارشناس امورفرهنگی وآموزشی موسسات فرهنگی وهنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران
امروزه در کشور ما در ادامه سنت آموزش کهن در عرصه های مختلف هنر این آموزش در اشکال گوناگون و عرصه های متفاوت صورت می گیرد از آموزش عمومی در خانواده ها، مهدهای کودک، پیش دبستانی ها،کلیت آموزش و پرورش تا هنرستانها، دانشگاه های هنر، دانشگاه های علمی و کاربردی،آموزشگاههای آزاد و هنرستان های هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کارگاه های خصوصی و ...
پیشینه آموزش موسسات فرهنگی وهنری دروزارت ارشاد:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلام بنابر وظایف محوله ازسوی اسناد بالا دستی وسیاست گذار یعنی قانون اساسی ،شورای عالی انقلاب فرهنگی ومجلس شورای اسلامی وتفاهم نامه ای که با آموزش و پرورش امضا نمود از سال 1375علاوه بر اعطای مجوز ونظارت در حوزه آموزشگاههای آزاد هنری و ایجاد دانشگاههای علمی و کاربردی دارای رشته های هنری،اقدام به گسترش و شروع فعالیت در زمینه آموزشهای مهارتی کار دانش نیز نمود و تاکنون توانسته است هزاران هنرجو و دانش آموز هنر را تحویل جامعه فرهنگی نماید.باشد که مثابه حرکتی بزرگ و تاثیرگزار در پیشرفت و اعتلا فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی محسوب گردد. علاوه بر اینها این وزارتخانه در هنرستانهای هنرهای زیبای تحت پوشش خود نیز اقدام به آموزش تعداد قابل توجهی هنرجو نموده که بیشتر آنها هما کنون دررشته های مرتبط مشغول فعالیت هنری هستند و از اساتید بنام نیز می باشند
وظایف کلان:
Ø هدایت وحمایت ازعلاقمندان به فعالیت درعرصه آموزش هنر )هنرآموزان(
Ø سیاستگذاری،برنامه ریزی ونظارت براداره امورمربوط به طیف عرصه های مختلف آموزشی فرهنگی وهنری تحت مدیریت
وظایف و شرح شغل اینجانب
Øاتخاذ سیاستها وبرنامه ها به منظورتامین نیازهای شغلی درعرصه فرهنگ و هنر
Øتدوین وپیشنهاد رشته ها وبرنامه های درسی متناسب با حوزه فرهنگ وهنر
Øتهیه و تنظیم ضوابط و دستورالعملهای لازم برای تاسیس و اداره موسسات آموزشی مربوطه به منظور آموزش افراد مجرب در رشته های مختلف هنری و نظارت بر اجرای آنها
Øتهیه وتنظیم ضوابط تاسیس آموزشگاه های آزاد،موسسات و انجمنهای هنری
Øتدوین ضوابط،دستورالعمل صدوراجازه تاسیس،توسعه یا انحلال موسسات و آموزشگاه های آزاد هنری وانجمنهای هنری ونظارت بر آنها.
چالشهای موجود
ü دردست نبودن مواد درسی متناسب ومرتبط به لحاظ مبانی و مضامین فرهنگی و هویتی اصیل ایرانیو اسلامی
üمتناسب نبودن فضا ومحیط های آموزشی به لحاظ معماری مأنوس و هویت بخش
üفقدان اساتید کارآزموده وآگاه از تاریخ و مبانی و ارزشهای هنر اصیل ایرانی و اسلامی
üفقدان مبانی نظری و زیبائی شناختی اصیل امتداد یافته تا هنر امروز و جدائی دوساخت هنر قدیم و هنر جدید
üوجود نهادها و دستگاه های موازی در امر آموزش هنر مانند شهرداری ،سازمان فنی وحرفه ای، سازمان تبلیغات و بهزیستی
üفقدان شاخص های استاندارد ظارتی در بخشهای فنی
üعدم توانایی ادارات کل ارشاد استانها د رامر نظارت فنی
üفقدان مدل استاندارد جهت مناسب سازی شهریه ها با دوره های آموزشی)مقدماتی،متوسطه و تخصصی(
موانع آئین نامه ای و ضرورت باز نگری در قوانین
بررسی چالشهای درونی حوزه آموزش های مهارتی
üکمبود تعداد فضاهای کارگاهی در رشته های مختلف مهارتی کار دانش وآزاد
üضعف بدنه کارشناسی درسطح ادارات
üفرسودگی ،کمبود و به روز نبودن تجهیزات آموزشی و اداری در مراکز
üکمبود منابع درسی در آموزش رشته های مهارتی کار دانش در مراکز
üکمبود منابع مالی و اعتباری در جهت توسعه و رشد رشته ها واستانداردهای مهارتی کار دانش
üتداخل وظایف در حیطه فعالیت موسسات فرهنگی و هنری چند منظوره وتک منظوره با آموزشگاههای آزاد هنری و سینمایی در اجرای دوره های مهارتی کاردانش و آزاد
بررسی چالشهای درونی حوزه آموزشهای مهارتی
üعدم نیازسنجی صحیح درحوزه آموزش
üعدم تغییردردفترچه های آموزش درسالیان متمادی
üعدم تناسب شهریه دوره ها نسبت به تورم موجودجامعه که باعث بروز تخلف در دریافت شهریه ها در مراکزخصوصی می شود
üمشکلات عدیده در حوزه صدور مجوز ، زمانبری زمان صدور ،عدم هماهنگی بین مرکزآموزش وادارات استان از نظرصدور مجوزها و بازرسی دیده میشود که باعث سردرگمی مراکز شده است
.üآسیب جدی به کیفییت تحصیلی دانش آموزان به خصوص در مراکز خصوصی به دلیل عدم آموزش استاندارد و صحیح
آسیب ها درکلیت آموزش های عرصه هنردرکشور
وضعیت موجود به لحاظ کیفی
- اگرهنردرکشور ما دچارآشفتگی وبی هویتی است ،یکی ازعلل مهم آن دستگاه آموزشی است.به نسبت آنچه ماازهویت فرهنگی خویش سخن می رانیم،دربرابرظاهر غنی و توانمند،نحوه ی آموزش دردانشکده های هنری ما فاجعه آمیز است؛زیرا این نحوه ی تدریس ازهمان آغاز راه ، بیگانگی مضاعف را هموار می کند. فی المثال در نقاشی شیوه های گوناگون نقاشی غربی که از همان ابتدا بر سردانشجوی ما فرود می آید،سخن گفتن را از فضایی خارج از آنچه در دیدگاه غربی مطرح است،بیهوده می نماید. مثلاً دانشجوی ما نمی تواند میان مفاهیم وارزشهای دینی وآنچه از فضای معنوی، مثالی و غیر مادی فرهنگ وهنرایران با خود دارداز یکسو،وفضای مادی ومحسوس و ارزشهای انسانی ودنیوی فرهنگ وهنرغربی ازسوی دیگر،رابطه ای پیداکند.
- در برابر آموزش، نقد وتجزیه وتحلیل وتبلیغ وترویج هنرِمیکلآنژ ، رافائل ، رامبراند ، دلاکروا ، مونه مانه،گوگن ، ونگوگ ،براک ، پیکاسو، مونش ، ماگریت ، دالی ، ماتیس، پولاک ودهها وصدها اسم دیگری که ازهمان ابتدا به نقش کردن آنها در وجود دانشجو می پردازیم ،نقاشی ایرانی باعنوان محقرانه ی»مینیاتور« یا »نگارگری« باهنرمندان اغلب بی نام و نشانش مظهر عقب ماندگی است وحکم سایه های پژمردگی خاطره ی تنگی را دارد که ممکن است به ندرت شامل نیم نگاهی توریستی شود. درچنین فضایی،برای دانشجوی ما،هنرغربی عنی امپرسیون،یعنی اکسپرسیون،یعنی رئال و سورئال ، یعنی تحرک وپویایی ونوآوری،وهنرایران یعنی تزئین ، سرگرمی ، پژمردگی و عقب ماندگی.
- به دانشجو و هنرجوی رشته ی هنر چیز هایی را می آموزند که نه سنخیتی با عواطف وساخت ذهنی او دارد و نه معلوم است از کجا آمده است وبه کجا می رود؟ نه هنرغربی را درمتن فرهنگی اش به او می آموزند و نه میراث گذشته ی او را. نه از تجزیه و تحلیل درونی هنر غربی پرسشی می شود ، نه به منظر و دیدگاه هنر ایرانی توجهی می گردد. ما بیش از چند دهه از هویت فرهنگی گفتیم و می گوییم ، اما فراموش می کنیم که بیشتر دروس و روشهای آموزش استادان در دانشکدههای هنری ماغربی اند. اگرچه شعارهایی در زمینه ی هویت فرهنگی و هنری سرمی دهیم ، اما در میدان عمل کوشش ما درست درجهت نابودی آخرین بقایای هویت تصویری مان است.
- میکلآنژ ، مونه ، ونگوگ ، رنوار و پیکاسو جزئی از میراث هنری یک جوان اروپایی است و او روح آنهارادرگوشه کنار و در فضایی که در آن نفس می کشد ، باز می یابد.درحالی که دانشجوی ایرانی نمی داند هنر غرب از چه سرزمینی برخاسته در چه شرایطی ظاهرشده ، همچنان که نمی داند هنر ایرانی که سرشار از عرفان است، ازچه مأوایی پدید آمده وگویای چه حقیقتی است
- چندین عامل باعث شده است از یک سو روند ازسرگیری دیدگاهها و ملاکها و شیوه های رایج هنر غربی و از سوی دیگر مهجور و مظلوم ماندن هنر و هنرمندان متعهد یکه دنبال یافتن هویت مستقل ایرانی اسلامی در آغاز راه دشوارخویش بودند ، تشدید شود. نخستین عامل ، حاکمیت دیدگاهها ملاکها ، ارزشها و روشهای هنر غرب در مراکز آموزش هنرها به ویژه دانشکده های هنر بوده است.
- هرچند هنرمندان ما خود را بی هیچ پرسشی به ایسم های غربی سپرده اند ، اما خصوصاًجوانترها دریافته اند که یک جای کار لنگ است. اما کجا؟ نمی دانند. آنها احساس می کنند که بسیاری از مسائل باید روشن شود ؛می دانند چیزهای زیادی هست که از دست داده اند وبسیاری چیزها درآفرینش هنریشان نقش دارند که نباید باشند. به هرحال، برای به رهوری درست و واقع بینانه از دستاوردهای هنر جدید غرب، نخست باید ویروس خود باختگی را ازتن بیرون کنیم وسپس به فضای نقاشی سنتی خود سری بزنیم و به تجدیدحیات مبانی اش بپردازیم. برای بهره گیری از دستاوردهای هنری دیگران و مستحیل کردن آنها درخویش و یافتن هویتی مستقل وهنری زنده و ماندگار که افقهای جهانی را نیز درنوردد ، کمی غیرت لازم است واندکی حوصله و مقداری عشق. غیرتی که حریم و حرم رانگه می دارد و صبر وحوصله و عشقی که دانه ای را به درختی تنومند مبدل میکند که هزار رهگذر به سایه ی آن تن می سپارند
- اگرچه ما هرگز نمی توانیم روح فیاض و روان خلاق و فضای خیال انگیزی را که محرک هنرهای ایرانی بوده است، دوباره زنده کنیم ، اما کندوکاو در مبانی آن می تواند دید ما را از هنر متجسد و انسان مدار غربی تغییردهد.
- اگر از فداکاری عده ای بچه مسلمان در بعضی دانشکده ها ی هنری بگذریم ،هیچ گونه تحول بنیانی در زمینه ی آموزش هنر اتفاقی نیفتاده است. اکنون هیچ تفاوتی میان دانشکده ی هنرهای زیبای دمشق، دهلی و پاریس وجود ندارد. در ایران ، اما از یک سو فرق دارد و از سوی دیگر فرقی ندارد . هیچ اختلاف بنیانی و اساسی که مقتضای کشوری انقلابی با فرهنگ دینی و معنوی باشد ، نمی توان یافت. اما با وارد کردن مجموعه ای در وسع مومی به اسم دین و معنویت خواسته اند که بگویند فرق دارد
نظام آموزش غربی محصول جدایی علم و هنر از دیناست. اکنون در همه جای دنیا ظاهرا ًتعلیم و تربیت (موزش و پرورش( تقلیدی از مغرب زمین است و هیچ کس حتی کوچکترین تردیدی به خود راه نمی دهد که مبادا این نظام آموزشی بر محور تکامل وتعالی روحی و اخلاقی انسان پایه گذاری نشده باشد. به قولی اصلاً فرصتی کچنینسؤالی پیش نمی آید ،چرا که هیچ کس در (لزوم توسعه با شیوههای معمول) تردیدی ندارد ونظام آموزشی غربی نیز بر همین مبنا برنامه ریزی شده است. آیافی المثل مان غایت و هد ف نظا م تعلیم و تربیت را بر اساس معتقدات اسلامی خود،بر مبنا یا عتقاد به معاد و یا بر مبنای این فرمایش علویبناکنیم که (باید سعی وتلاش تو برای بعد از مرگ باشد) ؟اگرچنین شود ، آیا باز هم مواد اصلی دروس ما همین ها است که اکنون در مدارس و دانشگاه ها تدریس می گردد؟
-اصولاً نحوه ی برگزاری آزمونها برای دانشجویان و هنرجویان رشته های هنر غیرعادلانه ترین نوع
انتخاب دانشجو و سنجش خلاقیت است ، زیرا خلاقیت را از این طریق نمیتوان اندازه گرفت. راه درست این است که نمونه ی کار این داوطلبان ،قبل از ورود به دانشگاه یا آموزشگاه رؤیت شود، امتحان عملی برگزار گردد و با فردفرد آنها مصاحبه شود. ولی این فرایند باتوجه به تعداد داوطلبان در هر سال )متجاوز از 522 هزار نفر) عملاً غیر ممکن است. پس چاره چیست؟
لازم است نیروی انسانی مورد نیاز تربیت شود
باید با توجه به رشد جمعیت و جوانان داوطلب برای ادامه ی تحصیل در رشته های هنری ،دانشگاه و مراکز آموزش عالی کافی ساخته شود
بودجه ی وزارت فرهنگ و آموزش عالی ،به ویژه در زمینه های هنری،افزایش یابد و در زمینه های خلاقیت هنری سرمایه گذاری کلان شود
ما با کمبود کتابهای آموزشی )تألیفی( مطابق با معیارهای فکری وفرهنگی خودی روبه روهستیم. دراین زمینه ،بسیار کم کار کردهای موضروری است که فعال تر عمل کنیم. اغلب دانشجویان ما از نظر زبان خارجی آمادگی لازم را ندارند تا از منابع خارجی به نحو احسن سود برند. زمانی که وضعیت نشر خود مان را در زمینه ی هنرها با دیگر کشورها )حتی کشورهایی مانند هند ،مراکش و ترکیه(مقایسه می کنیم،احساس غریبی به ما دست می دهد که تنها واژهی (حقارت) بیان گر آن است. واقعاً تا کی می تواند این وضع استمرار یابد! به هر صورت باید فکری اساسی برای این کمبود غیرقابل توجیه کرد
نقش شغل در جامعه
مراکزآموزش مهارتی )حمایت و نظارت(